دانشمندان میگویند سوالات بیپایان کودکان به قصد کلافه کردن والدین مطرح نمیشود. برعکس، این پرسوجوی کودکانه تلاشی هوشمندانه است برای دست یافتن به حقیقت. کودکان نوپا به برخی از پاسخها (در مقایسه با پاسخهای دیگر) واکنش بهتری نشان میدهند.
افتههای جدید، که بر اساس یک بررسی دو قسمتی شامل کودکان بین 2 تا 5 ساله میشد، نشان میدهد که کودکان بیش از آنچه تصور میشود، در کشف حقایق اشیا، فعال هستند. سرپرست این پژوهش، براندی فریزر از دانشگاه میشیگان در اینباره میگوید: «حتی از سنین بسیار پایین هنگامی که کودکان شروع به پرسیدن «چگونه و چرا» میکنند، آنها این کار را به قصد به دست آوردن توضیحی در مورد چیزها انجام میدهند.»
این پژوهشگران معتقدند کودکان، هنگامی که توضیحاتی به آنها داده میشود، به جستوجوی بیشتر میپردازند. فریزر میگوید: «کودکان در آموزش درباره جهان اطرافشان نسبت به آنچه ما تصور میکردهایم، نقشی بسیار فعالتر دارند.»
پرچانگی کنجکاوانه
پژوهشهایی که از ابتدای قرن بیستم در مورد رشد و نمو کودک انجام میشد، حاکی از آن بود که کودکان کمسن از رابطه زمانی میان دو واقعه آگاه هستند ولی در 7 یا 8 سالگی نمیتوانند میان علت و معلول تفاوت بگذارند. پژوهشهای سالهای اخیر، برخلاف این موضوع، نشان میدهد که کودکان در سنین پایین و حتی در سه سالگی رابطه علی و معلولی را میفهمند. اما در این بررسیها واکنشهای کودکان به اطلاعاتی که در مورد رابطه علی و معلولی چیزها به دست میآورند، مورد بررسی قرار نگرفته بود. فریزر و همکارانش برای اینکه بفهمند واکنشهای کودکان به جوابهایی که در پاسخ به سوالاتشان میگیرند، چیست، متن پیاده شده از گفتگوهای روزانه شش کودک 2 تا 4 ساله را مطالعه کردند و این متنها را که بیش از 580 مورد میشد، به عنوان واحد تجزیه و تحلیل خود قرار دادند. در مجموع بیش از 3100 سوال سببی «چگونه و چرا» در این متنها وجود داشت، سوالاتی مانند «چرا شکم من این قدر بزرگ است، مامان؟» یا «چرا چراغ را روشن نگه نمیداری؟» و «چطوری مارها که گوش ندارند، میتوانند بشنوند؟» نتایج نشان داد که کودکان بعد از جوابهای سربالا (نسبت به پاسخهای واقعی) دو برابر بیشتر احتمال دارد که سوالشان را دوباره بپرسند و هنگامی که توضیحی واقعی به کودکان داده میشد، که در این تحقیق در 37 درصد موارد انجام شده بود، نسبت به مواردی که پاسخی غیرتوضیحی و سربالا به کودک داده شده بود، چهار برابر احتمال بیشتری وجود داشت که کودک، در پیگیری بعدی همان پاسخ را به همین سوال بدهد. نتایج مقدماتی به دست آمده از یک بررسی دیگر به وسیله فریزر و همکارانش، نیز نشان میدهد که وضعیتی هم وجود دارد که در پاسخی که به کودک داده میشود، اطلاعاتی بیش از حدی وجود دارد. او میگوید: «به نظر میرسد که یک حد مطلوب از لحاظ میزان جزییاتی که در پاسخ به سوال او ارایه میشود وجود دارد که کودک به آن علاقه نشان میدهد.»
موارد عجیب و غریب
بخش دوم این بررسی در آزمایشگاه انجام شد و شامل 42 کودک در سنین پیش از مدرسه میشد، که 3 تا 5 سال داشتند و هنگامی که با اسباببازیها، کتابهای قصه و ویدیو تحریک میشدند، به حرف زدن میافتادند. چیزهایی که در اختیار این کودکان قرار گرفته بود طوری طراحی شده بود که موقعیتهای تعجبآور و سوالبرانگیز را ایجاد کند. برای مثال به کودکان جعبهای از مداد شمعیهایی که همه قرمز بودند، نشان داده میشد، یا پازلی که یک قطعهاش جور نمیشد و یا داستانی که کودکی را توصیف میکرد که آب پرتقال روی غلات صبحانهاش میریخت و ...
بزرگسالانی که هرکدام از این موارد را به کودکان نشان میدادند، هم پاسخهای توضیحی معین و هم جوابهای غیرتوضیحی و سربالا به آنها میدادند. همانطور که انتظار میرفت، کودکان در مورد سناریوی «ریختن آب پرتقال روی غلات صبحانه» سوال کردند: «چرا این کار را کرد؟» بزرگسالان بعد یا این توضیح را ارایه دادند که: «او فکر میکرد که درون ظرف شیر است» یا این پاسخ غیرتوضیحی که: «من دوست دارم روی غلاتم شیر بریزم.» پژوهشگران دریافتند که تفاوتهای قابلتوجهی میان انواع واکنشهای کودکان به پاسخهای توضیحی و پاسخهای غیرتوضیحی وجود دارد. در 30 درصد موارد کودکان با گرفتن توضیح حقیقت موافقت میکردند و سر تکان میدادند یا میگفتند: «آهان». در مقایسه با اینها 13 درصد موافقت کودکان در هنگامی بود که پاسخ غیرتوضیحی داده میشد. این یافتههای جدید، در شماره نوامبر/دسامبر ژورنال «رشد کودک» منتشر شده است.
منبع: Live Science
افتههای جدید، که بر اساس یک بررسی دو قسمتی شامل کودکان بین 2 تا 5 ساله میشد، نشان میدهد که کودکان بیش از آنچه تصور میشود، در کشف حقایق اشیا، فعال هستند. سرپرست این پژوهش، براندی فریزر از دانشگاه میشیگان در اینباره میگوید: «حتی از سنین بسیار پایین هنگامی که کودکان شروع به پرسیدن «چگونه و چرا» میکنند، آنها این کار را به قصد به دست آوردن توضیحی در مورد چیزها انجام میدهند.»
این پژوهشگران معتقدند کودکان، هنگامی که توضیحاتی به آنها داده میشود، به جستوجوی بیشتر میپردازند. فریزر میگوید: «کودکان در آموزش درباره جهان اطرافشان نسبت به آنچه ما تصور میکردهایم، نقشی بسیار فعالتر دارند.»
پرچانگی کنجکاوانه
پژوهشهایی که از ابتدای قرن بیستم در مورد رشد و نمو کودک انجام میشد، حاکی از آن بود که کودکان کمسن از رابطه زمانی میان دو واقعه آگاه هستند ولی در 7 یا 8 سالگی نمیتوانند میان علت و معلول تفاوت بگذارند. پژوهشهای سالهای اخیر، برخلاف این موضوع، نشان میدهد که کودکان در سنین پایین و حتی در سه سالگی رابطه علی و معلولی را میفهمند. اما در این بررسیها واکنشهای کودکان به اطلاعاتی که در مورد رابطه علی و معلولی چیزها به دست میآورند، مورد بررسی قرار نگرفته بود. فریزر و همکارانش برای اینکه بفهمند واکنشهای کودکان به جوابهایی که در پاسخ به سوالاتشان میگیرند، چیست، متن پیاده شده از گفتگوهای روزانه شش کودک 2 تا 4 ساله را مطالعه کردند و این متنها را که بیش از 580 مورد میشد، به عنوان واحد تجزیه و تحلیل خود قرار دادند. در مجموع بیش از 3100 سوال سببی «چگونه و چرا» در این متنها وجود داشت، سوالاتی مانند «چرا شکم من این قدر بزرگ است، مامان؟» یا «چرا چراغ را روشن نگه نمیداری؟» و «چطوری مارها که گوش ندارند، میتوانند بشنوند؟» نتایج نشان داد که کودکان بعد از جوابهای سربالا (نسبت به پاسخهای واقعی) دو برابر بیشتر احتمال دارد که سوالشان را دوباره بپرسند و هنگامی که توضیحی واقعی به کودکان داده میشد، که در این تحقیق در 37 درصد موارد انجام شده بود، نسبت به مواردی که پاسخی غیرتوضیحی و سربالا به کودک داده شده بود، چهار برابر احتمال بیشتری وجود داشت که کودک، در پیگیری بعدی همان پاسخ را به همین سوال بدهد. نتایج مقدماتی به دست آمده از یک بررسی دیگر به وسیله فریزر و همکارانش، نیز نشان میدهد که وضعیتی هم وجود دارد که در پاسخی که به کودک داده میشود، اطلاعاتی بیش از حدی وجود دارد. او میگوید: «به نظر میرسد که یک حد مطلوب از لحاظ میزان جزییاتی که در پاسخ به سوال او ارایه میشود وجود دارد که کودک به آن علاقه نشان میدهد.»
موارد عجیب و غریب
بخش دوم این بررسی در آزمایشگاه انجام شد و شامل 42 کودک در سنین پیش از مدرسه میشد، که 3 تا 5 سال داشتند و هنگامی که با اسباببازیها، کتابهای قصه و ویدیو تحریک میشدند، به حرف زدن میافتادند. چیزهایی که در اختیار این کودکان قرار گرفته بود طوری طراحی شده بود که موقعیتهای تعجبآور و سوالبرانگیز را ایجاد کند. برای مثال به کودکان جعبهای از مداد شمعیهایی که همه قرمز بودند، نشان داده میشد، یا پازلی که یک قطعهاش جور نمیشد و یا داستانی که کودکی را توصیف میکرد که آب پرتقال روی غلات صبحانهاش میریخت و ...
بزرگسالانی که هرکدام از این موارد را به کودکان نشان میدادند، هم پاسخهای توضیحی معین و هم جوابهای غیرتوضیحی و سربالا به آنها میدادند. همانطور که انتظار میرفت، کودکان در مورد سناریوی «ریختن آب پرتقال روی غلات صبحانه» سوال کردند: «چرا این کار را کرد؟» بزرگسالان بعد یا این توضیح را ارایه دادند که: «او فکر میکرد که درون ظرف شیر است» یا این پاسخ غیرتوضیحی که: «من دوست دارم روی غلاتم شیر بریزم.» پژوهشگران دریافتند که تفاوتهای قابلتوجهی میان انواع واکنشهای کودکان به پاسخهای توضیحی و پاسخهای غیرتوضیحی وجود دارد. در 30 درصد موارد کودکان با گرفتن توضیح حقیقت موافقت میکردند و سر تکان میدادند یا میگفتند: «آهان». در مقایسه با اینها 13 درصد موافقت کودکان در هنگامی بود که پاسخ غیرتوضیحی داده میشد. این یافتههای جدید، در شماره نوامبر/دسامبر ژورنال «رشد کودک» منتشر شده است.
منبع: Live Science