من خودم یه چرای بزرگ دارم که هرچی فکر میکنم بهش نمیرسم
خداوند فرموده: بنده عادل هستم و بین بندگانم به عدالت رفتار میکنم
خوب این که توش شکی نیست
چقدر به این فکر کردی که فرض اولیه ات مشکل نداره؟
چرا میگی شکی توش نیست؟
خوب شكي نيست.........مطمئن باش از روي حكمتش مي دونه هر كس لياقته چه چيزي رو داره؟ يا مي تونه بدست بياره
الان شما در نقش آفریدگار داری تفکر میکنی؟؟!!!!!
بله اینم هست، اونیکه از بچگی توی آفریقا دنیا میاد و از گرسنگی خوراک کرکس میشه، خدایی که بهش باور داری میدونسته باید از بچگی زجرکش بشه و لیاقتش بیشتر از این نیست، چون تو آفریقا دنیا اومده و سیاهه.
این جهان بینی هم محترمه ......
چقدر به این فکر کردی که فرض اولیه ات مشکل نداره؟
چرا میگی شکی توش نیست؟
آفريقا معدن طلاست اينكه مردمانش فقيرن رو بايد از كسائي كه اونجا را اداره كرد پرسيد ؟ ربطي به خدا نداره؟
چندتا کشورش فکر کردی معدن طلاست؟
خیلی جاها آب ندارند بخورند.
الان شما تشنه و گرسنه وسط بیایان گیر بیوفتی، من 100 کیلو طلا بریزم پات به درد میخوره یا یه لیوان آب و یک بشقاب غذا؟
در ضمن، هر آدمی طبق باورهای دوستان باید جداگانه حساب پس بده، اون بچه رو چه به حاکمان.
حکایت سوختن تر و خشک باهمه؟
چی بگم والا
بخدا گاهی شک میکنم...
گاهی میگم اصلا این قرانم تحریف کردن...بس که گاهی عجیب میزنه...
میدونی مشکل کجاست؟
مشکل اونجاست که کسی نیست آدمو راهنمایی کنه
اما تنها کتابی که به نظرم خیلی خیلی قشنگه...و حرف دل ادمو میزنه نهج البلاغه هستش...خیلی دوستش دارم
هر چيز حكمتي داره...........
خیلی مختصر و کلیشه ای جواب میدی، بگذریم، درست میگی......
وقتي چيزيرو نمي دونم و دربارش آگاهي ندارم چطوردربارش اظهار نظر كنم؟
وقتی نمیدونی، اگر بگی نمیدونم و خودم هم دارم بررسی میکنم بهتر از اینست که با گفتن هرچیزی حکمتی دارد، خودت رو از فکر نکردن دربارش فراری بدی.
این جمله ها که حکمی داره و خدا خواسته و ....... اولین راه بستن تفکره، چون ترس نمیذاره حتی یک قدم بری جلو.
وقتي مي گي حكمتي داره باعث ميشه يك كم اميدوار باشي كه بازم ميشه عوض بشه..........ولي وقتي خودت مطالعه كرديو و فهميدي نميشه ديگه همه چيز برات بي مفهومه........
نه اینطوری نمیشه، هیچ پوچی در کار نیست، اتفاقا هرچی مجهولاتت بیشتر باشه اما اعتماد به نفست بالا، زندگی برات مفهومش بیشتره.
برای من اینطوری بوده.
نیازی به شک کردن در وجود آفریدگار نیست، باید اول به خودمون شک کنیم.
که میتوانیم برداشتی از آفریدگار داشته باشیم که برامون خوشایند باشه یا نه، هر آدمی یک برداشتی براش جذاب میاد.
به دنبال برداشتی باش که برات خوبه، حالا از هر منبعی که دوست داری، که همش برداشته........
موضوع شک در وجود آفریدگار نیست
اون که حله...یعنی شکی نیست
مشکل اونجایی که چون سر از مسائلی در نمیاریم...قوه فضولی هم که ماشالله بیداد میکنه...
واسمون سوال پیش میاد
مثلا:
خداوند می فرماید:
حق ماندنی است و باطل رفتنی...یا حکومت با کفر میمونه اما با ظلم نه ( نمیدونم گفته خدا هست یا نه )
در گذشته خداوند قوم های ظالم رو نابود میکرد اما الان...
هر جا رو نگاه میکنی ستم و ظلم بیداد میکنه...مخ آدم سوت میکشه...
البته میدونم صبر خدا هم زیاده
یا خداوند میفرماید
خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد مگر اینکه آنها خودشان بخواهند که تغییر کنن
البته در این مورد میدونم که تقصیر مردمه...بلاخره خدا همه چیز رو رایگان در اختیارمون نمیزاره
نمیدونم...فکرم به جایی قد نمیده
نه براي همه اينطوري نيست.........چرا الان علت خودكشي ها بالا رفته ؟ چون اكثر آنها نتونستن به هدفشان برسن......
منم بحثم سر همون خداوند میفرماید بود، که خالق کائنات فرموده.
بیخیال بحث نکنم بهتره.، ظرفیتش موجود نیست.
فقط یک توصیه هر اعتقاداتی داری سعی کن ازش لذت ببری، همین.
هر چیزی حکمتی دارههر چيز حكمتي داره...........
مي دوني فرق فكر من با شما اينه كه من با چادر مخالف نيستم من با طرز چادر سركردن مخالفم........ به شما يه پيشنهادي را ميدن يا شما قبول مي كني يا نه؟ ولي وقتي به زور باشه مجبوري قبولش كني در حالي كه از اون پيشنهاد بي اندازه متنفريهر چیزی حکمتی داره
آیا حکمتش درست هست ؟
برای همه درست هست؟
ممکنه برای کسی درست نباشه حکمتش و اون حکمت به صرر باشه؟
فکر می کنم شما از مخالفین چادر و... بودید
حکمت نداره چادر و...؟ واسه شما سودش بیشتر هست یا صررش؟
چرا با چادر برای خودتون مخالفید؟ مگر از اعتقادات و... نیست؟
ولی شما سبک سنگینش کردید دیدید براتون جالب نیست و..
خوب دینتون رو هم سبک سنگین کنید شاید براتون جالب نبود به اندیشه ی جدیدی رسیدید
=======
گاهی وقتا ادم های عینکی انقدر عینکشون جزی از ذاتشون میشه که حتی وقتی میرن حموم هم اونو در نمیارن چون اونو جدا از خودشون نمی بینن
اما وقتی اب میریزه رو شیشه ی عینکشون متوجه عینک و اینکه جزی از خودشون نیست میشن
و عینکشون را در میارن و راحت میشن
====
یاد خودم میوفتم که وقتی یه چیز سنگین رو دستم میگیرم تا اون رو جابجا کنم وقتی به مقصدم می رسم اونو زمین نمی ذارم (چون جزی از من شده در طول مسیر) تا یکی بیاد بهم بگه چرا خودتو اذیت می کنی بذارش زمین راحت باش!
وقتی میذاریش زمین چه احساس راحتی داری
======
اسی اینو نقل کرد بنظرم
چرا هایی که من دارم,خودم نمیتونم بهشون جواب بدم.انقدر این چراها تو زندگیم زیادن...
مي دوني فرق فكر من با شما اينه كه من با چادر مخالف نيستم من با طرز چادر سركردن مخالفم........ به شما يه پيشنهادي را ميدن يا شما قبول مي كني يا نه؟ ولي وقتي به زور باشه مجبوري قبولش كني در حالي كه از اون پيشنهاد بي اندازه متنفري
چادر را مثال زدم برای بیان مطلب
فرقی نداره که موافقید یا مخالف ! مهم اینه که به این نتیجه رسیدید که برای شما مناسب نیست!
و همان طور که گفتید از اجبار و زور متنفر هستید (البته اجبار همیشه بد نیست مثل 24 ماه اجباری!)
خوب احتمالا مسلمون و شیعه هستید! آیا این زوری بوده یا آزادانه انتخاب کردید؟ مثلا شما اگر برسید به مسیحیت یا بودا یا .... می تونید اونو انتخاب کنید آزادانه یا نه یه نیرویی به اسم نظر مردم خانواده و اطرافیان و بستر های مناسب جهت ... رو ندارید؟
همین طور که الان می خواید بگید آزادانه اسلام را قبول کردم! اگر در مکان دیگری مثل نپال هم به دنیا میومدید! آزادانه همین اسلام را انتخاب می کردید؟(احتمالا تو شناسنامتون نوشته مسلمون شما هم مسلمون هستید با فرهنگ مسلمونی اگر نوشته بود بودایی حتما بودایی بودید با فرهنگ بودایی!)
اسی می گی این شناسنامه رو رها کن بعد برو دنبالش!
منم همینو میگم!
(چه جالب من و اسی 100 درصد در اعتقاداتمون اختلاف هست!)
اگر این کارو انجام دادید و بازم مسلمون بودید انوقت واقعا مسلمان هستید! و به اسلام خواهید رسید اگر درست و کامل حرکت کنید
حداقلشم اینه که اگر به اسلام نرسیدید! آگاهانه می دونید چی درست هست چی غلط!
جالب هست هر دو دلالت بر آدمیت دارن!
مهم طریقت و حرکت هست