خب کارو جان طبق قولی که داده بودم اومدم و مقاله ات رو خوندم
اجازه بده منم با دید انتقادی حرف بزنم !
من زیاد با جناب بشریه موافق نیستم .. ایشون فقط قشر خاصی از دانشجوها رو توصیف کردن، این مساله عمومیت نداره !
خوابگاه هست، زندگی خوابگاهی هی همینطور اما مگه چند درصد از دانشجویان یک دانشگاه غیر بومی هستند؟
ایشون طوری حرف زدند که انگار دانشجوها قشر محروم . عقب افتاده و ... در اجتماع هستن!! مگه خود ما دانشجو نیستیم؟
مگه با صنعت و اجتماع ارتباط نداریم؟
احساس گسیختگی در انتخاب راه زندگی؟؟!
حتما ایشون شوخی کردن یا خودشون دچار افسردگی مزمن بودن. ببخشید اما من نمیتونم درک کنم این حرف رو. البته میشه توجیح کرد !!
مملکتی که توش فقط پارتی بازیه و کار نیست و ...
بله، این حرفها درست اما تا اونجا که ما دیدیم هیچ آدمی نبوده که تو این دوران به خودش سختی بده و تلاش کنه و در آینده بهره برداری نکنه.
دانشجویی که با تقلب نمره میگیره و پروژه میخره و دنبال همه چی هست جز درس معلومه که باید احساس گسیختگی تو انتخاب راهش داشه باشه!!
خیلی از دانشجوها هنوز نمیدونن به رشته ای که توش دارن تحصیل میکنن علاقه دارن یا نه !!!
ما باید ایرادهای خودمون رو هم ببینیم. نقد کردن و ایراد دیگران رو گرفتن که کاری نداره.
...
در مورد جوابت:
اخراج دانشجویانی که تعداد آنها در سه سال اخیر به بیشتر از 400 نفر می رسد، زندانی شدن و از بین رفتن نخبگان، آیا ما می توانیم باز به سمت آزادی میل کنیم!!؟
ببین کارو جان، هر کسی تا یه حدی آرمانگراست و هر کسی هم تا یه حدی برای آرمانهاش تلاش میکنه.
هر آدمی برای نجات کشورش خودشو نمیندازه رو مین !!
اما اگه کسی پیدا نشه که خودشو بندازه رو مین هیچ وقت معبر باز نمیشه. متوجه منظورم میشی؟
انقلاب خودمونم تلفات زیاد داشته. اخراجی، کشته مفقودالاثر و ...
بازم میگم به دست اوردن هیچ چیز خوبی بدون هزینه نمیشه ولی اینکه این هزینه چقدر باشه رو من نمیدونم! شاید تا محقق شدن هدف (البته به شرطی که هدف دزست تعریف شده باشه)
دوست عزیز ممنونم
اما فکر کنم منظور بشیریه رو با دقت بررسی نکردی. نکاتی رو که اشاره کردی تقریبا اصلا ارتباطی به منظور بشیریه پیدا نمی کرد، بنابراین لازم دیدم که چند نکته را بیشتر توضیح بدم.
1- در مورد اشاره به خوابگاه در حرف ایشان می توان به این قضیه اشاره کرد که تقریبا 60 تا 70 در صد دانشجویان خوابگاهی هستند، بقیه دانشجویان نیز کم و بیش با خوابگاه در ارتباط هستند، در ضمن معمولا بیشتر حرکت های دانشجویی از خوابگاه آغاز می گردد. همچنین ایشان در اینجا به بررسی جنبه های مهم اثرگذار بر دانشجو اشاره کرده که یک سری آنها مربوط به کل دانشجویان است و یک سری مخصوص تعدادی که تعدادشان هم بسیار زیاد است.
2- "دانشجویان در
دوران دانشجويي جايگاهي در درون شيوه توليد و متن روابط اقتصادي جامعه ندارند"
فکر کنم این جمله کاملا درست است که بیشتر دانشجویان در دوران دانشجویی پول لازم برای ادامه زندگی را از خانواده های خود می گیرند نه اینکه برند و کار کنند، پس بنابراین نقشی در تولید و روابط اقتصادی ندارند. اینکه بعد از تحصیل سراغ کار می روند قضیه ای دیگر است و در آن زمان دیگر دانشجو نیستند.
3- دوست عزیز منظور از گسیختگی در انتخاب راه زندگی شاید ربط زیادی به درس خواندن، تقلب کردن، انتخاب رشته نداره. زمانیکه کسی وارد دانشگاه می شود با انواع اشخاص و تفکرات مختلف روبرو می گردد، از کسی که یک بنیادگرا است تا کسی که اصلا اعتقادی به خدا هم ندارد، و با توجه به فضای آزادی که احساس می کند وعدم وجود نگرانی های اقتصادی ممکن است این دانشجو در هر مسیری قرار گیرد و یا در دوران دانشجویی چند مسیر مختلف مانند کومونیست، سوسیالیست، لیبرال، بسیج و ... را تجربه کند. منظور از گسیختگی این است، نه رشته تحصیلی و چگونگی پاس کردن واحد ها.
در کل هدف بشیریه بررسی دلایل آرمانگرایی دانشجویان بوده است.
اما در مورد هزینه، کشوری مانند چین هزینه بسیار بالایی را دانشجویانش دادند اما جنبش دانشجویی آن بدون رسیدن به نتیجه از بین رفت. کشورهایی مانند فرانسه و یوگسلاوی هزینه دادند ولی عاقبت به نتیجه رسیدند، از آن طرف کشوری مانند آمریکا به نتیجه رسید و هزینه وارده بر دانشگاه بسیار بالا نبوده. اما ایران در این میان هزینه داده است ولی نه به سرنوشت چین و نه به سرنوشت فرانسه دچار شده است، نه به نتیجه رسیده و نه از بین رفته است.
حال به این نتیجه می رسیم که هزینه دادن همواره همراه با نتیجه نیست و حتی می تواند به از بین رفتن جنبش هم منجر گردد. از نظر من هر هزینه ای باید دست آوردی داشته باشد وگرنه صرف خالص هزینه دادن هنر نیست بلکه زیان آور نیز هست. دانشگاه را بعد از کوی دانشگاه ببینید که به حالت انفعال در آمد و بسیاری دیگر از نمونه ها که وجود دارد.