هر کی سوتی داده تعریف کنه!

[mina jigili]

یک سری منو یکی از دوستام رفتیم مغازه لوازم تحریر یک مقدار خرت و پرت برای یکی از واحدهای طراحیمون بخریم چیزهایی که میخواستیمو گقتیم فروشنده اورد دوستم گفت:آقا حساب ما چقدر شد؟ فروشنده بهش حساب را گفت و منم اصلا متوجه نشدم چقدر گفته چون قرار بود اون حساب کنه.دوستم رو کرد به من گفت 3 تا400 چقدر میشه؟ من که اصلا تو1فکر دیگه بودم گفتم خب سه چهارتا بیست چارتا. دوستم گفت:مینا سه چهارتا من که توذهنم داشتم به بی سوادیش میخندیدم دوباره گفتم بیست چارتا.ایندفعه چشماشو گشاد کردو گفت مینا چی میگی سه چارتا میشه بیست چارتا؟ و من هم برای بارسوم گفتم نه پس میشه 48 تا وای فروشنده دیگه نتونست خودشو نگه داره زد زیر خنده اونجا بود که به خودم اومدم گفتم إ اصلا حواسم نیست 12تا دیگه بعد هر3زدیم زیر خنده و دوستم گفت:مینا جون به قافیه نگاه میکنی جواب جدول ضرب میدی؟

 

[alborz_3000]

یک سری منو یکی از دوستام رفتیم مغازه لوازم تحریر یک مقدار خرت و پرت برای یکی از واحدهای طراحیمون بخریم چیزهایی که میخواستیمو گقتیم فروشنده اورد دوستم گفت:آقا حساب ما چقدر شد؟ فروشنده بهش حساب را گفت و منم اصلا متوجه نشدم چقدر گفته چون قرار بود اون حساب کنه.دوستم رو کرد به من گفت 3 تا400 چقدر میشه؟ من که اصلا تو1فکر دیگه بودم گفتم خب سه چهارتا بیست چارتا. دوستم گفت:مینا سه چهارتا من که توذهنم داشتم به بی سوادیش میخندیدم دوباره گفتم بیست چارتا.ایندفعه چشماشو گشاد کردو گفت مینا چی میگی سه چارتا میشه بیست چارتا؟ و من هم برای بارسوم گفتم نه پس میشه 48 تا وای فروشنده دیگه نتونست خودشو نگه داره زد زیر خنده اونجا بود که به خودم اومدم گفتم إ اصلا حواسم نیست 12تا دیگه بعد هر3زدیم زیر خنده و دوستم گفت:مینا جون به قافیه نگاه میکنی جواب جدول ضرب میدی؟

زیاد ناراحت نباش، دوستتم جدول ضرب بلد نبوده

 

[sadansy]

vay manam tu konkoor in eshtebaho kardam

یک سری منو یکی از دوستام رفتیم مغازه لوازم تحریر یک مقدار خرت و پرت برای یکی از واحدهای طراحیمون بخریم چیزهایی که میخواستیمو گقتیم فروشنده اورد دوستم گفت:آقا حساب ما چقدر شد؟ فروشنده بهش حساب را گفت و منم اصلا متوجه نشدم چقدر گفته چون قرار بود اون حساب کنه.دوستم رو کرد به من گفت 3 تا400 چقدر میشه؟ من که اصلا تو1فکر دیگه بودم گفتم خب سه چهارتا بیست چارتا. دوستم گفت:مینا سه چهارتا من که توذهنم داشتم به بی سوادیش میخندیدم دوباره گفتم بیست چارتا.ایندفعه چشماشو گشاد کردو گفت مینا چی میگی سه چارتا میشه بیست چارتا؟ و من هم برای بارسوم گفتم نه پس میشه 48 تا وای فروشنده دیگه نتونست خودشو نگه داره زد زیر خنده اونجا بود که به خودم اومدم گفتم إ اصلا حواسم نیست 12تا دیگه بعد هر3زدیم زیر خنده و دوستم گفت:مینا جون به قافیه نگاه میکنی جواب جدول ضرب میدی؟

 

[ICE-G]

ترم 4 که بودم یکی از همکلاسیام بهم اس داد و نمره ی امتحانش گفت و تاکید کرد هیچکس نفهمه تو ورودی هامون کسی ازش دل خوشی نداشت و کلی گنده دماغ بود.از قضا اون امتحانم افتاده بود.بلافاصله بعد از اس دادنش یه اس فرستادم واسه دوستم توشم قید کردم که گفته طرف گفته به کسی نگو.
چند دقیقه بعد بهم اس داد شیما خانم من 8.50گرفتم نه 8 نمره ام اشتباه گفتید!!!!!
وووووووی من اس به خودش داده بودم!!!!!کلی خجالت کشیدم!!!!

 

[alborz_3000]

ترم 4 که بودم یکی از همکلاسیام بهم اس داد و نمره ی امتحانش گفت و تاکید کرد هیچکس نفهمه تو ورودی هامون کسی ازش دل خوشی نداشت و کلی گنده دماغ بود.از قضا اون امتحانم افتاده بود.بلافاصله بعد از اس دادنش یه اس فرستادم واسه دوستم توشم قید کردم که گفته طرف گفته به کسی نگو.
چند دقیقه بعد بهم اس داد شیما خانم من 8.50گرفتم نه 8 نمره ام اشتباه گفتید!!!!!
وووووووی من اس به خودش داده بودم!!!!!کلی خجالت کشیدم!!!!

به به، این خصوصیت اخلاقیتو نمیدونستم. یادم باشه خواستم یه چیزی رو همه بفهمن، به تو بگم، تاکید هم کنم به کسی نگی شیما

 

[ICE-G]

به به، این خصوصیت اخلاقیتو نمیدونستم. یادم باشه خواستم یه چیزی رو همه بفهمن، به تو بگم، تاکید هم کنم به کسی نگی شیما

اون فرق میکرد
طرف اخر ادعا بود!!!!

 

[Aghrab Khatoon]

ترم 4 که بودم یکی از همکلاسیام بهم اس داد و نمره ی امتحانش گفت و تاکید کرد هیچکس نفهمه تو ورودی هامون کسی ازش دل خوشی نداشت و کلی گنده دماغ بود.از قضا اون امتحانم افتاده بود.بلافاصله بعد از اس دادنش یه اس فرستادم واسه دوستم توشم قید کردم که گفته طرف گفته به کسی نگو.
چند دقیقه بعد بهم اس داد شیما خانم من 8.50گرفتم نه 8 نمره ام اشتباه گفتید!!!!!
وووووووی من اس به خودش داده بودم!!!!!کلی خجالت کشیدم!!!!

....

 

[65640]

سلام
روزای اول دانشگاه بود و من هنوز نتونسته بودم کل دانشکده رو خوب بشناسم تو همین روزا با یکی از دوستام خواستیم بریم اتاق یکی از اساتیدمون دقیقا نمیدونستیم که اتاق کجاست با چیزایی که پرسیده بودیم حدس زدیم که این اتاق باشه باکلی استرس بالاخره یکیمون درو زد و وقتی در رو باز کردیم دیدم که سرویس بهداشتیه کلی خندیدیم شانس اوردیم که کسی اونجا نبود وگرنه بدجور ضایع میشدیم گویا اونجا سرویس بهداشتیه کارکنان بوده که یادشون رفته بود روش بنویسن

 

[zahra az iran]

ترم دوم بودیم کلاس معاف داشتیم ساعت چهار //بعد من رفتم کلاس دیدم استاد داره درس میده //همین که من نشستم استاد گفت خسته نباشین .........؟//

تازه متوجه شدم که کلاس ما جلسه بعدی بوده

 

[marjan.gh]

یکی از دوستان خوابگاهیم اولین روز ترم اولش هرچی میگرده دنبال ساختمون دانشکده ای که توش کلاس داشته پیداش نمیکنه ، بیچاره از یکی از پسرا میپرسه اونم نامردی نمیکنه آدرس خوابگاه پسرا رو میده بهش . وقتی وارده محوطه میشه یه نفر بهش میگه خانم اینجا خوابگاست، اونم که فکر میکنه چون سال اولیه دارن اذیتش میکنن با اعتماد به نفس جواب میده اشکالی نداره، منم طبقه دومش کار دارم . تازه 2هزاریش وقتی میافته که میره داخل خوابگاه !!!!

 

[الهام مجهول]

خسته نباشه مگه نگهبان نداشته دم در ؟؟؟

 

[mina jigili]

نمیدونم رفتن برق چه رابطه ای با شیطنت ما داشت که هر موقع برق میرفت ما شروع میکردیم به ترسوندن هم ... یادمه بچه تر که بودم یک سری برق های خونمون رفت و برادر کوچکترم شروع کرد به سرصدا در اوردن وصدای گرگ و ... وچقدرهم لذت میبرد من یواشکی رفتم یکی زدم تو سر داداشم و فرار کردم اونم پیدام کرد بدون اینکه متوجه بشم نیشگونم گرفت من یک جیغ کوچیک کشیدم پدرم که ازبدو بدو کردن واذیت های ما کفری شده بودیکدفعه با صدای بلند به برادرم گفت:کم شیطونی کن بچه پاشو برو درستو بخون.همگی زدیم زیر خنده آخه تو این خاموشی!!!.

 

[ati_atish]

یه روزسرکلاس میخواستم بگم رفع اشکال کنیم گفتم رفع مشکل....تادوسال مسخرم میکردن

 

[ghxzy]

یه سوتی بگم من... داغه داغ ...همین چن دقیقه پیش این سوتی رو دادم...:دی
یکی از دوستام(دردونه)رفته بود تو تاپیک تاریخ تولد ,تاریخ تولدشو نوشته بود:12 آبان..
من یه ذره فک کردم یه خورده فسفر سوزوندم دیدم هییییییی وای امروز سیزدهمه. زودی رفتم بهش کلی تبریک گفتم وکلی هم عذرخواهی کردم که یه روز دیر دارم بهش تبریک میگم...
این عزیز دل هم اومد ازم تشکر کرد و گفت باید این پیامو 1 ماه دیگه واسم میفرستادی ...
منم تازه اون موقع بود که فهمیدم ما الان در ما مهر به سر میبریم نه ابان.....:دی

 

[orchidak]

یه روزسرکلاس میخواستم بگم رفع اشکال کنیم گفتم رفع مشکل....تادوسال مسخرم میکردن

همکلاسی هات خیلی بی جنبه بودناااااا.....
.
.
.
حرف کلاس زدی حالامن یسری از سوتی هایی که سرکلاس دوستان وِل دادنو می نویسم....وچون زیادن قسمت بندی می کنم...

سوتی های کلاسمون قسمت اول(سوتی های کلاس شیمی پیش)

معلم شیمی به یکی گفت معادلات رو بخون...دوستم: " NO " گرم!!!!...توکتاب نوشته بود NO داخل پرانتز (g)...بنده خداحالت مادرو از گازی به گرم تعبیر فرموووود!
.
.

یکی از دوستام خواست بگه مقدار زیادی مول داریم که....گفت:"چند عالمه مول داریم که...."
.
.
.اینم خیلی ضایعست...خواست به من بگه ...
انشال...دایی میشی...گفت"انشال...دامی میشی"....

 

[itorict]

دوم دبيرستان سر كلاس آدامس ميخوردم اصلا حواسم نبود يدفعه معلاممون عصباني شد (كلا اون معلم با من لج بود چون خيلي ازش اشكال ميگرفتم و خيلي بيجنبه بود)گفت برو بنداز بيرون منم اصلا حواسم به آدامس نبود و خندم گرفت كه اين يارو مريض تشريف دارن . يددفعه اومد جلو تهههههق خوابوند تو صورت نازنين ما و من تازه متوجه شدم كه چي داره ميگه.
البته پا شدم كه بخوابونم تو صورتش مرتيكه كه دوست عززيزم(؟؟؟)جلومو گرفت و منو تا بيرون همراهي كرد.

 

[ICE-G]

یکی از دوستان خوابگاهیم اولین روز ترم اولش هرچی میگرده دنبال ساختمون دانشکده ای که توش کلاس داشته پیداش نمیکنه ، بیچاره از یکی از پسرا میپرسه اونم نامردی نمیکنه آدرس خوابگاه پسرا رو میده بهش . وقتی وارده محوطه میشه یه نفر بهش میگه خانم اینجا خوابگاست، اونم که فکر میکنه چون سال اولیه دارن اذیتش میکنن با اعتماد به نفس جواب میده اشکالی نداره، منم طبقه دومش کار دارم . تازه 2هزاریش وقتی میافته که میره داخل خوابگاه !!!!

من و دوستم هم یه بار یه همچین بلا رو سر یه پسر ترم اولی اوردیم!!!!!

 

[sara23]

دوم دبيرستان سر كلاس آدامس ميخوردم اصلا حواسم نبود يدفعه معلاممون عصباني شد (كلا اون معلم با من لج بود چون خيلي ازش اشكال ميگرفتم و خيلي بيجنبه بود)گفت برو بنداز بيرون منم اصلا حواسم به آدامس نبود و خندم گرفت كه اين يارو مريض تشريف دارن . يددفعه اومد جلو تهههههق خوابوند تو صورت نازنين ما و من تازه متوجه شدم كه چي داره ميگه.
البته پا شدم كه بخوابونم تو صورتش مرتيكه كه دوست عززيزم(؟؟؟)جلومو گرفت و منو تا بيرون همراهي كرد.

ماشالا به این همه دل و جرات!

 

[sadansy]

بابا شجاع!!!!!!!!!!!!!!!

دوم دبيرستان سر كلاس آدامس ميخوردم اصلا حواسم نبود يدفعه معلاممون عصباني شد (كلا اون معلم با من لج بود چون خيلي ازش اشكال ميگرفتم و خيلي بيجنبه بود)گفت برو بنداز بيرون منم اصلا حواسم به آدامس نبود و خندم گرفت كه اين يارو مريض تشريف دارن . يددفعه اومد جلو تهههههق خوابوند تو صورت نازنين ما و من تازه متوجه شدم كه چي داره ميگه.
البته پا شدم كه بخوابونم تو صورتش مرتيكه كه دوست عززيزم(؟؟؟)جلومو گرفت و منو تا بيرون همراهي كرد.

 

[#MaHDi#]

بچه ها خدایی خیلی اسپم میکنین! الکی تعداد صفخات میره بالا!

یه سوتی هم من تعریف کنم
استاد راهنمای من خیلی باحاله، سوتیاشو بنویسم یه کتاب میشه.
یه بار سرکلاس محیط پیوسته، هی میگفت که بچه ها من حالم خوب نیست، سرگیجه دارم، نمیدونم چمه، داشت کلاسو تعطیل میکرد که بره ، عینکشو خواست دربیاره دید که یکی از شیشه های عینکش افتاده

 

[203_fariba]

آقا من یه سوتی تعریف کنم ما تو خانوادمون رسم نداریم کسی‌ میره مسافرت سوغاتی بیاره واسه کسی‌ ما رفته بودیم مسافرت چند تا از این شکلات صبحانه بزرگا گرفته بودیم مامانم واسه عمو کوچیکم که بچه کوچولو داره یه شیشه شو گذشته بود کنار که دیشب بهشون داد امشب اومده داره دنبال اون یکی‌ شیشه که درشو باز کردیم میگرده دید درش بسته است فهمیدیم که اونی که مصرف شده رو سوغاتی دادییم اونا هم صداشو در نیاوردن دیگه بیچاره مامانم خیلی‌ خجالت کشیید ما هم مرده بودیم از خنده اونا هم صبح اومدن بخورن دیدن درش بازه هی‌ فکر کردن گفتم خدایا ما که اینو باز نکردیمم

 

[#MaHDi#]

مرسی فریبا جالب بود

من یه سوتی دیگه از این استادم تعریف کنم، البته قبلا گفتم تو این باشگاه ولی اینجا نگفتم

داشت درس مکانیک سنگ بهمون میگفت، بعد به هر فرمول یا نظریه ای که میرسید، میگفت که بچه ها من این رو به عنوان یک خط کش میدم بهتون تا در قضاوت های مهندسیتون ازش استفاده کنین. ماهم سرمون انداخته بودیم تو کتاب گوش میدادیم دیگه.
کلاس که تموم شد و استاد رفت، ما داشتیم از کلاس میرفتیم بیرون، یهو چشم افتاد به خط کشی که رو میز استاد هستش نگو منظورش اون خط کش بوده

 

[itorict]

ماشالا به این همه دل و جرات!

بابا شجاع!!!!!!!!!!!!!!!

اين كه چيزي نبود پس اگه ميخوايين تاريخچه اي از اين حركات رو براتون تعريف كنم:آماده باشين
1-اول دبيرستان معاممون داشت درمورد آينه ها درس ميداد يه شكل كشيده بود معلوم نبود بادمجون بود آينه بود چيبود نميدونم يه دفعه يكي از بچه ها كه خيلي بزرگ بود و بچه ها بهش ميگفتن بوا رفت زد پشت گردن معلم و ماجيك رو برداشت و اون مبحث رو قشنگ بهمون درس داد و بعد گفت بچه ها ايني كه من گفتم ياد گرفتيد يا ايني كه آقاي ؟؟؟؟؟گفت؟ يدفعه كلاس تركيد از خنده كه مدير دوان دوان خودشو رسوند كه چي شده؟ ديد بوا سر كلاس با معلم دست به يقه شدن.
2-توي مدرسه ما كاراته اي ها و وشوييها دعواشون شد با زنجير به هم ميزدن و يدفعه ميديدي دارن تو آسمون پرواز ميكنن و همديگه رو ميكرچونن يدفعه مدير اومد بيرون بدون معطلي پريد داخل و در رو بست خلاصه اين دعوا تا يك هفته ادامه پيدا كرد كه آخر يكي از اقوام ما كه خيلي توي كارتا ماهر بود و يه گله هم حريفش نميشدن با چاقو كشته شد و بعد از 4 سال با اسرار پدر من رضايت دادن به قاتل.همين 1 ماه پيش
2-سوم راهنمايي يكي از بچه ها با معلم ادبيات ضد شده بود چون من و اون و يكي ديگه رو ككه اگه 19 هم ميگرفتيم عذاي عمومي ميگرفتيم وهميشه 20 بوديم هميشه بهمون ميداد 8.9 و از اين نمرات چون مريض بود بنده خدا والان هم تغيير شغل داده.خلاصه اين بچه با سنگ 3 كيلويي زد توي موتور معلمه . معلم فرار كرد آنچنان اين بچه دويد كه زودتر از معلم به دم در معلممون رسيد و نميگذاشت بره داخل و حدود 2 ساعت اين دعوا طول كشيد كه آخر سر هردوشون شدند پر خون.
4-يكي از بچه ها سر كلاس تصوير اندام تناسلي مردان رو كشيده بود و معلم دفاعيمون اومد داخل و اونو ديد و درو بست گفت كار كيه و من بدبخت كه هميشه تو همه چي 20 بودم يه لحضه خندم گرفت و اون فكر كرد كار منه اومد جلو تا بخوابونه تو صورتم فورا همون دوست عزيزم پاشد و هلش داد كه با ديوار يكي شد و خواستيم جلوبنديشو بياريم پايين كه فرار كرد و با مدير و معاون برگشت و همه كلاس انضباط 2 نمره ازشون كم شد و نمره دفاعي هم شد 12 ولي چون اون معلم از برخوردش بامن ناراحت بود سر جلسه امتحان نهايي فيزيك اومد و زير دستي براو آورد و نمرات بچه ها رو داد به من و آخر سر هم به من تنها داد 20.
و يه عالمه از اينجور خاطرات كه اگه بگم هاج و واج ميمونين.

 

[itorict]

امتحان تاريخ داشتم سوم راهنمايي يكا از بچه ها كه اصلا درس نخونده بود و خيلي هم همون روز حالش خوب نبود جلوي تمام سوالات نوشته بود مراجعه شود به كتاب
جلسه بعد كه معلممون اومد بدون اينكه حرفي بزنه پريد رو نيمكت يارو و يه پاشو گذاشت رو نيمكت عقبي با دستش گرفت يقه يارو رو بلنش كرد و اونو كوبوند رو زمين و با پا به شدت پالغت ميزد تو دل يارو
خلاصه راهنمايي كساني توي مدرسه ما بودند كه 110 هم از دستشون بر نميومد والان همشون كارگراني بيش نيستند.

 

[Soofia]

همین دیشب!!!
داشتم واسه یکی درد دل میکردم که فلانی همه رو تحویل میگیره و کار همه رو راه میندازه غیر از من
بعد اومدم یه مثال بزنم از یکی که خیلی دلم ازش پر بود
گفتم مثلا همین مریم! اگه مریم بهش بگه تا اون سر دنیا بیا باهاش میره ولی من میگم تا سر کوچه بیا کارت دارم هزار جور بهونه میاره,این جملم که تموم شد دیدم اون کسی که داشتم باهاش حرف میزدم با چشمای گرد شده داره منو نگاه میکنه...همون موقع تازه فهمیدم این خود مریمه!!!! انقدر گرم صحبت شده بودم که اصلا یادم رفته بود با کی دارم حرف میزنم

 

[itorict]

همین دیشب!!!
داشتم واسه یکی درد دل میکردم که فلانی همه رو تحویل میگیره و کار همه رو راه میندازه غیر از من
بعد اومدم یه مثال بزنم از یکی که خیلی دلم ازش پر بود
گفتم مثلا همین مریم! اگه مریم بهش بگه تا اون سر دنیا بیا باهاش میره ولی من میگم تا سر کوچه بیا کارت دارم هزار جور بهونه میاره,این جملم که تموم شد دیدم اون کسی که داشتم باهاش حرف میزدم با چشمای گرد شده داره منو نگاه میکنه...همون موقع تازه فهمیدم این خود مریمه!!!! انقدر گرم صحبت شده بودم که اصلا یادم رفته بود با کی دارم حرف میزنم

خواستي تحويلت بگيرن فرمول زير رو رعايت كن.بد جور امتحان پس داده اين فرمول(دوستم بهم گفت.3 سال پيش)
در نگاه اول به چشاش خيره بشو به آرامي سلامي دلنشين كن. و نذار اين دلنشيني طول بكشه يعني سريعا درخواستتو بگو

 

[Nilpar]

خیلی مهمون داشتیم.......یکی زنگ در رو زد......نتونستم تشخیص بدم کیه ...........گوشی ایفون رو برداشتم گفتم الو



ملتی مرا مسخره نمودند

 

[Soofia]

خواستي تحويلت بگيرن فرمول زير رو رعايت كن.بد جور امتحان پس داده اين فرمول(دوستم بهم گفت.3 سال پيش)
در نگاه اول به چشاش خيره بشو به آرامي سلامي دلنشين كن. و نذار اين دلنشيني طول بكشه يعني سريعا درخواستتو بگو

آخه طرف که پسر نیست از این رمانتیک بازیا واسش دربیارم...!!!

 

[itorict]

آخه طرف که پسر نیست از این رمانتیک بازیا واسش دربیارم...!!!

هر كس ميخواد باشه تو روحيه ي نازنينش اثر ميذاره
ولي لطفا كاملا جدي

 

[F.H]

یه بنده خدایی داشت خیلی جدی حرف میزد,اومد برای اثبات کردن حرفش خیرسرش یه ضرب المثل هم بزنه گف اگه من شترم میدونم بارمو کجا بخوابونم
دیگه این حرفش تا یه هفته سوژه ی محافل بود.