با تشکر از همه دوستان
فقط خواهشا بصورت منطقی (اگه امکانش هست!)و بدون توهین ادامه بدیم بهتر
سلام شقایق جان. میدونی من از ابتدای ورودم به باشگاه شما رو میشناسم و از همین رو حالا که دیدم تاپیک زدی احساس کردم که به حکم قدر دانی توش شرکت کنم.
میدونم که برات خیلی مهم بوده که این بحث رو مطرح کنی. راستش برای همه ما ها مهم هست ولی مسئله ما , پیدا کردن یک کلید واژه یا هر نوع دلیل و بهانه ایست که بتونه به هر حال ما رو قانع کنه.
زمانی که سیستم حکومتی فعلی از همه طرف به من فشار میاره که دین رو حلوا حلوا کنم و بذارم سرم , من مجبور میشم واکنش نشون بدم و اولین کارم اینه که بفکر انکار دین می افتم.
وقتی میبینم که یه نفر اسم خودشو حجت دین میذاره و همه کاراش بر خلاف شئونات دینی هست, باز داغ میکنم و دلم میخواد عطای این دین رو به لقایش ببخشم.
زمانی که میبینم همه خداپرستان کشورم فقط از این عنوان برای فریب مردم استفاده میکنند , بازم از همه چی بیزار میشم.
این رفتار ها تا اون حد برام فشار اورده که مجبور شدم دین رو بذارم کنار . فکر کردم با این کارم از عذاب تحمیلی وجدانم خلاص میشم و راحت زندگی میکنم که بازم میبینم از همه طرف در محاصره زورکی قرار دارم و این مردم مسخ شده و این رسانه ها و همه و همه نمیذارن من راحت و آزاد باشم و خودم برای دل خودم به این چیزا فک کنم.
اگه یادت باشه من یه تاپیک تو همین باشگاه زدم و از دوستان خواستم که یک نفر فرد دیندار واقعی رو پیدا کنند و بهم نشون بدهند که برم پیشش و منش دینداری کاربردی رو ازش بیاموزم , کسی پیدا نشد. همش گفتن که اینو بخون و اونو بخون.
در هر حال وقتی انسان میبینه که همه دوز و کلک ها و ریا کاری ها و دروغ پردازی ها و حق کشی ها از سوی همین انسانهای دارای ادعای دینداری سر میزنه و همین انسانهایی که ادعای ایمان به وجود خدا دارند و حق دیگر انسانها رو پامال میکنند , یکدفعه لجش میگیره و میخواد همه چی رو منکر بشه. اینا یک سری دلائل تحریک کننده برای انکار دین و خداست که من با اونا درگیر هستم و بانی و باعثش هم همین وضعیت فعلی کشورم هست که دارم توش زندگی میکنم.
میدونی فرق زمان حکومت شاه با این نظام اینه که ما انتظاری از شاه نداشتیم که کارش درست باشه . چون اون سیستم اعتقادی به دین و این چیزا نداشت. اما درد بزرگ من تو این زمانه اینه که همه ادعای خدا شناسی و دین مداری دارند و هیچکس هم کارش و رفتارش و عملش مطابق دستورات دین نیست. اینه که ما رو ناراحت میکنه که بشوریم و عصیان روحی بکنیم و همه چی رو منکر بشیم. چون تنها سلاح دفاعی که برامون مونده همینه که تو ذهنمون با این همه دروغ و ریا و تبعیض بجنگیم . نتیجه این کشمکش درونی مون هم همین میشه که خدا و دین و همه چی رو منکر میشیم و حوصله این دیدگاه های در ظاهر خوب و در معنی معکوس رو دیگه نداریم و بناچار دنبال راهی میگردیم که منکر همه اون بت های ساختگی که این بار بنان خدا و دین میخوان بهمون بدهند و ما را بچزونند میشیم.
اگه تا اینجای بحث برات مناسب هست و میتونه کمک کنه بهم بگو تا ادامه بدم. مرسی