وظایف دانشجو!!؟

karo7

اخراجی موقت
چندی پیش به مناسبت روز 16 آذر، روز دانشجو، مقاله ای برای یک هفته نامه نوشتم. در موقع نوشتن مقاله در چند زمینه مختلف سوالاتی برای خودم مطرح بود (بخصوص زمانیکه بند های 2و 4 و 5 را می نوشتم):
1- وظایف جنبش دانشجویی و دانشجو به عنوان پيشگام خواسته هاي سياسي و اجتماعي چیست؟
2- ارتباط این جنبش با مردم و احزاب خارج از دانشگاه چگونه و تا چه حدی باید باشد؟
3- هزینه و فشار همواره بر دانشجویان وجود داشته و در چند سال اخیر این فشار بسیار بیشتر شده است، اما دانشجویان در مبارزه در راه آزادی چقدر باید پیش روند و چقدر هزینه باید تحمل کنند؟ آیا اصلا هزینه دادن دانشجویان در این راه صحیح است؟

این سوالات همواره در ذهن من بود و با نوشتن این مقاله بار دیگر من را به فکر فرو برد. در این تاپیک از دوستان عزیز می خواهم نظرات خود را در مورد این سوالات بنویسند. امیدوارم که بحث زیبایی گردد. در زیر اصل مقاله نیز آورده شده است.
با سپاس
 

karo7

اخراجی موقت
براندازي نرم يا انقلاب فرهنگي!

براندازي نرم يا انقلاب فرهنگي!

براندازي نرم يا انقلاب فرهنگي!


«دانشجويان در صدد براندازي نرم حکومت هستند و براي مقابله با دانشجويان انقلاب ‏فرهنگي ضرورت دارد». اينها جملاتي زرين! از روزنامه وزين! کيهان مي باشد که در شماره 9 آذر آن به چاپ رسيده است. اين جملات تفکر بخشي از حاكميت را نشان مي دهد که به استقلال دانشگاه توجهي نداشته و تنها هدفشان دانشگاه هماهنگ با تفکر خود است. از اين روي ترس از تعطيلي دانشگاه و انقلاب فرهنگي دوم ترس بي جايي نبوده و بي تفاوتي نسبت به خطر انقلاب فرهنگي دوم مي تواند هزينه هاي جبران ناپذيري را براي دانشجويان به همراه داشته باشد، لذا واکاوي موضوع ضرورت مي نمايد.
1- «از نظر اجتماعي و اقتصادي دانشجويان در جوامع معاصر گروه هاي حاشيه نشيني هستند که در طي دوران دانشجويي جايگاهي در درون شيوه توليد و متن روابط اقتصادي جامعه ندارند. از نظر اجتماعي ويژگي هاي زندگي دانشجويي را مي توان به اين صورت خلاصه کرد: دور افتادگي از خانواده، احساس گسيختگي و آزادي در انتخاب راه زندگي، زندگي دسته جمعي در خوابگاه ها، زندگي جنسي نامطلوب و دور افتادگي از متن واقعي زندگي اجتماعي. با توجه به اين وضعيت جنبش دانشجويي اغلب خصلتي آرمانگرايانه پيدا مي کند» (حسين بشيريه، جامعه شناسي سياسي).
2- جنبش دانشجويي در جوامع بسته يا در حال گذار تفاوتي ماهيتي با جنبش هاي دانشجويي در جوامع باز و توسعه يافته دارد. در جوامعي چون ايران که فقدان احزاب سياسي مؤثر و رسانه هاي آزاد وجود دارد سبب گشته که وظايف اين نهادها بر دوش جنبش دانشجويي قرار گيرد و بدين ترتيب جنبش دانشجويي همانند يک جريان اجتماعي، همواره پيشگام خواسته هاي سياسي و اجتماعي مردم قرار گيرد. اما در جوامع باز، تشکل هاي دانشجويي بيشتر صنفي هستند، بنابراين نقش جنبش دانشجويي در کشورهاي بسته و يا در حال گذار بسيار پر رنگ تر مي باشد. اساساً چون آموزش عالي محصول دوران مدرن است، اين جنبش، بزرگترين پارادوكس حكومت هاي استبدادي محسوب مي شود. هر چند که حکومت هاي مستبد علاقه به ايجاد آگاهي در توده ها ندارند اما ناگزير به تاسيس و گسترش دانشگاه ها هستند. از سوي ديگر چنين مراکزي رشد فرهنگي و سياسي جوانان را به همراه خواهد داشت که در نهايت منجر به مخالفت با رژيمهاي استبدادي خواهدگرديد.
3- پس از انقلاب با تشکيل تشکل هاي مستقل در دانشگاه و ارتباط آنها با جريان هاي سياسي موافق و مخالف دولت در خارج از دانشگاه، فضاي نسبتا آزادي را براي دانشگاه به همراه داشت. اما طيف هايي از حاکميت اعتقاد به شرايط آزاد در دانشگاه نداشتند و اساسا استقلال دانشگاه را به رسميت نمي‌شناختند. اينان معتقد بودند دانشگاه در حيطه‌هاي فكر، رفتار عملي و صلاحيت اجتماعي بايد تحت كنترل حوزه بوده و از ديدگاه حوزوي پيروي كند. اين آغاز جدالي بود كه با ورود جريانات دانشجويي و غيردانشجويي، طرفدار حاكميت و احساس خطر آنها، حادثه انقلاب فرهنگي و وقايع بعد از آن را رقم زدند. در اين مرحله ضربه سختي به جنبش دانشجويي وارد شد، بطوريکه پس از انقلاب فرهنگي و در فاصله سال‌هاي 60 تا 68، تنها جريانات فعال دانشجويي منتسب به حاكميت بوده و از آنها مي توان به عنوان يک حزب درون دانشگاهي که مجري برنامه ها و سياست‌هاي نظام در درون دانشگاه‌ها بود ياد کرد. در دوره دوم نخست وزيري مير حسين موسوي شکاف ايجاد شده در حاکميت سبب گشت فضايي براي انتقاد از مسئولان و سياست هاي نظام ايجاد گردد. که همين فضا در رشد سياسي دانشگاه نقش بسزايي داشت و در نهايت به انزواي نيروهاي انحصار طلب در دانشگاه ها انجاميد.
4- عموما دانشجويان از نخستين گروههايي هستند كه نسبت به مسايل سياسي واكنش نشان مي دهند و معمولا با فاصله اي جلوتر از ديگر جنبشهاي اجتماعي عمل ميكند. هرچند دانشگاه الگوي رفتاري خود را با شرايط اجتماعي سازگار مي‌كند اما در عين حال موسسات و نهادهاي اجتماعي نيز تحت تاثير دانشگاه و نسل جوان دگرگون مي‌شوند. طي سال‌هاي گذشته تلاش شده است الگوي رفتاري دانشگاه با تغيير در مديريت سازمان‌هاي اجتماعي و نهادهاي دانشگاهي و غيردانشگاهي مطابق با ميل گروه حاکم گردد. البته اين تغييرات در شيوه رفتار سياسي و عدم سازگاري دانشگاه، همواره بصورت تضاد و تعارض نمايان گرديده است. اين تغييرات خود نيرويي كنشي بر جنبش دانشجويي محسوب شده و به ناچار واکنشي را از سوي اين جنبش مستقل سازمان نيافته‌ را به همراه خواهد داشت، که تبعات آن بصورت فشار بر جنبش نمايان مي‌شود.
5- در چند سال اخير فشار مضاعفي بر جنبش دانشجويي وارد شده است که تا حدودي سبب گشته جنبش دانشجويي به حالت انفعال کشانده شود. از مهمترين عوامل ايجاد چنين شرايطي، سرکوب گسترده جنبش دانشجويي از جمله حمله به مراکز و خوابگاههاي دانشجويي بويژه در 18 تيرماه 78 و خرداد 82 مي باشد. اما با سر کار آمدن دولت نهم فشار و سرکوب دانشجويان باز بيشتر شد. بازداشت گسترده فعالان جنبش دانشجويي، ممانعت از برگزاري تجمعات دانشجويي، ايجاد جو نظامي گري در دانشگاهها بوسيله نهادهائي خاص چون بسيج دانشجويي و حمايت گسترده حراست از آنان، احضار پي در پي فعالان دانشجويي به دادگاههاي انقلاب و ممانعت از ادامه تحصيل دانشجويان از جمله فشارها وارد بر دانشجويان پس از سر کار آمدن دولت نهم مي باشد. اما اين گروه تازه به قدرت رسيده چه به صورت گفتاري و چه به صورت عملي بارها و بارها نشان داده است اعتقادي به استقلال دانشگاه ندارد و همواره به دنبال زنده کردن شعارهاي اول انقلاب مي باشد. اين گروه نيز مانند پيشينيان خود معتقد هستند دانشگاه در حيطه‌هاي فكر، رفتار عملي و صلاحيت اجتماعي بايد تحت كنترل حوزه قرار گيرد و از ديدگاه حوزوي پيروي كند. اکنون بيم آن وجود دارد با قدرت گيري مجدد اين گروه و ترس آنها از دانشگاه به عنوان نيروي پيشرو منتقد، حادثه انقلاب فرهنگي و وقايع بعد از آن بار ديگر رقم خورد.
 

= nAviD =

عضو جدید
سلام کارو جان
مقاله رو خوندم
خیلی خوب بود

راستش بیشتر برای من این سوال بود که چرا اصولا دانشجوها پیشگامند؟
که البته جوابش رو هم در مقاله خوندم

به نظر من سوال دوم جواب سوال اوله
این جنبش باید خیلی بیشتر خودشو رو به مردم نزدیک کنه و همچنین همکاری با اصناف و اتحادیه ها که میتونه دستیابی به هدف رو تسریع ببخشه


3)بستگی به این داره که هدف چقدر ارزش داره

و سوال این که چرا اصلا باید هزینه ای وجود داشته باشه؟؟؟
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام حرفاتون واقعا قشنگ بودن
در مورد سوال اول به نظر من که جنبش دانشجویی یه جورایی بین افراد جامعه مهم تلقی میشه
میشه گفت وقتی یه گروه دانشجو در مورد یه موضوع جنبشی انجام می دن دید افراد جامعه هم در مورد اون موضوع خاص بازتر میشه و افراد سعی می کنن بادید بازتری به وقایع اطرافشون نگاه کنن با این حساب من فکر می کنم که جنبش دانشجویی مقامی والا داره چون علاوه به اعتراضشون به وضعیت موجود باعث میشن دید افراد جامعه هم نسبت به موضو ع وسیع تر و آشکار تر بشه
در مورد سوال دومتون هم من فکر می کنم هر اندازه که ارتباط دانشجویان و این جنبش با مردم بیشتر باشه موفقیت اون جنبش بیشتر می شه مطمئنا اگه این گروه از دانشجویان با افراد مختلف و صنفهای مختلف در ارتباط باشن و اهداف و دیدگاه این افراد رو به افکار و دیدگاه خودشون نزدیکتر کنن می تونن تا حد90درصدی وشاید بیشتر به هدفشون نزدیک تر بشن چرا که در این صورت این فقط دانشجوها نیستن که باید آروم و ساکت بشن بلکه اکثریت افراد جامعه هستن که باید آروم بشن و این یعنی شکست ونا کامی مخالفان جنبش و موفقیت گروه جنبش
در مود سوال سومتون هم اینکه همانطور که خودتون اشاره کردین متاسفانه این فشار ها تا اون اندازه زیاد شده که تقریبا باعث فلج شدن این جنبش ها شده
و نهایت این جنبشها شده فقط یه سری حرفای در گوشی
ولی به عقیده ی من یه راه حل موثر این می تونه باشه که این جنبش ها علاوه بر دانشجوها شامل حال اصناف و قشر های مختلف جامعه هم شود چرا که در این صورت تمام فشار ها و هزینه بر قشر دانشجو وارد نمی شه واین فشار ها و هزینه ها تا حدی برا دانشجوها هم خفیف تر می شه چرا که دیگه تو مر کز دید نیستن هر چند که بازم هزینه های زیادی رو باید بپردازن
حیف و واقعا حیف که همچین فشار ها و هزینه ایی رو به این گروه اعمال می کنن چرا که این گروه واقعا در صدد رسیدن به تعالی و هدفی والا هستن و قرار دادن این جور مانعها واقعا جای تاسف داره
در نهایت نظر من اینه که با این همه خفقان فقط باید سعی شود که علاوه بر دانشجویان قشر های مختلف زیادی رو در این جنبش وارد نمود که اکثریت بر اقلیت پیروز شوند

ببخشید اگه حرفام نسنجیده بودن چون تقریبا اطلاعاتی در این موارد ندارم و فقط نظرم رو بیان کردم


ایام به کام
 

mohammad u3fi

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام کارو جان

اجازه بده قبل از اینکه مقاله ات رو بخونم از نظر خودم اون سوالات رو واکاوی کنیم
ضمن اینکه من امروز مقاله ات رو نمیخونم و هفته بعد (انشااله) راجع بهش بحث می کنیم.

ممنون که دعوت کردی ..

...

تو همه جای دنیا این نظریه برقراره که 80% قشر عادی و عوام جامعه دنباله رو قشر نخبه (همون دانشجوها) هستن و هر موقع تغییر و تحول شده متاثر از نخبگان بوده

مثال واضحش انقلاب خودمونه .. (دقیقا همین مساله بود که من تو تاپیک خاتمی هم بهت گفتم چون تو اون برحه زمانی دانشجوها حرکتی رو شروع کرده بودن که نظام مجبور به روی کار اوردن شخصی با شعارهایی مثل خاتمی شد)

همیشه این دانشجوها بودن که پرچمدار حرکات مردمی (در تمام جهان) بودن و به قول تو اونا بودن که فشارها و هزینه ها رو تحمل کردن

یه جمله ای هست که هیچ چیز خوبی بدون پراخت هزینه حاصل نمیشه -اگه 20 میخوای باید شب بیدار بمونی- پس رسیدن به اتوپیای آرمانیمون هم بدون هزینه نیست اما این هزینه رو اگه قشر نخبه تحمل نکنه کی میکنه؟

قشر آسیب پذیر؟

اما اینکه چرا فشار بیشتر شده !!
میدونی .. هیچ چی برای یک حکومت بهتر از این نیست که مردمش نادان باشن (این یه مساله جانیه)
هر حکومتی برای بقای چپاول های خودش احتیاج داره که مردم رو بی فرهنگ و نادون نگه داره. اروپا از عصر وسطی تونست از قید و بند این نادانی خلاص بشه اما ما هنوز ...

بهترین راه تعامل صحیح دانشجوهاست. من معتقدم هیچ وقت این اعتراض ها و اپوزوسین ها به نتیجه نخواهد رسید چون لیدر یا رهبر درستی ندارن.
چرا انقلاب موفق بود؟
چرا با وجود اینکه توده ایها هم خواستار بر اندازی شاهنشاهی بودن این روحانیون بودن که موفق عمل کردن؟

جواب همه اینها تو رهبری قدر و مردم پسند آیت الله خمینی نهفته است ..

جنبش دانشجویی هم برای موفقیت نیاز به رهبری داره که ویژگیهاشو دفه بعد که اومدم واست میگم (هر چند چیزی که عیان است ...)

موفق باشی
 
آخرین ویرایش:

Mohsenyg

عضو جدید
ببینید دانشجویان چون طیف تحصیل کرده یا درحال تحصیل مملکت هستند میتوانند عوام مردم را به سوی خود بکشند
البته به شرطی که آزادی بیان داشته باشند و همانطور که در مقاله کاروی عزیز فرمودند ندارند
الان جو جامعه به صورتیست که رژیم بسیار محبوب است(این یک مسئله ی کلیست اعضای این باشگاه کل جامعه نیستند)
کافیست کلمه ی امام را از پیش اسم خمینی بردارید،مردم فکر میکنند که به خودشان توهین شده است
باور کنید مردم هنوز توی ماه به دنبال عکس امام هستند
راه مقابله با این طرز فکر فقط در دست دانشجویان است چون میتوان گفت تنها صنفی هستند که زور رژیم به آنان نمیرسد
ولی چطور؟
دانشجویان چگونه میتوانند فکر مردم را به سوی خود ببرند؟
ابزار رژیم چیست؟1-صدا و سیما2-روزنامه ها3-ف ی ل ت ر سایتهای مخالف4-دروغ5-سرکوب و زندان و ....
ابزار دانشجو چیست؟1-صداقت2-دلسوزی به حال جامعه3-مشت گره کرده4-تشکلهای دانشجویی و ...
به نظر شما کدامیک قویتر است؟
به نظر من ابزار دولت بسیار قویتر است و به اصطلاح ریش و قیچی در اختیار آنان است
حال دانشجویان چگونه با این ابزار مقابله کنند؟من هم بدنبال پاسخ این سوال هستم
همانطور که امیدوارم دانشجویان عوام را با خود کنند،امیدوارم کشتار 18 تیر تکرار نشود
ممنون کاروی عزیز
 

pinion

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کارو ی عزیز سلام.
از دعوتت ممنونم.
موضوع بسیار خوبیه.
من موضع خودم رو خواستم عنوان کنم.ولی خیلی تنده در مورد اتفافات روز دانشجو در دانشگاه شیرازه.
خود شما میدونی منظورم چیه.
ولی اول باید اجازشو از کافر عزیز بگیرم.
 

Next

عضو جدید
مهمترین وظیفه : دانشجویان نباید کلاسهای درس را تعطیل کنند!
دوست من شما چقدر مطمئن هستید که جمله ایی که در ابتدای مطلبتون ذکر کرده اید تنها مربوط به تفکربخشی از حاکمیت است ؟
من بر این اعتقادهستم که دانشجویان انقلاب نمی کنند!
دانشجویان جزء قشر نخبه نیستند!
قشر نخبه گروهی هستند که تفکر دانشجویان را شکل می دهند. مردم کوچه وبازار را به خیابان ها می کشند و شخصی را رهبرو در نهایت سوار بر حکومت می کنند . می بینیم که در مملکت ما هر 30سال یک انقلاب رخ می دهد (لا اقل در این ایام معاصر )مغز متفکرانقلاب هیچگاه خود را به میدان وارد نمیکند! و هیچگاه رهبری ظاهری آن را به عهده نمیگیرد(ازنظرمن) !
با اشتباهی که دانشجویان ما انجام دادند ما را از چاله به چاه افکندند چرا که بازیگران اصلی دانشجویان نبودند چون به راحتی از رأس امور کنارگذاشته شدند .

از نظر من جامعه ایی که به دنبال رهبر باشد .نشان دهنده این است که هنوز به شعور,فهم و دلیل لازم برای یک تغییر سیاسی و اجتماعی دست نیافته است.

جنبش دانشجویی تنها جنبش اجتماعی نیست . جنبش کارگران و معلمین هم وجود داشتند(البته دردوره قبل باید روحانیون را نیز به انها اضافه کرد) که هیچ یک ازاین سه تحرک اجتماعی با فعال شدن دیگری به میدان نیامد و هیچ گونه حمایت کار سازی انجام نداد.
می بینیم که با تحرک این سه جنبش چندان وضعیت مطلوبی در وضیعت جامعه رخ نداد . شاید نبود قشر بازاریان و تجار یکی از عامل اصلی ان باشد.

در نهایت مهمترین وظیفه دانشجودر هر نوعی از حکومت , تحصیل و رشد علمی است .که به دنبال ان نتایج مطلوب فرهنگی را به دنبال خواهد داشت.
ودین را فراموش نکنید که مهمترین ابزار برای ... ملتها ست .
 

pinion

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
next عزیز موضوع انقلاب در جوامع و رهبری موضوعی ساده نیست که شما به این سادگی انها رو ملعبه ی نوشته هایتان کردین.
موضوع طبقه ی نخبه و دانشجوی جامعه به مثابه حزب پیشتاز به تفصیل در مقالات
اولین و بزرگترین رهبر انقلاب کارگری جهان
ولادیمیر لنین
ذکر شده است.
بهتر است در ابتدا به انها رجوع کنید.
 

karo7

اخراجی موقت
دوستان عزیز بسیار لطف کردید که در این بحث شرکت کردید و نظر دادید،
در گفته های همه ما گوشه هایی از ابهام و عدم اطمینان وجود دارد، که هرچند ایراد نیست و طبیعت علم بدین صورت است که هیچ نظر بطور قطعی درست نباشد. اما در ادامه من می خواهم با دیدی انتقادی با همدیگر روبرو شویم، تا بیشتر بتوانیم در مورد نقص هایمان عمیق شویم، و آنها را برطرف نماییم. همچنین اینگونه بحث کردن را می توان نقد از درون دانست، که می تواند هم ما را برای نقد کردن و هم پذیرفتن نقد بیشتر آماده کند.
در همین راستا من با گفته های همه شما به صورتی انتقادی روبرو شده ام.

با سپاس
 

karo7

اخراجی موقت
مهمترین وظیفه : دانشجویان نباید کلاسهای درس را تعطیل کنند!
دوست من شما چقدر مطمئن هستید که جمله ایی که در ابتدای مطلبتون ذکر کرده اید تنها مربوط به تفکربخشی از حاکمیت است ؟
من بر این اعتقادهستم که دانشجویان انقلاب نمی کنند!
دانشجویان جزء قشر نخبه نیستند!
قشر نخبه گروهی هستند که تفکر دانشجویان را شکل می دهند. مردم کوچه وبازار را به خیابان ها می کشند و شخصی را رهبرو در نهایت سوار بر حکومت می کنند . می بینیم که در مملکت ما هر 30سال یک انقلاب رخ می دهد (لا اقل در این ایام معاصر )مغز متفکرانقلاب هیچگاه خود را به میدان وارد نمیکند! و هیچگاه رهبری ظاهری آن را به عهده نمیگیرد(ازنظرمن) !
با اشتباهی که دانشجویان ما انجام دادند ما را از چاله به چاه افکندند چرا که بازیگران اصلی دانشجویان نبودند چون به راحتی از رأس امور کنارگذاشته شدند .

از نظر من جامعه ایی که به دنبال رهبر باشد .نشان دهنده این است که هنوز به شعور,فهم و دلیل لازم برای یک تغییر سیاسی و اجتماعی دست نیافته است.

جنبش دانشجویی تنها جنبش اجتماعی نیست . جنبش کارگران و معلمین هم وجود داشتند(البته دردوره قبل باید روحانیون را نیز به انها اضافه کرد) که هیچ یک ازاین سه تحرک اجتماعی با فعال شدن دیگری به میدان نیامد و هیچ گونه حمایت کار سازی انجام نداد.
می بینیم که با تحرک این سه جنبش چندان وضعیت مطلوبی در وضیعت جامعه رخ نداد . شاید نبود قشر بازاریان و تجار یکی از عامل اصلی ان باشد.

در نهایت مهمترین وظیفه دانشجودر هر نوعی از حکومت , تحصیل و رشد علمی است .که به دنبال ان نتایج مطلوب فرهنگی را به دنبال خواهد داشت.
ودین را فراموش نکنید که مهمترین ابزار برای ... ملتها ست .

دوست عزیز با کلیت صحبت های شما موافقم، اما چند نکته لازم است که اشاره شود:
1- در مورد ان جمله که مطمئنا تفکر بخشی از حاکمیت است نه کل حاکمیت، البته از نظر جمعیتی و قدرتی از نظر خود من هم اکثریت مطلق آنها را شامل شود.
2- بنده هیچ جا حرف از نخبه بودن قشر دانشجو نکرده ام و با تعریف شما از نخبه نیز اصلا موافق نیستم چون همیشه تمامی نخبگان سوار بر مردم و حاکمیت نمی شوند، اما در مورد انقلاب کاملا با شما هم نظر م و امیدوارم به چنین روزی باز نرسیم، چون مطمئنا نه تنها وضعیت بهتر نخواهد شد بلکه بدتر از این هم خواهد شد.
3- در مورد رهبر برای جنبش نیز با شما موافقم، و در مورد گسستگی جنبش ها نیز نظر شما را دارم.
4- اگر به بند اول که از بشیریه نقل کرده بودم مراجعه کنید خواهید دید که بنده نیز این نظر را دارم که به دلیل آرمان گرایی دانشجو ممکن است یک روز پرچم سرخ در دانشگاه بالا برد و روزی دیگر انقلاب فرهنگی را و روزی دیگر ... انجام دهد. بنابراین نمی توان با رخ دادن حرکتی در دانشگاه انتظار معقولیت کامل و یا تاثیرگذاری بالا بر جامعه را از آن داشت. چون این جنبش یک جنبش سازمان یافته و هدفمند نیست.
5- در مورد مهمترین وظیفه دانشجو نیز هیچ شکی نیست که کسب علم وظیفه اولش است. اما به واسطه کسب همین علم، که می تواند از نوع فلسفه، سیاسی، جامعه شناسی، کسب آگاهی نسبت به جهان پیرامون و ... نیز باشد رشد سیاسی و فرهنگی در دانشجویان ایجاد می گردد و طبیعتا این آگاهی سبب مقابله با رژیم های استبدادی و شکل گیری جنبش دانشجویی می گردد. این جنبش می تواند مانند جنبش دانشجویی در فرانسه به نتیجه مورد نظر خود برسد و یا مانند چین چنان در نطفه خفه گردد که هیچگاه نتواند دوباره سر بلند کند.
6- بنده نیز مانند شما سوالی اساسی در زمینه جنبش دانشجویی دارم، که در ابتدا نیز بدان اشاره کرده بودم: آیا این جنبش دانشجویی وظیفه شرکت در سیاست و تاثیرگذاری بر جامعه را دارد و یا باید به دنبال خواسته های صنفی خود باشد؟ هرچند که در آن شکی نیست که در بعضی موارد خواسته های صنفی دانشجویان با سیاست های خارج از دانشگاه نیز پیوند خواهد خورد.
 

karo7

اخراجی موقت
ببینید دانشجویان چون طیف تحصیل کرده یا درحال تحصیل مملکت هستند میتوانند عوام مردم را به سوی خود بکشند
البته به شرطی که آزادی بیان داشته باشند و همانطور که در مقاله کاروی عزیز فرمودند ندارند
الان جو جامعه به صورتیست که رژیم بسیار محبوب است(این یک مسئله ی کلیست اعضای این باشگاه کل جامعه نیستند)
کافیست کلمه ی امام را از پیش اسم خمینی بردارید،مردم فکر میکنند که به خودشان توهین شده است
باور کنید مردم هنوز توی ماه به دنبال عکس امام هستند
راه مقابله با این طرز فکر فقط در دست دانشجویان است چون میتوان گفت تنها صنفی هستند که زور رژیم به آنان نمیرسد
ولی چطور؟
دانشجویان چگونه میتوانند فکر مردم را به سوی خود ببرند؟
ابزار رژیم چیست؟1-صدا و سیما2-روزنامه ها3-ف ی ل ت ر سایتهای مخالف4-دروغ5-سرکوب و زندان و ....
ابزار دانشجو چیست؟1-صداقت2-دلسوزی به حال جامعه3-مشت گره کرده4-تشکلهای دانشجویی و ...
به نظر شما کدامیک قویتر است؟
به نظر من ابزار دولت بسیار قویتر است و به اصطلاح ریش و قیچی در اختیار آنان است
حال دانشجویان چگونه با این ابزار مقابله کنند؟من هم بدنبال پاسخ این سوال هستم
همانطور که امیدوارم دانشجویان عوام را با خود کنند،امیدوارم کشتار 18 تیر تکرار نشود
ممنون کاروی عزیز

در اثر گذاری دانشجو بر جامعه هیچ تردیدی نیست، دوم خرداد را دانشجو خلق کرد، انقلاب را دانشجو آغاز کرد، انقلاب فرهنگی نیز خود ساخته دانشجویان بود و .... اما به استناد بر بندی که از بشیریه نقل کردم این حرکت ها را نمی توان همواره تاثیر گذار بر جامعه و یا مثبت فرض کرد. در حقیقت دانشجو در چند سال کوتاهی که در دانشگاه است هم از واقعیت های زندگی خبر ندارد و هم تجربه و سازماندهی کافی را ندارد. بعلاوه بدنه این جنبش همواره در حال تغییر است.
در مورد رسانه و آزادی بیان کاملا حق با شماست، نمونه آن خبر 20 و 30 است که واقعا نبض عامه و بسیاری از غیرعامه! را در دست دارد اما در مورد محبوبیت فکر نکنم کاملا آن چیزی باشد که شما گفتید، نمونه آن انتخابات دوم خرداد است که من آن را بیشتر نه می بینم تا رای به شخص.
 

karo7

اخراجی موقت
سلام کارو جان

اجازه بده قبل از اینکه مقاله ات رو بخونم از نظر خودم اون سوالات رو واکاوی کنیم
ضمن اینکه من امروز مقاله ات رو نمیخونم و هفته بعد (انشااله) راجع بهش بحث می کنیم.

ممنون که دعوت کردی ..

...

تو همه جای دنیا این نظریه برقراره که 80% قشر عادی و عوام جامعه دنباله رو قشر نخبه (همون دانشجوها) هستن و هر موقع تغییر و تحول شده متاثر از نخبگان بوده

مثال واضحش انقلاب خودمونه .. (دقیقا همین مساله بود که من تو تاپیک خاتمی هم بهت گفتم چون تو اون برحه زمانی دانشجوها حرکتی رو شروع کرده بودن که نظام مجبور به روی کار اوردن شخصی با شعارهایی مثل خاتمی شد)

همیشه این دانشجوها بودن که پرچمدار حرکات مردمی (در تمام جهان) بودن و به قول تو اونا بودن که فشارها و هزینه ها رو تحمل کردن

یه جمله ای هست که هیچ چیز خوبی بدون پراخت هزینه حاصل نمیشه -اگه 20 میخوای باید شب بیدار بمونی- پس رسیدن به اتوپیای آرمانیمون هم بدون هزینه نیست اما این هزینه رو اگه قشر نخبه تحمل نکنه کی میکنه؟

قشر آسیب پذیر؟

اما اینکه چرا فشار بیشتر شده !!
میدونی .. هیچ چی برای یک حکومت بهتر از این نیست که مردمش نادان باشن (این یه مساله جانیه)
هر حکومتی برای بقای چپاول های خودش احتیاج داره که مردم رو بی فرهنگ و نادون نگه داره. اروپا از عصر وسطی تونست از قید و بند این نادانی خلاص بشه اما ما هنوز ...

بهترین راه تعامل صحیح دانشجوهاست. من معتقدم هیچ وقت این اعتراض ها و اپوزوسین ها به نتیجه نخواهد رسید چون لیدر یا رهبر درستی ندارن.
چرا انقلاب موفق بود؟
چرا با وجود اینکه توده ایها هم خواستار بر اندازی شاهنشاهی بودن این روحانیون بودن که موفق عمل کردن؟

جواب همه اینها تو رهبری قدر و مردم پسند آیت الله خمینی نهفته است ..

جنبش دانشجویی هم برای موفقیت نیاز به رهبری داره که ویژگیهاشو دفه بعد که اومدم واست میگم (هر چند چیزی که عیان است ...)

موفق باشی

باهات موافقم که هیچ چیزی بدون دادن هزینه امکان پذیر نیست، ولی آیا با دادن هزینه هایی مانند اخراج استادان بزرگی که دانشجویان بزرگ می ساختند (مانند خود بشیریه)، اخراج دانشجویانی که تعداد آنها در سه سال اخیر به بیشتر از 400 نفر می رسد، زندانی شدن و از بین رفتن نخبگان، آیا ما می توانیم باز به سمت آزادی میل کنیم!!؟ وقتی استاد نباشد آیا می توان امیدوار به دانشجو بود؟
اما در مورد رهبری دانشجویان زیاد موافق نیستم، اگر ما در کشوری زندگی می کردیم که دو یا چند حزب واقعی داشت، حضور نمایندگی آن احزاب در داخل دانشگاه می توانست بسیار کمک کننده باشد، اما در حال حاضر ما صدها جبه و گروه در کشور داریم ولی حزب واقعی نداریم، که از نظر من حضور آنها در دانشگاه می تواند بیشتر مضر باشد تا کمک کننده.
 

karo7

اخراجی موقت
سلام حرفاتون واقعا قشنگ بودن

در مورد سوال اول به نظر من که جنبش دانشجویی یه جورایی بین افراد جامعه مهم تلقی میشه
میشه گفت وقتی یه گروه دانشجو در مورد یه موضوع جنبشی انجام می دن دید افراد جامعه هم در مورد اون موضوع خاص بازتر میشه و افراد سعی می کنن بادید بازتری به وقایع اطرافشون نگاه کنن با این حساب من فکر می کنم که جنبش دانشجویی مقامی والا داره چون علاوه به اعتراضشون به وضعیت موجود باعث میشن دید افراد جامعه هم نسبت به موضو ع وسیع تر و آشکار تر بشه
در مورد سوال دومتون هم من فکر می کنم هر اندازه که ارتباط دانشجویان و این جنبش با مردم بیشتر باشه موفقیت اون جنبش بیشتر می شه مطمئنا اگه این گروه از دانشجویان با افراد مختلف و صنفهای مختلف در ارتباط باشن و اهداف و دیدگاه این افراد رو به افکار و دیدگاه خودشون نزدیکتر کنن می تونن تا حد90درصدی وشاید بیشتر به هدفشون نزدیک تر بشن چرا که در این صورت این فقط دانشجوها نیستن که باید آروم و ساکت بشن بلکه اکثریت افراد جامعه هستن که باید آروم بشن و این یعنی شکست ونا کامی مخالفان جنبش و موفقیت گروه جنبش
در مود سوال سومتون هم اینکه همانطور که خودتون اشاره کردین متاسفانه این فشار ها تا اون اندازه زیاد شده که تقریبا باعث فلج شدن این جنبش ها شده
و نهایت این جنبشها شده فقط یه سری حرفای در گوشی
ولی به عقیده ی من یه راه حل موثر این می تونه باشه که این جنبش ها علاوه بر دانشجوها شامل حال اصناف و قشر های مختلف جامعه هم شود چرا که در این صورت تمام فشار ها و هزینه بر قشر دانشجو وارد نمی شه واین فشار ها و هزینه ها تا حدی برا دانشجوها هم خفیف تر می شه چرا که دیگه تو مر کز دید نیستن هر چند که بازم هزینه های زیادی رو باید بپردازن
حیف و واقعا حیف که همچین فشار ها و هزینه ایی رو به این گروه اعمال می کنن چرا که این گروه واقعا در صدد رسیدن به تعالی و هدفی والا هستن و قرار دادن این جور مانعها واقعا جای تاسف داره
در نهایت نظر من اینه که با این همه خفقان فقط باید سعی شود که علاوه بر دانشجویان قشر های مختلف زیادی رو در این جنبش وارد نمود که اکثریت بر اقلیت پیروز شوند

ببخشید اگه حرفام نسنجیده بودن چون تقریبا اطلاعاتی در این موارد ندارم و فقط نظرم رو بیان کردم



ایام به کام

سلام کارو جان
مقاله رو خوندم
خیلی خوب بود

راستش بیشتر برای من این سوال بود که چرا اصولا دانشجوها پیشگامند؟
که البته جوابش رو هم در مقاله خوندم

به نظر من سوال دوم جواب سوال اوله
این جنبش باید خیلی بیشتر خودشو رو به مردم نزدیک کنه و همچنین همکاری با اصناف و اتحادیه ها که میتونه دستیابی به هدف رو تسریع ببخشه


3)بستگی به این داره که هدف چقدر ارزش داره

و سوال این که چرا اصلا باید هزینه ای وجود داشته باشه؟؟؟

در مورد نزدیکی میان دانشجویان و مردم سوالات بسیاری وجود دارد، زمانی مانند دوم خرداد مردم و دانشجو بسیار به همدیگر نزدیک می شوند، و همچنین زمانیکه دانشجویان به سفارت آمریکا حمله می کنند. پس این نزدیکی هم می تواند در مسیر خوب و هم بد باشد. حال علاوه بر این مسئله، مسئله مهم دیگر انتظار مردم از این نزدیکی است، در زمانیکه بنزین سهمیه بندی شد بسیاری از مردم انتظار همراهی دانشجویان در این مسئله را داشتند!!؟ ولی آیا واقعا این مسئله به دانشگاه ارتباطی پیدا می کند!!؟
 

karo7

اخراجی موقت
next عزیز موضوع انقلاب در جوامع و رهبری موضوعی ساده نیست که شما به این سادگی انها رو ملعبه ی نوشته هایتان کردین.
موضوع طبقه ی نخبه و دانشجوی جامعه به مثابه حزب پیشتاز به تفصیل در مقالات
اولین و بزرگترین رهبر انقلاب کارگری جهان
ولادیمیر لنین
ذکر شده است.
بهتر است در ابتدا به انها رجوع کنید.



فیدل جان
ما ممکن است نظراتمان با هم مخالف باشد، ولی بهتر آن است که در مورد نظرات خود دلایل خود را بیاوریم تا طرف مقابل در صورت اشتباه روشن گردد. در اینجا ما همه با هم دوست هستیم با نظرات متفاوت. مطمئن باش هیچ کس نمی تواند بگوید 100% نظرش صحیح است. اگر کسی هم چنین بگوید ما را به چیزی که امروز دچارش هستیم خواهد رساند. آنهایی که ما را بدین روز دچار کرده اند فکر می کنند کاملا حق و خالی از اشتباه هستند. پس با هم با دلیل روبرو گردیم.
ممنون دوست عزیزم
 

sara_dadyar

عضو جدید
راستش به نظرم در اين بحث هم مانند هر بحث منطقي ابتدا بايد يک تعريف دقيق از جنبش دانشجويي شود. جنبش دانشجويي دانشجويي يعني چه؟ يعني دفتر تحکيم که خود چند شاخه شده است؟ و شاخه هايش مانند هم فکر نمي کنند؟ يعني بسيج دانشجويي؟ يعني اتحاديه هاي صنفي؟ من با همه اين گروهها کم و بيش حشر و نشر داشته ام. از دوم خرداد 76. تا حدي از کارهايشان هم خبر دارم. ولي هنوز معني جنبش دانشجويي برايم مشخص نيست. جناب کارو. ابتدا برايم اين واژه را تعريف کنيد تا بعد در مورد پاسخ به سؤالهايتان به يک نتيجه اي برسيم. راستي حرف معروف سعيد حجاريان را که يادتان هست «جنبش دانشجويي حرف مفت است» فعلاً در مورد اين جمله هم قضاوتي نمي کنم.
 

karo7

اخراجی موقت
راستش به نظرم در اين بحث هم مانند هر بحث منطقي ابتدا بايد يک تعريف دقيق از جنبش دانشجويي شود. جنبش دانشجويي دانشجويي يعني چه؟ يعني دفتر تحکيم که خود چند شاخه شده است؟ و شاخه هايش مانند هم فکر نمي کنند؟ يعني بسيج دانشجويي؟ يعني اتحاديه هاي صنفي؟ من با همه اين گروهها کم و بيش حشر و نشر داشته ام. از دوم خرداد 76. تا حدي از کارهايشان هم خبر دارم. ولي هنوز معني جنبش دانشجويي برايم مشخص نيست. جناب کارو. ابتدا برايم اين واژه را تعريف کنيد تا بعد در مورد پاسخ به سؤالهايتان به يک نتيجه اي برسيم. راستي حرف معروف سعيد حجاريان را که يادتان هست «جنبش دانشجويي حرف مفت است» فعلاً در مورد اين جمله هم قضاوتي نمي کنم.

ممنون دوست عزیز
اما من در مورد این گفته حجاریان اطلاع خاصی ندارم. در ضمن باید کل متن را خواند و بعد مورد آن نظر داد. به همون پاراگراف از بشیریه که من در مقاله ام آورده ام نگاه کنید، می بینید که جملات بسیاری وجود دارد که اگر آنها را جداگانه استفاده کنید معنایشان بسیار بد خواهد شد.

اما در مورد جنبش دانشجویی من فکر نمی کنم معنای آن به تحکیم وحدت و یا شاخه های دیگر محدود گردد.

اما من تعریفی را فعلا از جنبش های اجتماعی می گذارم تا زمانی که بتوانم چیزی کاملتر پیدا کنم. چون فکر می کنم تعریف بهتر است چیزی بر اساس منبع باشد نه گفته های شخص من.
 

karo7

اخراجی موقت
جنبش اجتماعی در اصطلاح دانش جامعه‌شناسی، هرگونه کوشش جمعی برای پیش‌برد منافع مشترک، یا تأمین هدف اصلی از طریق عمل جمعی خارج از حوزه نهادهای رسمی است. اندازه جنبش اجتماعی بستگی به تعداد اعضای آن جنبش دارد؛ جنبش‌های اجتماعی کوچک،جنبش‌هایی هستند که اعضای آن‌ها کم‌تر از صد نفر است. جنبش‌های اجتماعی بزرگ، جنبش‌هایی هستند که هزاران یا میلیون‌ها نفر را در برمی‌گیرند.بعضی از جنبش‌ها در چهارچوب قوانین جوامعی فعالیت می‌کنند که در آن حضور دارند؛در حالی که جنبش‌های دیگر به صورت گروه‌های غیرقانونی یا زیرزمینی فعالیت می‌کنند. عمل جنبش‌های اجتماعی بر قوانین تأثیرگذار است. هم‌چنین ممکن است خط فاصل میان جنبش‌های اجتماعی و سازمان‌های رسمی وجود نداشته باشد؛ یا جنبش‌های استقرار یافته به صورت سازمان‌های رسمی درآیند.

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
 

mohammad u3fi

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب کارو جان طبق قولی که داده بودم اومدم و مقاله ات رو خوندم
اجازه بده منم با دید انتقادی حرف بزنم !

من زیاد با جناب بشریه موافق نیستم .. ایشون فقط قشر خاصی از دانشجوها رو توصیف کردن، این مساله عمومیت نداره !

خوابگاه هست، زندگی خوابگاهی هی همینطور اما مگه چند درصد از دانشجویان یک دانشگاه غیر بومی هستند؟
ایشون طوری حرف زدند که انگار دانشجوها قشر محروم . عقب افتاده و ... در اجتماع هستن!! مگه خود ما دانشجو نیستیم؟

مگه با صنعت و اجتماع ارتباط نداریم؟

احساس گسیختگی در انتخاب راه زندگی؟؟!
حتما ایشون شوخی کردن یا خودشون دچار افسردگی مزمن بودن. ببخشید اما من نمیتونم درک کنم این حرف رو. البته میشه توجیح کرد !!

مملکتی که توش فقط پارتی بازیه و کار نیست و ...

بله، این حرفها درست اما تا اونجا که ما دیدیم هیچ آدمی نبوده که تو این دوران به خودش سختی بده و تلاش کنه و در آینده بهره برداری نکنه.
دانشجویی که با تقلب نمره میگیره و پروژه میخره و دنبال همه چی هست جز درس معلومه که باید احساس گسیختگی تو انتخاب راهش داشه باشه!!

خیلی از دانشجوها هنوز نمیدونن به رشته ای که توش دارن تحصیل میکنن علاقه دارن یا نه !!!

ما باید ایرادهای خودمون رو هم ببینیم. نقد کردن و ایراد دیگران رو گرفتن که کاری نداره.

...

در مورد جوابت:
اخراج دانشجویانی که تعداد آنها در سه سال اخیر به بیشتر از 400 نفر می رسد، زندانی شدن و از بین رفتن نخبگان، آیا ما می توانیم باز به سمت آزادی میل کنیم!!؟

ببین کارو جان، هر کسی تا یه حدی آرمانگراست و هر کسی هم تا یه حدی برای آرمانهاش تلاش میکنه.
هر آدمی برای نجات کشورش خودشو نمیندازه رو مین !!
اما اگه کسی پیدا نشه که خودشو بندازه رو مین هیچ وقت معبر باز نمیشه. متوجه منظورم میشی؟
انقلاب خودمونم تلفات زیاد داشته. اخراجی، کشته مفقودالاثر و ...

بازم میگم به دست اوردن هیچ چیز خوبی بدون هزینه نمیشه ولی اینکه این هزینه چقدر باشه رو من نمیدونم! شاید تا محقق شدن هدف (البته به شرطی که هدف دزست تعریف شده باشه)
 

karo7

اخراجی موقت
خب کارو جان طبق قولی که داده بودم اومدم و مقاله ات رو خوندم
اجازه بده منم با دید انتقادی حرف بزنم !

من زیاد با جناب بشریه موافق نیستم .. ایشون فقط قشر خاصی از دانشجوها رو توصیف کردن، این مساله عمومیت نداره !

خوابگاه هست، زندگی خوابگاهی هی همینطور اما مگه چند درصد از دانشجویان یک دانشگاه غیر بومی هستند؟
ایشون طوری حرف زدند که انگار دانشجوها قشر محروم . عقب افتاده و ... در اجتماع هستن!! مگه خود ما دانشجو نیستیم؟

مگه با صنعت و اجتماع ارتباط نداریم؟

احساس گسیختگی در انتخاب راه زندگی؟؟!
حتما ایشون شوخی کردن یا خودشون دچار افسردگی مزمن بودن. ببخشید اما من نمیتونم درک کنم این حرف رو. البته میشه توجیح کرد !!

مملکتی که توش فقط پارتی بازیه و کار نیست و ...

بله، این حرفها درست اما تا اونجا که ما دیدیم هیچ آدمی نبوده که تو این دوران به خودش سختی بده و تلاش کنه و در آینده بهره برداری نکنه.
دانشجویی که با تقلب نمره میگیره و پروژه میخره و دنبال همه چی هست جز درس معلومه که باید احساس گسیختگی تو انتخاب راهش داشه باشه!!

خیلی از دانشجوها هنوز نمیدونن به رشته ای که توش دارن تحصیل میکنن علاقه دارن یا نه !!!

ما باید ایرادهای خودمون رو هم ببینیم. نقد کردن و ایراد دیگران رو گرفتن که کاری نداره.

...

در مورد جوابت:
اخراج دانشجویانی که تعداد آنها در سه سال اخیر به بیشتر از 400 نفر می رسد، زندانی شدن و از بین رفتن نخبگان، آیا ما می توانیم باز به سمت آزادی میل کنیم!!؟

ببین کارو جان، هر کسی تا یه حدی آرمانگراست و هر کسی هم تا یه حدی برای آرمانهاش تلاش میکنه.
هر آدمی برای نجات کشورش خودشو نمیندازه رو مین !!
اما اگه کسی پیدا نشه که خودشو بندازه رو مین هیچ وقت معبر باز نمیشه. متوجه منظورم میشی؟
انقلاب خودمونم تلفات زیاد داشته. اخراجی، کشته مفقودالاثر و ...

بازم میگم به دست اوردن هیچ چیز خوبی بدون هزینه نمیشه ولی اینکه این هزینه چقدر باشه رو من نمیدونم! شاید تا محقق شدن هدف (البته به شرطی که هدف دزست تعریف شده باشه)

دوست عزیز ممنونم
اما فکر کنم منظور بشیریه رو با دقت بررسی نکردی. نکاتی رو که اشاره کردی تقریبا اصلا ارتباطی به منظور بشیریه پیدا نمی کرد، بنابراین لازم دیدم که چند نکته را بیشتر توضیح بدم.
1- در مورد اشاره به خوابگاه در حرف ایشان می توان به این قضیه اشاره کرد که تقریبا 60 تا 70 در صد دانشجویان خوابگاهی هستند، بقیه دانشجویان نیز کم و بیش با خوابگاه در ارتباط هستند، در ضمن معمولا بیشتر حرکت های دانشجویی از خوابگاه آغاز می گردد. همچنین ایشان در اینجا به بررسی جنبه های مهم اثرگذار بر دانشجو اشاره کرده که یک سری آنها مربوط به کل دانشجویان است و یک سری مخصوص تعدادی که تعدادشان هم بسیار زیاد است.
2- "دانشجویان در دوران دانشجويي جايگاهي در درون شيوه توليد و متن روابط اقتصادي جامعه ندارند"
فکر کنم این جمله کاملا درست است که بیشتر دانشجویان در دوران دانشجویی پول لازم برای ادامه زندگی را از خانواده های خود می گیرند نه اینکه برند و کار کنند، پس بنابراین نقشی در تولید و روابط اقتصادی ندارند. اینکه بعد از تحصیل سراغ کار می روند قضیه ای دیگر است و در آن زمان دیگر دانشجو نیستند.
3- دوست عزیز منظور از گسیختگی در انتخاب راه زندگی شاید ربط زیادی به درس خواندن، تقلب کردن، انتخاب رشته نداره. زمانیکه کسی وارد دانشگاه می شود با انواع اشخاص و تفکرات مختلف روبرو می گردد، از کسی که یک بنیادگرا است تا کسی که اصلا اعتقادی به خدا هم ندارد، و با توجه به فضای آزادی که احساس می کند وعدم وجود نگرانی های اقتصادی ممکن است این دانشجو در هر مسیری قرار گیرد و یا در دوران دانشجویی چند مسیر مختلف مانند کومونیست، سوسیالیست، لیبرال، بسیج و ... را تجربه کند. منظور از گسیختگی این است، نه رشته تحصیلی و چگونگی پاس کردن واحد ها.
در کل هدف بشیریه بررسی دلایل آرمانگرایی دانشجویان بوده است.
اما در مورد هزینه، کشوری مانند چین هزینه بسیار بالایی را دانشجویانش دادند اما جنبش دانشجویی آن بدون رسیدن به نتیجه از بین رفت. کشورهایی مانند فرانسه و یوگسلاوی هزینه دادند ولی عاقبت به نتیجه رسیدند، از آن طرف کشوری مانند آمریکا به نتیجه رسید و هزینه وارده بر دانشگاه بسیار بالا نبوده. اما ایران در این میان هزینه داده است ولی نه به سرنوشت چین و نه به سرنوشت فرانسه دچار شده است، نه به نتیجه رسیده و نه از بین رفته است.
حال به این نتیجه می رسیم که هزینه دادن همواره همراه با نتیجه نیست و حتی می تواند به از بین رفتن جنبش هم منجر گردد. از نظر من هر هزینه ای باید دست آوردی داشته باشد وگرنه صرف خالص هزینه دادن هنر نیست بلکه زیان آور نیز هست. دانشگاه را بعد از کوی دانشگاه ببینید که به حالت انفعال در آمد و بسیاری دیگر از نمونه ها که وجود دارد.
 

mohammad u3fi

عضو جدید
کاربر ممتاز
با بخشی از حرفات موافقم اما کی گفته 70 درصد دانشجوها خوابگاهین؟

اینو مطمئنی؟
من بعید میدونم !!!

در مورد توضیحت بابت گسیختگی هم باید بگم حرفت درسته. اسم این دوره رو میشه دوره تثبیت عقاید گذاشت، اگه کسی تو عقایدش سست باشه زود از هم گسیخته میشه.

اینکه هزینه به نتیجه برسه یا نه جوابش برمیگرده به همون رهبری که گفتم .. اگه یه جریانی رهبر قوی ای داشته باشه مطمئن باش شکست نمیخوره.

راستی قرار بود بگم اون رهبر تو ایران باید چه ویژگی هایی داشته باشه !!

به نظر من تو این مملکت که نمیذارن کسی به این راحتی پا بگیره فقط کسی میتونه لیدینگ یه جریانیو به عهده بگیره که از شهرت و محبوببیت قابل قبولی تو اجتماع برخوردار باشه و نشه به سادگی سرشو زیر آب رد.

مثلا یه هنرپیشه معروف یا یه فوتبالیست بزرگ !!
وگرنه آدمای عادی نمیتونن.

موفق باشی
 
بالا