هوا بس ناجوانمردانه سرد است.....!

amin karmania

عضو جدید
هوا بس ناجوانمردانه سرد است،نفس تنگ است،قفس تنگ است،زمین بی رنگ بی رنگ است!
.
.
.
.
نیست؟؟؟
 

hale a.a

عضو جدید
کاربر ممتاز
هوا بس ناجوانمردانه سرد است،نفس تنگ است،قفس تنگ است،زمین بی رنگ بی رنگ است!
.
.
.
.
نیست؟؟؟

مهم تر از همه اینکه:سلامت را نخواهند گفت پاسخ!...درختان اسکلت های بلور آجین!توروخدا تا تاپیکتو سیاسی نکردن همین جور ادبی ادمه ش بده!خودت که بهتر میدونی!
 

amin karmania

عضو جدید
مگه کسی گفت تاپیک سیاسیه!!!!
سیاست به ما چه،ما فقط سردمونه!!!
به دنبال نگاهی گرم،که آرامش دهد این خسته پیکر را.....هوا سرد است!!!!
 

amin karmania

عضو جدید
نگاهت میکنن زان جا که دیگر جا به بالاش نیست،دگر فهمیدم این حرف مکفر را به جان ودل:خدا کشک است،هوا سرد است!!!
 

amin karmania

عضو جدید
همه ساکت،همه ساکت!!!
بدان صورت که گویی استخوانی در گلو مانده،صدای حق حق فریاد بشکسته است،دگر او هم نمیاید!!!
هوا سرد است!
 

عیدی امین

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است.
کسی سربر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است پس دیگر چه داری چشم
زچشم دوستان دور یا نزدیک
مسیحای جوان مرد من ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناحوانمردانه سرد است...آی...
دمت گرم و سرت خوش باد
سلامم را تو پاسخ گوی در بگشای!
منم من میهمان هر شبت لولی وش مغموم
منم من سنگ تیپا خورده رنجور
منم دشنام پست آفرینش نغمه ناجور
نه از رومم نه از زنگم همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در بگشای دلتنگم
حریفا میزبانا میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست مرگی نیست
صدایی گر شنیدی صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگذارم
حسابت را کنار جام بگذارم
چه می گویی که بیگه شد سحر شد بامداد آمد
فریبت می دهد برآسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا! گوش سرما برده است این یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود پنهان است
حریفا! رو چراغ باده را بفروز شب با روز یکسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت
هوا دلگیر درها بسته سرها در گریبان دستها پنهان
نفس ها ابر دل ها خسته و غمگین
درختان اسکلت های بلور آجین
زمین دلمرده سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهروماه
.
.
زمستان است......
 

Abolfazl_r

عضو جدید
کاربر ممتاز
نفس کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک .

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت .

نفس کاینست ، پس دیگر چه داری چشم ز چشم دوستان دور یا نردیک؟

مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین!

هوا بس ناجوانمردانه سردست ... آی ...

دمت گرم و سرت خوش باد !

سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای !
 

Similar threads

بالا