به به محسن خان همشهری بزرگوار، چه عجب ازین طرفها؟همونی که همه میخوان

به به محسن خان همشهری بزرگوار، چه عجب ازین طرفها؟همونی که همه میخوان
پخته بهتره از خامهخااااامههههه![]()
به یاد قدیما کردیم همشهریبه به محسن خان همشهری بزرگوار، چه عجب ازین طرفها؟![]()
اره همون.منظورت نوشتنش بود دیگه
چیزی نمیخام
شاید بخوای سر به تن من نباشه اونوقت چی؟اره همون.
اگه چیزی نمیخوای، الکی فرصت رو نسوزون، بگو همون چیزی که خانوم مهندس میخواد براش جور بشه![]()
شماره کارت و مبلغ اعلام کنمن تا اطلاع ثانوی فقط پول میخوام![]()
اونوقت هرچه از دوست رسد نیکوستشاید بخوای سر به تن من نباشه اونوقت چی؟
صبرا صبر آرزومندمدلم میخاد بدونم چرا خانم مهندس دشمن منه![]()
باور کن فکر و خیال ها داره مریضم میکنه، دو سه روزرفته بودم بابل، همه چی یادم رفته بود، امروز همینکه وارد گرگان شدم تپش قلبم دوباره شروع شددلم میخواد زود زود زود پول مهدیه جون جور بشه دیگه نگران نباشه
5 تومن بده، خونهمون رو میزنم به نامتشماره کارت و مبلغ اعلام کن
منم همین مشکل و دارم به ملکی داریم انگار طلسم شده فروش نمیره واقعا کلافه شدم چون پولش و لازم دارم5 تومن بده، خونهمون رو میزنم به نامت
.
من واقعا دلم میخواد ازینجا برم، با اینکه هیچ مشکلی ندارم ولی ازینکه یکساله دنبال رفتن هستم و هنوز نشده این منو داره نابود میکنه، بهم استرس و تپش قلب میده، فکرم رو ناراحت میکنه. علتش فقط این یکسال نیست، من در واقع چهار ساله که برای رفتن دارم برنامهریزی میکنم، سه سال طول کشید تا شرایط رفتن مهیا بشه و الان یک ساله که شرایط درست شد ولی انگار فروش خونه طلسم شده.
گاهی فکر میکنم که یکی طلسممون کرده تا کارمون انجام نشه.
گاهی به سرم میزنه که برم پیش یه دعانویس. انقدر آدمهای مریض با رفتارهای مریضگونه زیاد شده و انقدر از دعا و طلسم شنیدم که واقعا میگم نکنه یکی برامون اینکار رو کرده باشه، آدم حسود اطرافمون کم نداریم.
من حتی شماره یه دعانویس رو هم گرفتم از یکی از دوستهام ولی جرئت زنگ زدن بهش رو ندارم. نمیتونم خودم رو راضی کنم که بهش زنگ بزنممنم همین مشکل و دارم به ملکی داریم انگار طلسم شده فروش نمیره واقعا کلافه شدم چون پولش و لازم دارم
به نظرم اینکار و نکن .شاید وقتش نشدهمن حتی شماره یه دعانویس رو هم گرفتم از یکی از دوستهام ولی جرئت زنگ زدن بهش رو ندارم. نمیتونم خودم رو راضی کنم که بهش زنگ بزنم
ولی من واقعا از لحاظ روحی خسته شدم و بهم ریختم.به نظرم اینکار و نکن .شاید وقتش نشده
شاید لازمه با تراپیست صحبت کنیولی من واقعا از لحاظ روحی خسته شدم و بهم ریختم.
احساسی که در مورد خودم دارم اینه که افتادم توی یک چالهی عمیق که نمیتونم ازش بیام بیرون و هی دارم کمک میخوام و تلاش میکنم برای بیرون اومدن از اون چاله ولی هیچ فایدهای نداره و نمیتونم ازش بیام بیرون.
من بینهایت نگران خودم هستم، نگرانم که این استرسها و اضطرابهایی که کم کم داره دائمی و هر روزه میشه، برام موندگار بشه و تبدیل به یه مریضی جدی بشه. خیلی نگرانم![]()
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
P | همین الان دلتون واسه کدوم دوست هم باشگاهی تنگ شده؟؟ | زنگ تفريح | 234 | |
![]() |
همین الان چکار میکنید ؟! | زنگ تفريح | 2496 | |
![]() |
همین الان دوست داشتی کنار چه کسی بودی؟ | زنگ تفريح | 259 | |
![]() |
همین الان فازت چیه؟ | زنگ تفريح | 1695 | |
![]() |
دوس داری همین الان چه خبری بشنوی؟؟؟؟؟؟؟؟ | زنگ تفريح | 164 |