مولتی متر
عضو جدید
چرا فقط خط اول؟؟؟؟خط اول فرمایش شما درسته.
در مورد سه تای بعدی لازمه مبحث ( مستعد بودن ذاتی بعضی از انسانها ) به بزه و بزهکاری رو تو روانشناسی مطالعه بفرمائید.
سه تای بعدی درسته یا نه؟؟؟
چرا فقط خط اول؟؟؟؟خط اول فرمایش شما درسته.
در مورد سه تای بعدی لازمه مبحث ( مستعد بودن ذاتی بعضی از انسانها ) به بزه و بزهکاری رو تو روانشناسی مطالعه بفرمائید.
عرض کردم که لازمه خودتون مطالعه کنین. آدرسش رو هم دادم که اگه دوست داشتین سرچ کنین.چرا فقط خط اول؟؟؟؟
سه تای بعدی درسته یا نه؟؟؟
شما که دوست داشتین و مطالعه کردین خلاصه اش رو بزارین استفاده کنیم !عرض کردم که لازمه خودتون مطالعه کنین. آدرسش رو هم دادم که اگه دوست داشتین سرچ کنین.
“وقتی بزرگ شدم می خوام چه کاره بشم؟” چند وقت از زمانی که این سوال را از خود می پرسیدید گذشته؟شما که دوست داشتین و مطالعه کردین خلاصه اش رو بزارین استفاده کنیم !
چرا فقط نابغه بودن ذاتی هست و بقیه مشخصات انسان روان شناسی هست ؟؟؟!! این حرف کمی عجیب نیست؟؟؟
من هرچی فکر میکنم نمیتونم محدودیتی در اندیشه ببینم که دوستمون گفت و انسان اگر به دنبال حقیقت بره بدون تعصب روی تفکر خاصی محال ممکنه که به حقیقت نرسه. در مورد بُعد روحانی مغز(ذهن عقل) من مطالعه کافی ندارم که تا چه حد میتونه شکوفا بشه شاید برخلاف بُعد فیزیکیش که باید مواد مغذی خوب در اختیارش قرار بگیره باید اینجا با ریاضت های خاص خودش به حدی از تمرکز و شناخت روح وجان برسه!این حدی که میگید برای هدایت انسان کافیه؟؟
سلام خدمت همه دوستان
من ی سوالی برام پیش اومده.خواستم باهاتون مشورت کنم و از تجربیاتتون استفاده کنم ببینم چ جوابی برای این سوال هست
سوالم اینه که نابغه بودن و نخبگی صرفا توی ذاته آدماست یا نه به دستش هم میشه آورد؟ حالا به هر روشی.پشتکار، تلاش و .....
یعنی دنیا اینجور چیده شده از اول که امثال اینشتین و هاوکینگ و ادیسون و لاوازیه و .... بیان همه چی رو کشف کنن و قوانین دنیا و کیهان رو استخراج کنن و بقیه هم همینجوری معمولی (بدلیل ضریب هوشی پایین تر) زندگی کنن تا بمیرن؟ کسی با ضریب هوشی پایین تر از اینشتین یعنی نمیتونه بزرگتر از اینشتین بشه؟
قسمت دوم سوالم اینه که استعداد و علاقه منفک از همن؟ مثلا من اگر به رشته خاصی خیلیل علاقه داشته باشم، میتونم توش موفق بشم یا نه مثلا باید علاقه رو ول کنم و ببینم تو چی استعداد دارم؟
اگه دوستان پاسخاشون مستدل علمی باشه ممنون میشم.
نبوغ یه واقعیت ذاتی است که بستگی به شرایط هر انسان و محیط زندگیش میتونه بروز بکنه و یا همانطوری ساکت بمونه و اون فرد هم نتونه از نبوغش استفاده کنه.
اون بخشی از نبوغ که به نظر میاد اکتسابی است مربوط به اینه که گاها شرایط زندگی فرد باعث تجلی و ظهور استعداد های ذاتی ش میشه و ما فکر میکنیم که اون فرد اینو کسب کرده .
کلا میشه گفت : انسان نمیتونه نابغه بشه مگه اینکه نابغه به دنیا بیاد و شرایط زندگیشم طوری باید باشه که اون نبوغ بتونه ظاهر بشه.
آخرش ما متوجه نشدیم ذاتیه یا اکتسابی !!سلاممم.
بخش خیلی زیادیش اکتسابیه.
هیچوقت یک ایده همینطوری در خلا در انسانی بوجود نمیاد.خیلی وقت ها هم شما دسترسی ندارید به ریشه های تفکر یک شخص.اینکه مثلا انیشتن تحت تاثیر چه کسی بوده و اون شخصی که انیشتن تحت تاثیرش بوده ،خودش تحت تاثیر کی بوده.شناخت همه اینا باعث میشه شما ریشه های تفکر یک شخص رو بدونید.
مثال:
شما اگه توجه کنید به یکی از همینا مثل انیشتن.ایده انیشتن یگانه سازی بوده بین دو ابر نظریه فیزیک مدرن قبل خودش یعنی الکترومغناطیس و جاذبه.پس این آدم جاذبه رو میشناسه و الکترومغناطیس رو هم میشناسه....حالا چطور این ایده یگانه سازی و نظریه همه چیز (تو اون مقطع زمان) به ذهنش خطور کرده؟...پیش زمینه های مذهبیش که عالم نمیتونه به نیروهای متضاد کار کنه.بالاخره باید نظریه ای باشه که همه نیروزها رو توضیح بده.
این یه طرف داستان که میبینیم تو بعد دانش فیزیک که خیلی بد فهم شده برای ما فارسی زیان ها و حتی عربی زبان ها(بقیه زبان ها رو نمیدونم) همین شخص انیشتن تحت تاثیر چی بوده.
طرف دیگه داستان اینکه حالا تو خود نسبیت عام یه بحث مهم زمانه...زمان برای انیشتن دقیقا همینطوری بوده که برای ما هست؟یعنی اینقدر بدیعی؟یا نه وقتی از شکم مادرش استخراج شده دغدغه زمان داشته؟
نه اینجا تحت تاثیر فلسفه بوده .بخصوص هایدیگر.پس اینم ذاتی نبوده.
باز طرف دیگه اینکه نه تنها انیشتن و بلکه خیلی فیزیک دان های دیگه اینکه سوال کنن از خودشون که ما باید چه چیز فیزیولوژی عالم رو بدونید رو از کجا آوردن،باید گفت که جوابش رو از یه فیلسوف دیگه یعنی کانت گرفتن.اونجایی که کانت تفکیکی میکنه بین نومن و فنومن.شما فرض کنید اگه این تفکیک نمیشد اینا نمیدونستن باید به ذات پدیده های عالم اندیشه کنن یا به پدیدار(فنومن)شون.
پس این هم اکتسابیه.
برای خیلی افراد میشه این روند رو توضیح داد.و دونستنش برای ما هم خیلی مهمه.چون ما فکر میکنیم یه ایده یا یه تفکر همینطوری در خلا در شخصی ایجاد میشه.
مرحوم فردید که خیلی علاقه داشته به هایدیگر ،یه ملاقاتی رو باهاش ترتیب میده.به هایدیگر میگه شما حرفاتون به دین ما خیلی نزدیکه.هایدیگر بهش میگه که من وامدار و وارث 2500 سال تفکر غرب هستم(این همون روند اکتسابیه دانشه)
بعد اینکه میگید اینا قوانین عالم و کیهان رو استخراج کردن هم زیاد درست نیست.نیوتن میگه در مقابل این اقیانوس عظیم هستی و وجود ،من در حال بازی کردن روی ساحل هستم.
بهره هوشی رو هم اگه به خود کلمش دقت کنید(به کلمه اصل لاتینش) اشاره داره به بهره از اطلاعات.اطلاعات رو هم شما کسب میکنید و ذاتی وجود شما نیست.
همه این موارد بالا مربوط میشه به همون روند کسب دانشی که ما باهاش تربیت شدیم.به این میگن اگزیستنس علمی.یعنی شما اولش هیچی نیستی.بعدا یه چیزی میشوی.
در اصل خیلی از گرایشان انسان ذاتیه.خیلی از دانستنیهای عالم تو وجود انسان هست.فقط کم کم بیاد میاره و یا اشتباه میکنه به اصلش نمیرسه و یا تو نتیجه گیری اشتباه میکنه.داستان دانش آموزی انسان در الان عالم یه چیزی شبیه هیمن حرف آخره که معمولا در نتیجه گیری اشتباه میکنه.
این یعتی قسمتیش ذاتیه .. قسمتیش هم اکتسابی. ولی حالا اینکه هر کدوم چقدر تاثیر دارن رو خود ادم مشخص میکنه. یکی 100در100 بر روی استعداد ذاتی خودش موفق میشه. یکی 100در100 بر روی تلاش موفقیت رو کسب میکنه. پس در نتیجه این خود شمایی که مشخص میکنی چند چندی!آخرش ما متوجه نشدیم ذاتیه یا اکتسابی !!
کی داره راست میگه کی کج میگه !
آخرش ما متوجه نشدیم ذاتیه یا اکتسابی !!
کی داره راست میگه کی کج میگه !
متاسفانه تا این حد مطالعه ندارم وحق با شماست. ولی هر انسانی میتونه به حدی از خودشناسی برسه اگه اینطور نبود که چه فایده از زندگی و تلاش برای کمال؟
بعد منظور شما از عقل کدوم بُعدشه؟ چرا ذهن در اندیشه نا محدوده؟ آیا دلیلش غیر از محدودیتهایی است که خودمون باعثش شدیم؟ کدوم خصوصیت؟
با تشکر
نبوغ یه واقعیت ذاتی است که بستگی به شرایط هر انسان و محیط زندگیش میتونه بروز بکنه و یا همانطوری ساکت بمونه و اون فرد هم نتونه از نبوغش استفاده کنه.
اون بخشی از نبوغ که به نظر میاد اکتسابی است مربوط به اینه که گاها شرایط زندگی فرد باعث تجلی و ظهور استعداد های ذاتی ش میشه و ما فکر میکنیم که اون فرد اینو کسب کرده .
کلا میشه گفت : انسان نمیتونه نابغه بشه مگه اینکه نابغه به دنیا بیاد و شرایط زندگیشم طوری باید باشه که اون نبوغ بتونه ظاهر بشه.
من هرچی فکر میکنم نمیتونم محدودیتی در اندیشه ببینم که دوستمون گفت و انسان اگر به دنبال حقیقت بره بدون تعصب روی تفکر خاصی محال ممکنه که به حقیقت نرسه. در مورد بُعد روحانی مغز(ذهن عقل) من مطالعه کافی ندارم که تا چه حد میتونه شکوفا بشه شاید برخلاف بُعد فیزیکیش که باید مواد مغذی خوب در اختیارش قرار بگیره باید اینجا با ریاضت های خاص خودش به حدی از تمرکز و شناخت روح وجان برسه!
واقعا بحث پیچیده و گسترده ای داره که مطالعاتم در موردش کمه.![]()
ممنون.شما خیلی شبیه به یک استاد من صحبت میکنید که خیلی دوسش دارم وایشون تاکید زیادی به این داشت که من در مورد مبحث بینهایت درک صحیحی ندارمدوستان ببخشید خیلی فرصت ندارم که مطالب زیادی بنویسم واسه همین مطالبم رو خلاصه عرض می کنم
در مورد این شوال شما که در مورد محدود یا نا محدود بودن اندیشه پرسیدید عرض کنم،اول باید تعریف درستی از محدود و نا محدود بودن داشته باشید،متاسفانه بسیاری از تعاریف و پیش فرض هایی که در ذهن اگثر ما ها هست اشتباهه
شما همین الان چقدر اندیشه و دانایی در سر دارید؟اگه تا ابد هم اندیشه بیشتری در ذهن شما بیاد آیا باز میتونین بگین به اندیشه نامحدود رسیدین؟یا هنوز میتونین به اندیشه بیشتری برسین؟قطعا میتونین
پس ذهن در میزان اندیشه محدوده،و در پذیرش اندیشه نا محدوده
شما هیچ وقت به ذات خدا پی ببرید چون شما محدود و حق تعالی نا محدوده
مثال دیگه،یک انسان اگه تا ابد حرف بزنه میزانه گفته هاش همیشه حدی داره،مقدار مشخصی حرف زده،پس گفته محدوده و گفتن نا محدود
سعی کردم خیلی ساده بیان کنم،امیدوارم شبهه ای واس دوستان ایجاد نشده باشه
همه انسانها دارای استعداد قابل قبول نیستند.کم و زیاد دارنبخشی از نبوغ ذاتی هست و بخشی از اون اکتسابی،هر انسان سالمی دارای قوه ادراک و تعقل تفکر و تحلیل هست
اینکه شما میفرمایید شرایط زندگی باعث تجلی نبوغ میشه فقط تا حدی درسته،اما هیچ انسانی نیست که در زندگی مجبور به تفکر و تعقل و تحلیل مسائل نشده باشه، در هر شرایط زندگی،پس همه انسان به واسطه انسان بودنشان مجبورن از چیزهایی که در اختیارشان قرار داده شده استفاده کنن
اینکه بعضا شرایط زندگی باعث تجلی نبوغ میشه اینگونه نیست که ظاهرش نشون میشه،قدرت تفکر و اندیشه آدمی به مانند یک عضله در بدن هست که با تقویت و پرورش اون میتونه به توانایی بیشتری دست پیدا کنه
همه انسان ها بصورت بلقوه دارای این استعداد هستن و همه میتونن این نعمت رو منصه ظهور برسونن
حرف آخر شما کاملا متفاوت با خلقت انسان هست که توضیحش رو تا حدی عرض کردم
و در آخر تعریف زیبایی از نبوغ رو از قول اینشتاین عرض کنم که:نبوغ یعنی یک درصد استعداد و 99 درصد تلاش
درود به شما
باور نکردی؟یکم در این مورد تحقیق کنی باورت میشه.همه انسانها دارای قدرت تفکر بالا نیستند.کودن هاشون خیلی زیاده.دوستان مطالب زیادی نوشتن و من عذر میخوام که نمیتونم کامل پاسخ بدم،فرصتم بسیار محدوده
فقط یکی از دوستان موردی رو عنوان کردن با این مضمون(مستعد بودن ذاتی بعضی از انسانها به بزه و بزهکاری)
امیدوارم من اشتباه متوجه شده باشم،اگه معنی این حرف اینه که بعضی از انسان ها ذاتا بزه کار هستن که عرض کنم این حرف جای بسیار تامل داره و نباید به این راحتی هر حرفی ور مخصوصا در جاهای عمومی زد،چه بسا ممکنه بعضی حرف ها باعث گمراهی بسیاری افراد بشه
چگونگی رفتار انسان مربوط به مقوله بسیار مهم هست که یکی تربیت و پرورش اون انسان هست و یکی خلقت که بحث خلقت بسیار بسیار گسترده و پیچیده هست
هر انسان با توجه به شرایط زندگی و تربیتی و اجتماعی و خانودگی رفتار های مختلفی رو از خود بروز میده و این ربطی به ذاتی بودن نداره
همه انسان ها پاک افریده میشن و همه دارای قدرت تفکر و تعقل هستن و میتونن با این نعمت بسیار بسیار ارزشمند خوب رو از بد تشخیص بدن
بحث در مورد روانشناسی هم با وقته خودش
درود به همه دوستان
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
نبوغ ایرانی!!!!!!!!!!!!! جالبه | گفتگوی آزاد | 1 | |
![]() |
کمی نبوغ به خرج دهید! | گفتگوی آزاد | 3 | |
I | اصالت ذاتی بهتر است یا تربیت خانوادگی؟ | گفتگوی آزاد | 9 | |
![]() |
بی تفاوت بودن ذاتی است یا تحمیلی یا انتخابی | گفتگوی آزاد | 1 | |
R | شراب خوری دسته جمعی یا عبادت تنهایی | گفتگوی آزاد | 0 |