به تدریج با کشف فلزات زندگی روستایی و تعاون قبیله ای عصر حجر از هم پاشید.فلز انقلابی در فن آوری ها به وجود آورد و جوامع را به کل تغییر داد.
از این پس ابزارها و سلاح ها,کارایی بیشتری یافتند و ساخت آنها به هر شکلی امکان پذیر شد.بعد از این تغییر شکل و تعمیر انها نیز ممکن شد.
تبدیل سنگهای معدنی خام به فلزات,عملی جادویی به نظر می رسید و افرادی که از رموز این فن آگاه بودند,همچون جادوگرانی خبره جلوه می کردند.
اکنون دیگر برای اینکه قبیله بتواند معاش فلزکاران متخصص را تامین کند,باید بتواند محصولاتی مازاد تولید کند چرا که این فلز کار مجبور به کشاورزی برای گذران زندگی اش نبود
در این زمان فلز شناس ها به دوره گردهایی تبدیل شدند که مهارت و توانایی خود را به بالاترین قیمت ممکن در اختیار افراد قرار می دادند و بدین ترتیب گروهی نخبه,متخصص و به نوعی «از ما بهتران»در جامعه شکل یافت.
در این دوره ,انسانها به جای مشارکت و تعاون,سعی می کردند از اموال و دارایی های شخصی خود حفاظت کنند.دارایی ها و ثروت خصوصی افراد منجر به حسادت و بالاخره جنگهای قومی شد.قوم پیروز,قوم شکست خورده را به عنوان برده به خدمت می گرفت.
ریاست قبیله ها بر عهده رهبران جنگ بود این افراد غنائم جنگی را هم برای خود به تاراج می بردند.با ارتقاء طبقات اجتماعی دارایی ها,ثروت و قدرت-آنچه«تمدن» نامیده می شود-و نیز معمارانی یادمانی زاده شد.
طبقه ی متخصص جامعه عهده دار آیین های مذهبی شد و با نظارت بر امور مربوط به خدایان محصولات مازاد جامعه را در اختیار گرفت.روحانیون به کمک«طبقه ی متوسط»متشکل از صنعت گران و روسای متخصص,بر جامعه حکومت کردند.