اینقدر ساده بودم که یه روز یه پسر کوچیکتر از خودم که غریبه بود و همون لحظه باهاش آشنا شدم گفت که خواهرم در مسابقات استانی برنده شده و همه بهش جایزه دادن ، منم رفتم یه بسکوئیت خریدم دادم بهش گفتم اینم جایزه من به خواهرت
بعدا فهمیدم که طرف دروغ گفته و اصلا خواهرش در هیچ مسابقه ای نبوده