وقتی علم اسباب زحمت می شود، دارالفنون هم تعطیل می شود

Rheoman

عضو جدید
کاربر ممتاز
انحلال دانشگاه علوم پزشکی آن هم یک شب و با یک نامه ای که بر آیند تصمیگیری دریک روز تعطیل ( جمعه ) یوده و معلوم نیست این تصمیم گیری از سوی چه فرد یا افرادی بوده است که حتی مجلس هم از این تصمیم بزرگ اظهار بی اطلاعی می کند تا بدانجا که دکتر مرندی عضو کمیسیون بهداشت مجلس فریا بر می آورد که مجلس شوک زده است چرا که خبر نداشته و به همین دلیل نمایند گان در مقابل این تصمیم موضع گیری خواهند کرد تا نشان دهند ”تشریفاتی” در بهارستان ننشسته‌اند، همه همه نشان از دو واقعیت دارد که اولا تاریخ در این سر زمین کما کان در حال تکرار است و نمونه چنین حکایتی نه یک بار بلکه ده ها بار اتفاق افتاده و مسبوق به سابقه است ، و واقعیت دوم آنکه هنوز در این بلاد کفر ستیز، درب برپاشنه همان لولای عهد عتیقی می چرخد که علم را اسباب زحمت حکومت می دانستند و از دانشجو تا معلم و استاد را آفت جامعه ، و امروز این ماجرا نا خود آگاه بی انکه قصد قرینه سازی در میان باشد تداعی کننده حکایت تعطیلی دارالفنون در زمان ناصری است که میرزا محمد خان سپهسالار ، همان که مامور بود تا کار طبقات تحصیلکرده را یکسره کند ، اعلانی از طرف شاه ، در روزنامه دولتی بدین شرح منتشر می کند:
“….در این روز ها به عرض رسیده است که بعضی از اجامر و اوباش شهر گفتگو از وضع و تربیت فراموشخانه های یوروپ ( چیزی شبیه افکارسکولاریسم ) می کنند و به ترتیب آن اطهار میل می نمایند ، لهذا صریح حکم همایونی شد که اگر بعد از این ، عبارت و لفظ فراموشخانه از دهن کسی بیرون بیاید ، تا چه رسد به ترتیب آن ، مورد کمال سیاست و غضب دولت خواهد شد ..
به گواهی تاریخ با این اعلامیه جلال الدین میرزا خانه نشین شد ، میرزا ملکم خان و همچنین مردم روشن ضمیر و ناراضی از اوضاع را به نام ملحد و بی دین از ایران بیرون کردند تا بدانجا که شعله این آتش به دارالفنون رسید و کار بدانجا کشید که روزی غلامعلی خان ملیجک عزیز السلطان ، با غلامبچه هایی که همبازی او بودند ، به مدرسه دارالفنون می روند و بی سبب دو سه تن از معلمان و عده ای از شاگردان را کتک می زنند و رئیس و ناظم و آجودان و معلمان و فراشان هم از ترس بد آمدن شاه مانع آنان نشدند و روز بعد هم که محمد حسین خان ادیب الدوله گزارش به عرض سلطان رسانید ، شاه تنها تبسمی کرد و چیزی نگفت و ملیجک را مواخذه نکرد و در نتیجه اساتید خارجی از امدن به ایران پشیمان شدند و معلمان و دانش آموختگان ایرانی نیز به بهانه های گوناگون ترک وطن کردند و وقوع این ماجرا در زمانی بود که هنوز عبارت فرار مغز ها بر اهل حکومت نا شناخته مانده بود.
هفتصد سال قبل از ناصر الدین شاه هم همین پوست خربزه را به زیر پای خلیفه هم نام شاه قاجار یعنی خلیفه الناصرالله گذاشتند تا در یک کودتای دانشگاهی بنام حفط دین ” نظامیه بغداد ” را که تا آن زمان قدمتی بیش از یکصد و پنجاه ساله داشت ، تعطیل کند و با بیرون کردن اساتید ، نظامیه را محل طویله استران سازد ، اگر چه چندی بعد همین جناب خلیفه الناصر الله از کرده خود پشیمان شد و گفت ” خواجه نظام الملک را خواب دیدم و از این کار من گله داشت “.
حال با چنین سوابقی در تاریخ علم ،خاصه در این سر زمین ، گفته های به حق عضو کمیسیون بهداشت مجلس کمی خنده دار به نظر می اید و در پاسخ باید به ایشان گقت که از قضای روز گار ، به یمن تشریفاتی بودن مجلس است که نه تنها دانشگاه علوم پزشکی را تعطیل می کنند بلکه نام ایران را هم از سر در این دانشگاه بر می دارند .
بیژن صف سری
 

Similar threads

بالا