سلام دوستای عزیز خسته نباشید.
من همین تایپیک رو از اول مطالعه کردم و خیلی نکات خوبی دیدم و با افکاری که در جامعه جاری هستش بیشتر آشنا شدم.
من قبلا با
Sparrow عزیز در همین رابطه در حد یکی دو پست با هم بحث کردیم و دیگه نمی خوام این جا تکرارش کنم.
خوب بگذریم من چندتا جمله دیدم که دیدم بهتره جواب داده شده باشه تا همین طور اونا را بدون پیش زمینه ی عقلی بپذیریم.
zacaria عزیز نوشته:
"از روى آن بخوان . زيرا كه قرائت از روى قرآن ثواب بيشترى دارد. مگر نمى دانى كه نگاه كردن به قرآن علاوه بر خواندن آن ، مستقلا عبادت محسوب مى گردد."
خوب همونطور که از این روایتی که دوستمون ذکر کرده این چنین برداشت میشه که کسی این سوال رو کرده به زبان عربی مسلط بوده شاید هم یک عرب بوده که بعید هم نیست.پس جوابی که امام صادق به اون فرد گفته کاملا درست هستش چون همونطور که میدونید اگه آدم به یه زبان مسلط باشه می تونه دونوع، یک نوشته رو بخونه :که یه نوع خواندن با زبان هست که از روی قران خوانده می شه و یه نوع دیگه خواندن با زبان دل هست که باز هم از روی قران می خونه و در هر دو مورد معنی شون رو میدونه.برای توضیح بیشتر عرض کنم که :
وقتی شما درس می خواند میتوانید یا با صدا بخوانید یا آن را بی صدا و در دل بخوانید که در هر دو صورت شما معنی آنچه را میخوانید میدانید.
اما دو حدیث زیر که شک من را زیاد کرد این دو حدیث بودند:
"رسول خدا صلى الله عليه و آله نيز در اين باره فرمودند:
((سهم چشم هايتان را از عبادت بپردازيد. پرسيدند: يا رسول الله ! سهم چشم از عبادت چيست ؟ فرمود: نگاه كردن به قرآن و تفكر در آن و پند گرفتن از شگفتى هاى آن است )). و نيز چنين فرمود: ((برترين عبادت امت من تلاوت قرآن با نگاه به آن است ))."
خوب این دو حدیث مشکل اساسی دارند که باید به ناقلان حدیث توجه نمود.
از دو حدیث برداشت میشود که در زمان پیامبر قران به صورت کتابی نوشته شده بود، و حضرت محمد(ص) دارد آن مرد یا جماعت شنونده رو به خواندن قران از روی کتاب توصیه می کند در حالی که هم سنی و هم شیعه معتقد است که زمان کتابت قران در زمان خلفای راشدین بوده و در زمان پیغمبر کتابی به نام کتاب قران نوشته نشده است!در صورتی که باز هم این حدیث درست باشد که بعید میدانم ،مخاطب پیامبر کسانی اند که به زبان عربی مسلط هستند و باز پیامبر به انها توصیه میکرده که قران را با زبان دل بخوانید(تاثیر بیشتری داشته باشد). که در این نوع خواندن چشمها وظیفه اصلی را بز عهده دارند.
araghi عزیز است که نوشته:
".تاريخ نشان مي دهد بين خوزي ها و ايرانيان هيچوقت دوستي عميق بوجود نيامد"
نمیدانم چرا ساکنان خوزستان را از ایران جدا کردی.آیا فکر می کنی که در خوزستان از قدیم الایام ایرانی نبوده و تافته ای جدا بافته بودند که همیشه به خدعه و نیرنگ علیه دیگر وطنانشان شده اند؟ آیا به دلیل اینکه در جنوب خوزستان مردم عرب زبان وجود دارند شما به این نتیجه رسیده ای که "تمامی خوزستان عرب هستند؟" برای اطلاعات بیشتر این را بگویم که در تمامی خوزستان از هر قومیتی وجود دارد که دلیل بر اصلیت ایرانی هستند.
"لر کوچک،لر بزرگ،دزفولی، شوشتری، عرب و ....." تنها بخشی از این خطه سرسبز ایران هستند.
نمیدانم چطور فراموش کرده ای که
انشان یکی از سرزمینهایی است که کورش بر آنها حکومت میکرده و نمیدانم چطور چطور از یاد برده ای که
کاخ زمستانی داریوش در منطقه ی شوش هست و چطور از یاد بردی که
زیگورات در منطقه ی چغازنبیل خوز قرار گرفته و چطور از یاد بردی که
پل باستانی دزفول در زمان شاپور به وسیله ی اسیران رومی شاخته شده ؟ و خیلی موارد دیگر که در این بحث نمیگنجد.
کاش لااقل به خاطر اینکه تمام اقتصاد ایران را خوزستان تامین میکند ما را دوستدار ایران قلمداد می کردید!
کاش لاقل ما را به خاطر اینکه در جنگ 8 اواره شدیم و خیلی از کودکتان در دبستان ها جان سپردند ما را ایرانی قلمداد میکردید!
کاش به خودتان میآمدید که تا وقتی تهران را موشک نزد حاضر به پذیرش صلح نشدید! و
ای کاش های دیگر .............
-البته این را میگویم که قبلا هم در جاهایی دیگر این را فهمیده بودم و نیاز به توضیح داشت و گرنه خودم از گفتار
araghi عزیز بسیار استفاده میکنم-
ببخشید که مواردی نوشتم ربطی به سوال مطرح و مباحث مطرح شده نداشت ولی احساس میکنم که در این زمانه به علت ساختن بت اسلام و تشیع و نسبتهای غیر عقلی که به این دو میزنند سکوت کردن و نگفتن نه تنها چیزی نمیکند بلکه شرایط را بدتر کرده که سر کلاس وصایا یکی از اساتیدمان میگوید:
"فرق تشیع و سنی در این است که ما شیعیان به وحیانیت علی(ع)معتقدیم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!"
چه بگویم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
باز هم ببخشید که مسیر بحثتان پر بارتان را عوض کردم .به بزرگواری خودتان ببخشید.
موفق و مفید باشید هم برای خودتان و هم برای دیگران

.
یا حق