چند توصیه برای زندگی خوابگاهی

mohsen-moghadam

عضو جدید

آنقدر دغدغه قبولي و شکستن سد کنکور را داري که وقت کمتري براي فکر کردن به مشکلات و مصائب خوابگاه باقي مي‌ماند....


آنقدر دغدغه قبولي و شکستن سد کنکور را داري که وقت کمتري براي فکر کردن به مشکلات و مصائب خوابگاه باقي مي‌ماند. البته علت ديگري هم وجود دارد آنهم خواب خوش انتقالي گرفتن و جابجايي و دست آخر جمله " يک کارش مي‌کنيم و حالا بگذار قبول شويم تا بعد...".
اما وقتي قبول شدي و بعد از ثبت‌ نام وارد مرحله گرفتن خوابگاه و به عبارتي بطن ماجرا شدي به خوبي ملتفت مي‌شوي که هيچ راه مفري براي گريز از خوابگاه نيست، مگر انصراف و بخشيدن عطاي دانشگاه به لقاي خانه و خانواده...

هفته اول انگار آمده‌اي اردو. هرچند همان ابتدا زيستن با 4 يا 9 يا 11 نفر در يک اتاق، زندگي ايل نشيني را به ذهنت متبادر مي‌کند اما اگر فقط کمي به گپ و گفت و بريز و بپاش با دوستان خود عادت داشته باشي حداقل دو سه روز اول احساس ناراحتي به جز دلتنگي براي خانواده نداري.

با گذشت زمان است که خوش گذشتن زندگي اردويي کم‌کم جاي خود را به لايه‌هاي زيرين اين زندگي، که گاه چندان هم خوش نيستند، مي‌دهد. تا جايي که استوارترين شخصيت‌ها هم ممکن است در مقابل اين مشکلات کم بياورند. فقط يک عده از افراد مي‌توانند زندگي خوابگاهي را تمام و کمال ادامه دهند، کساني که رگ بي‌خيالي‌شان نسبت به مسائل ورم کرده‌تر از ديگران است. هرچند زندگي خوابگاهي بالاخره بي‌خيالترين افراد را نيز وادار به واکنش‌هاي مختلف مي‌کند. به هر حال توجه افراد به برخي مسائل رايج در خوابگاه‌ها، قبل از ورود و جهت پيشگيري و علاج واقعه قبل از وقوع مي‌تواند خالي از لطف نباشد. البته حتما مستحضر هستيد آنچه در اين گزارش بيان مي‌شود مربوط به خوابگاه دخترانه است، يقينا!
ساز ناکوک هم‌اتاقي و روابطي که ...

شايد باورتان نشود اما اصلا نمي‌توانيد متصور شويد وقتي روزهاي اول شام جلويتان استامبولي مي‌گذارند که از بوي بد چربي‌اش تنفس برايتان مشکل مي‌شود و هرچه سعي مي‌کنيد، نمي‌توانيد ماهيت گوشت داخل برنج را تشخيص دهيد، چه حالي بهتان دست مي‌دهد. قول مي‌دهم حتي اگر شده براي چند ثانيه با تمام وجود مي‌خواهيد چمدانتان را ببنيديد و برويد. البته اين قول را هم مي‌دهم که چمدان شما حداقل به خاطر خوراک و مکان زندگي و ... هيچ گاه جدا به قصد انصراف بسته نمي‌شود.
مشکلاتي نظير کيفيت غذا و مکان زندگي و شلوغي اتاق تنها بخشي از مصائب است که البته بيشتر از ساير موارد به آن پرداخته شده است. چون اولين صحنه‌اي است که افراد با آن مواجه مي‌شوند و در ذهن قبل از ورود به خوابگاه ساخته مي‌شود. مشکلات ريز و درشتي وجود دارد که هرچند شايد اساسي نباشند اما مثل تکه گوشتي که لاي دندان بماند و هيچ رقمه بيرون نيايد در تمام مدت آزارت مي‌دهد، حتي اگر به حضورش عادت کني.

شلوغي اتاق و هم‌اتاقي‌هايي که با تمام اينکه سعي شده‌است از يک شهر باشند باز هم داراي سلايق مختلف هستند، سفره مشترک، سکوتي که فقط آخر هفته‌ها يافت مي‌شود،‌ ساز هم ‌اتاقي‌هايي که قالب مواقع ناکوک نواخته مي‌شود و ... تنها بخشي از اين مشکلات است.
فرشته صابري که تجربه زندگي خوابگاهي را داشته است درباره زيستن با چند هم‌اتاقي مي‌گويد:" اين توقع زيادي و فکر محالي است که در خوابگاه بتوانيم براي زندگي کردن شرايط ايده‌آلي را فراهم کنيم. افراد حاضر در اتاق هرچقدر هم مهربان و دلسوز باشند نه مي‌خواهند و نه مي‌توانند از حق خود به نفع ديگري انصراف دهند. اينکه گاهي مسئول خوابگاه مشخص مي‌کند که فرضا ساعت 11 خاموشي است يعني هم اتاقي من حق دارد ساعت 11 چراغ اتاق را خاموش کند و بخوابد! هرچند که اين اتفاق برخلاف ميل ساير هم اتاقي‌ها تنها زماني رخ مي‌دهد که پاي لج و لجبازي در ميان باشد."

وي درباره چاره زيستن مسالمت آميز با ديگر هم اتاقي‌ها نيز مي‌گويد:" اين که چطور بتوانيم با هم اتاقي‌ها کنار بياييم کاملا بستگي به قوانين نانوشته و ناگفته بين افراد دارد که با برخوردهاي بين بچه‌ها در ماه اول شکل مي‌گيرد؛ اينکه افراد چقدر حاضرند خودشان را گاهي ناديده بگيرند تا پس انداز اخلاقي باشد براي زماني که خودشان نياز دارند فرد مقابل از خود گذشتگي به خرج دهد."
وي در اين باره تصريح مي‌کند:" نکته بسيار مهمي که بايد مورد توجه قرار گيرد اين است که افراد به اصطلاح نبايد در ماه‌هاي اول تخته گاز بروند. نه افراط و نه تفريط. کساني که در روزهاي اول خواهان اجراي تام قوانين هستند ماههاي بعد با شرمندگي مجبور مي‌شوند از موضع خود پايين بيايند تا زندگي به کامشان تلخ نشود. آنهايي هم که مهر و محبت مادريشان در ماه اول چنان گُل مي‌کند که بي دريغ در حق دوستان خود لطف کرده و تا جايي که از دستشان بر مي‌آيد کارهاي اتاق و حتي کارهاي شخصي هم اتاقي‌هاي خود را انجام مي‌دهند، ممکن است پس از مدتي که رفتار متقابلي را مشاهده نکردند دچار سرخوردگي و حزني عميق شوند. قبول کنيد که محبت بدون دريغ را اول خدا مي‌کند و بعد مادر."

آدم بدون خط قرمز در خوابگاه، خودش خط قرمز است

از تمام مشکلات که بگذريم زندگي خوابگاهي شيريني‌هايي دارد که بعد فارغ التحصيلي حسابي به مکافات‌هايش مي‌چربد و آنچه برايت به جا مي‌گذارد خاطرات خوش است. از حق نگذريم خوابگاه آدم‌ها را حسابي بزرگ مي‌کند و کلي تجربه برايت مي‌آورد تو را از کساني که اين دوران را نگذراندند پخته‌تر و باتجربه تر مي‌کند. خوابگاه ياد مي‌دهد زودرنج نباشي، وسواس نداشته باشي، سطح توقعت را هم تا سطح يک زندگي ايل نشيني پايين بياوري. و مهم‌تر از همه اينها کلي آدم مختلف و اخلاق‌هاي متفاوت مي‌بيني و در مقابل رفتار با هرکدام کمي تا قسمتي آب ديده مي‌شوي. البته اين قسمت آب ديده شدن گاه با کمي تحمل درد و جريحه دار شدن احساسات همراه است.

منيره صادقي نيز با اشاره به تجربياتي که در ارتباط با هم اتاقي‌ها و تبديل شدن آنان به دوستان صميمي براي خود دارد، مي‌گويد:" بايد براي روابط خودت حد و مرز قائل باشي. هر فردي با هر نوع خُلقي بايد ترم اول را با احتياط سپري کند تا تضميني باشد براي به سلامت گذراندن دوران زندگي خوابگاهي. در خوابگاه افرادي هستند که آنقدر با هم صميمي مي‌شوند که در يکديگر کاملا حل مي‌شوند. گاه دوستي‌هاي دو نفره کاملا حالت غير نرمالي به خود مي‌گيرد؛ تنظيم ساعت غذا خوردن و استحمام و اوقات بيکاري و بيرون رفتن تنها بخش ظاهري است که منجر به عدم استقلال افراد و پيشرفتشان مي‌شود. اينکه تمام لحظات خود را با فرد ديگري بگذراني مي‌تواند عواقب چندان خوشي نداشته باشد. بوجود آمدن توقع نابجا،‌ نگراني براي نگه داشتن اين رابطه صميمي و گاه ترس از بوجود آمدن شريک و رقيب از جمله مواردي است که مي‌تواند بار رواني زيادي براي افراد داشته باشد."
اين درحالي است که به عقيده روانشناسان اين گونه ارتباطهاي نزديک و بدون مرز بين دوستان ناشي از کمبود عاطفي افراد در خوابگاه و دوري از خانواده است. محبتي که در خانه توسط افراد متعددي تامين مي‌شده، نمي‌تواند به صورت سالم و بدور از استرس توسط دوستان خوابگاهي جبران شود. علاوه بر اين موارد ذکر شده نيز زهرا حسني درباره شکل گيري اين روابط در خوابگاه معتقد است: " وقتي در محيط خانواده قرار داريم عاطفه از طرفه پدر مادر و خواهر و برادر تامين مي‌شود و روابط دلسوزانه است در حالي که در خوابگاه ممکن است چنين روابطي خيلي هم دلسوزانه نباشد. افراد بايد قبل از ورود چارچوب روابط خود را با ديگران مشخص کنند. "

يک وجب جاي خصوصي، آنم آرزوست

بستگي دارد شانس بياوري يا نه. باور کن اين يکي ديگر اصلا دست خودت نيست که خوابگاهت فضاي باز داشته باشد يا نه. تو در آن خوابگاه ماندگار شوي يا نه... يکي از معضلات اساسي دانشجويان در خوابگاه نداشتن فضايي است که بتوانند تنها باشند. چه مواقعي که حال و حوصله ندارند و چه مواقعي که مي‌خواهند بدون مزاحمت ديگران درس بخوانند.
در بيشتر خوابگاه‌هاي دولتي چنين امکاني فراهم است البته تنها به مدت دو ترم. اکثر خوابگاههاي دولتي داراي فضاي باز و راهروهاي بزرگ و نمازخانه و سالن مطالعه هستند و افراد مي‌توانند علاوه بر فضاي تخت خود به مکان‌هاي ديگري هم براي خلوت کردن با خود دل ببندند. اما مشکل درست وقتي شروع مي‌شود که بايد بقيه طول تحصيلت را در خوابگاه خصوصي بگذراني. خوابگاه خصوصي هم يعني ساختماني چند طبقه در مرکز شهر. يعني در هر طبقه ممکن است تنها يک سرويس بهداشتي و حمام وجود داشته باشد و در عوض 5-4 اتاق چند تخته که بستگي به ظرفيت دارد. اتاقهايي با معماري آپارتمان‌هاي مسکوني. يعني سقفي کوتاه و مساحتي محدود براي تخت‌هاي دو طبقه.

علاوه بر مشکلات زيستي در فضاي تنگ و خفه مي‌توان به عدم وجود امکاناتي نظير کامپيوتر و اينترنت، فضاي کافي جهت انجام‌ پروژه‌هاي عملي و نمازخانه و سالن مطالعه و ... نيز اشاره کرد.

جا دارد به اين نکته نيز اشاره کنم که اکثر خوابگاههاي خصوصي تحت نظارت مستقيم دانشگاه مربوطه نيست و همين مسئله باعث لجام گسيختگي در کنترل شرايط خوابگاه و اتفاقاتي که در خوابگاه رخ مي‌دهد،‌ مي‌شود. البته بسياري از دانشجويان ممکن است در اين شرايط اجاره کردن خانه را به زندگي در خوابگاه خصوصي ترجيح دهند که آنهم در جاي خود داراي مصائب ديگري است
.
با تمام اين اوصاف فردي که با شخصيتي محکم و به دور از تزلزل و سلامت روان وارد چنين محيطي مي‌شود نه تنها مي‌تواند به سلامت اين دوران را سپري کرده و بر نکات منفي چيره شود، بلکه مي‌تواند شخصي مثبت و اثرگذار در دوستان هم ‌اتاقي خود نيز باشد...

 
بالا