فلسفه سجده
فلسفه سجده
چرا در هر رکعت نماز دو سجده انجام می گیرد ؟؟
در روايات صادره ازاهل بیت (ع) چند جهت ذكر شده است:
1 - حضرت امام موسي بن جعفر (ع) فرمود:
"در شب معراج خداوند به رسول خود امر كرد كه وضو بگيرد و نماز بخواند. پيامبر وضو گرفت و تكبيرة الاحرام گفت و حمد و سوره را خواند و ركوع رفت و به دستور خداوند سر به سجده گذاشت و تسبيح خدا كرد پس از سر برداشتن بدون اينكه خداوند مجدداً دستور سجده بدهد نبي گرامي اسلام به خاطر عظمت و جلالت پروردگار سر به سجده گذاشت و خدا را تسبيح نمود. به همين خاطر خداوند امر فرمود همه در نماز در هر ركعتي دو سجده نمايند. (1)
2 - امام صادق(ع) فرمود:
"معنا و تأويل سجده اول در واقع اين است كه نماز گذار ميگويد:
منها، خلقني؛ يعني از زمين مرا آفريدي.
وقتي سر بلند ميكند، ميگويد: منها اخرجتنا؛ از خاك خارجم كردي،
وقتي سجده دوم ميرود ميگويد: و اليها تعيدنا؛ به سوي زمين ما را برگرداندي
و وقتي سر بلند ميكند، در واقع ميگويد: و از زمين بيرون مان ميسازی (و منها تخرجنا) (2)
(1) صدوق، علل الشرايع، ج 2، ص 31، حديث 3
(2) صدوق، علل الشرايع، ج 2، ص 31، حديث 4.
فلسفه سجده
چرا در هر رکعت نماز دو سجده انجام می گیرد ؟؟
در روايات صادره ازاهل بیت (ع) چند جهت ذكر شده است:
1 - حضرت امام موسي بن جعفر (ع) فرمود:
"در شب معراج خداوند به رسول خود امر كرد كه وضو بگيرد و نماز بخواند. پيامبر وضو گرفت و تكبيرة الاحرام گفت و حمد و سوره را خواند و ركوع رفت و به دستور خداوند سر به سجده گذاشت و تسبيح خدا كرد پس از سر برداشتن بدون اينكه خداوند مجدداً دستور سجده بدهد نبي گرامي اسلام به خاطر عظمت و جلالت پروردگار سر به سجده گذاشت و خدا را تسبيح نمود. به همين خاطر خداوند امر فرمود همه در نماز در هر ركعتي دو سجده نمايند. (1)
(به این نوع دستورات اصطلاحا می گویند ما سنه الرسول یعنی آنچه برای اولین بار عقل كل عالم هستی یعنی پیامبر پایه نهاده است)
2 - امام صادق(ع) فرمود:
"معنا و تأويل سجده اول در واقع اين است كه نماز گذار ميگويد:
منها، خلقني؛ يعني از زمين مرا آفريدي.
وقتي سر بلند ميكند، ميگويد: منها اخرجتنا؛ از خاك خارجم كردي،
وقتي سجده دوم ميرود ميگويد: و اليها تعيدنا؛ به سوي زمين ما را برگرداندي
و وقتي سر بلند ميكند، در واقع ميگويد: و از زمين بيرون مان ميسازی (و منها تخرجنا) (2)
(1) صدوق، علل الشرايع، ج 2، ص 31، حديث 3
(2) صدوق، علل الشرايع، ج 2، ص 31، حديث 4.