اولاً اگر بنا باشه چیزی درست بشه هم با نشستن و حلوا گفتن چیزی درست نمیشه. برای همین بحث در این مکان راجع به این موضوعات بیفایده بوده و هست.
دوماً در محاسباتتون ایراد وارده. حقوق یک میلیون و نیم برای 4 نفر فکر کنم برای تهران خط فقر باشه و الا برای خیلی از شهرستانهای نه چندان کوچک هم، خط فقر نیست. البته بستگی داره به چیزی که از زندگی میخوایم و الا با یک و نیم میلیون تا آخر عمر نمیشه مسافرت خارج از کشور رفت. در مورد این آقا هم، وقتی کسی 8 تا بچه داره، نباید خرج یک بچه رو به 8 ضرب کرد. اینها فاصلهی 1 سال از هم دارند و اگر در حالت عادی برای هر بچه قرار بود سالی 4 بار لباس بخره، الان به این معنی نیست که سالی 32 لباس میخره، بچهی کوچیک لباس بچهی بزرگتر رو میپوشه.
من خودم واقعاً خونوادههای زیادی با "هشت" بچه و حقوق کم دیدم. این هم خوب مجبوره سه شیفته روضه بگه! البته در سالهای بعد دچار مشکل خواهند شد و مسلماً نمیتونه بچش رو بفرسته به دانشگاه آزاد و احتمالاً از همون دبیرستان بفرسته حوزه و اینا که به هر حال مدیونشون خواهد بود.
خلاصه این که کلیت بحثتون شاید درست باشه ولی مصداقتون درست نیست.
خوب شما بفرمایید بحث کردن پیرامون چه مسائلی میتونه فایده داشته باشه؟
بهنام عزیز همین سکوت پشت سکوت و بیخیال گفتن پشت بیخیال گفتن هست که وضعیت جامعه اینه و مشارکت های مدنی غیرحکومتی در کشور ما تقرییا صفره.
اما لشکر کشی حکومتی تا دلت بخواد !!!
در مورد تعداد فرزندان زیاد هم دو بحث هست:
1- داشتن اینهمه فرزند عقلانی هست حتی با وجود رفاه کامل.
2- همین بچه ها به قول خودت مجبور میشن برن حوزه و... نتیجه اش در آینده فکر میکنی تاثیر نداره؟
به هر حال بهتره یکسری آدم رو از تولید اینهمه بچه منصرف کرد، آدمی که تو فقر بزرگ بشه امکان عقده ای شدنش خیلی بیشتر است از آدمی که توی زندگی متوسط رشد میکنه با در نظر گرفتن استثناها البته.