نبوغ ذاتی است یا اکتسابی هم حاصل می شود؟

مولتی متر

عضو جدید
عرض کردم که لازمه خودتون مطالعه کنین. آدرسش رو هم دادم که اگه دوست داشتین سرچ کنین.
شما که دوست داشتین و مطالعه کردین خلاصه اش رو بزارین استفاده کنیم !
چرا فقط نابغه بودن ذاتی هست و بقیه مشخصات انسان روان شناسی هست ؟؟؟!! این حرف کمی عجیب نیست؟؟؟
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شما که دوست داشتین و مطالعه کردین خلاصه اش رو بزارین استفاده کنیم !
چرا فقط نابغه بودن ذاتی هست و بقیه مشخصات انسان روان شناسی هست ؟؟؟!! این حرف کمی عجیب نیست؟؟؟
“وقتی بزرگ شدم می خوام چه کاره بشم؟” چند وقت از زمانی که این سوال را از خود می پرسیدید گذشته؟

اگر تا دبیرستان جواب این سوال را پیدا نکردید٬ ممکن است الان مشغول به کار یا تحصیل در رشته ای باشید که با علایق و روحیاتتان فاصله دارد.
هر کدام از ما استعداد های متفاوتی داریم که وقتی بیان و به کار گرفته شوند٬ می توانیم برای دنیا مفید تر باشیم. قاعدتاً از انجام کاری که استعدادش را داشته باشیم لذت می بریم و اطرافیان هم ما را در آن مهارت تشویق و تحسین می کنند. کارهایی که در زمان فراقت به سمتشان کشیده می شویم و با اشتیاق به آنها می پردازیم.
وقتی چنین استعدادهایی را پرورش دهیم٬ می توانیم بیشترین استفاده را به جامعه برسانیم و خودمان هم از کار و شخصیت خود خوشنود و راضی باشیم.
[h=3]سفری برای یافتن شغل رویایی شما[/h]برای یافتن شغل ایده آل تان٬ باید وارد یک سفر اکتشافی شوید.
این سفر با کشف “شما” شروع می شود. کشف کسی که پشت صورت ظاهریتان٬ ورای استرس ها و مشکلات روزمره تان زندگی می کند.
وقتی این ماسک برداشته شود٬ سفر شما با یافتن شغل مورد علاقه تان ادامه می یابد٬ شغلی که در آن بهترین استفاده را از استعدادهایتان خواهید کرد. مسلماً این پایان سفر نیست٬ ماهیت هر کاری٬ با تغییر٬ رشد٬ پیشرفت و خلق دوباره همراه است.
اگر در تصمیماتتان بر پایه استعدادهایتان قدم بردارید٬ در هر مرحله به سوی جهت درست پیش خواهید رفت٬ حتی اگر به مرور زمان راهی که انتخاب کردید به سمت دیگری متمایل شود. در این روش باید این سه سوال را از خود بپرسید:
۱) من که هستم؟
۲) می خواهم چه کار کنم؟
۳) چه طور میتوانم مشغول به کار شوم؟
[h=3]من که هستم؟ (کشف من واقعی شما)[/h]اولین سوال این است که “من که هستم”
ما دو روش را برای پاسخ به این سوال پیشنهاد می کنیم – اول اینکه استعداد هایتان را بررسی کنید٬ و دوم استفاده از تست های شخصیت شناسی برای مشخص شدن اولویت هایتان در زندگی.
[h=4][/h][h=4]بررسی استعداد های شما[/h]در ابتدا به این سوال ها پاسخ دهید:

  • چه زمانی بیشترین مسئولیت پذیری٬ احساس و اشتیاق را داشته اید؟
  • چه زمانی از همیشه خلاق تر بوده اید؟
  • چه زمانی از همه وقت بیشتر به خودتان و تصمیماتتان اعتماد داشته اید؟
  • چه کاری را به بهترین نحو به پایان رساندید؟
  • چه وقت اطرافیان شما را موفق ترین دانسته اند؟
  • چه زمانی از کارتان بیشترین لذت را برده اید؟
  • چه استعداد هایی را در آن زمان به کار بردید؟
  • برای چه چیزی حاضرید پایداری کنید؟
  • چه مشکلاتی در جهان می بینید که می توانید اثر مثبتی در بهبود آنها داشته باشید؟
  • اگر انتخاب داشتید٬ چه مسئولیت هایی را در محل کارتان قبول می کردید؟
  • اگر موضوع پول در میان نبود٬ چه کاری را دوست داشتید انجام دهید؟
با دوستان و افرادی که خیر خواه شما هستند این سوالات را مطرح کنید و راجع به پاسخ آنها بحث کنید. با استفاده از این اطلاعات٬ ۳ استعداد برتر خود را پیدا کنید و به آنها به ترتیب اهمیت امتیاز دهید.
نکته: اگر در امتیاز دهی و مقایسه چند موضوع باهم٬ مشکل دارید٬ از تکنیک “Paired Comparison Analysis” استفاده کنید.

[h=4]استفاده از دسته بندی های شخصیتی[/h]
دوم٬ با پاسخ دادن به تست های شخصیت شناسی٬ بیشتر خود را بشناسید. چند دسته کلی شخصیت وجود دارد که می خواهیم کشف کنیم شما بیشتر متمایل به کدام یک از آنها هستید. تست های روانشناسی و نوع شناسی مختلفی وجود دارد٬ از جمله تست “مایرز بریگز” (Myers-Briggs Type Indicator) که بر اساس تفکرات کارل گوستاو یونگ طراحی شده و تست “دیسک” (Disk assessment . همچنین کتابی با عنوان Now Discover Your Strengths در همین زمینه وجود دارد که متاسفانه ترجمه آن موجود نیست و می توانید از فروشگاه اینترنتی آمازون تهیه کنید.
نکته: توجه داشته باشید این تست ها جهت شناخت بهتر از خود طراحی شده اند و جنبه کمکی و مشورتی دارند. از آنجایی که ممکن است نتیجه آنها با یک جواب بله یا خیر٬ تغییر کند٬ باید نظر خودتان را هم در تصمیم گیری دخیل نمایید.

با انجام تست شخصیت یاد می گیرید چه نقاط مشترکی با بقیه مردم دارید. همچنین متوجه می شوید در چه زمینه هایی با گروه های شخصیتی دیگر٬ امکان اصطکاک خواهید داشت. در حالی که هیچ گروه شخصیتی ای خوب یا بد نیست٬ دانستن اینکه در کدام گروه هستید شما را کمک می کند تا دریابید چه چیزهایی به شما انگیزه و انرژی می دهد. در نتیجه می توانید همین نکات را در انتخاب شغل مد نظر داشته باشید و از شرایطی که باعث خموده و بی انگیزه شدنتان می شود دوری کنید.
وقتی شخصیت خود را بررسی کردید٬ متوجه خواهید شد که اینکه “چه کسی هستید”٬ با انتخاب های شما در زندگی تعریف می شود. شما هستید که راهی را بر دیگری ترجیح می دهید و یا چیزی را بیشتر از چیز دیگر دوست دارید. این خودآگاهی را یک قدم جلو تر ببرید و از خود بپرسید “چرا” این انتخاب ها را بر می گزینید.
وقتی دریابید “چرا” ٬ یافتن “چطور” آسان تر می شود.
[h=4]یک صفحه راجع به خودتان بنویسید[/h]

حال٬ با در دست داشتن این اطلاعات٬ شروع کنید و خودتان را در چند جمله توضیح دهید. این مرحله قدم بزرگی در شناخت از خود است. برای نوشتن٬ می توانید از پاسخ دادن به این سوالات کمک بگیرید:

  • استعداد ها و نقاط قوت من چیست؟
  • از کدام استعدادم استفاده عملی بیشتری کرده ام؟
  • چه فعالیت هایی بیشترین حس رضایت را به من می دهد؟
  • شغلی که تست های روان سنجی به من پیشنهاد کردند چیست؟
نکته: موقع به یاد آوردن نقاط قوت٬ سعی کنید کارهایی را به خاطر آورید که از دست همه کس بر نمی آید و شما در آن خوب بوده اید. چون بعضی کارها هستند که از هرکسی بر می آیند و این نباید جواب شما را خراب کند.
[h=3]می خواهم چه کار کنم؟[/h]
حالا که می دانید که هستید٬ قدم بعدی پاسخ به این سوال است که چه می خواهید بکنید؟
برای اینکه در زندگی توازن و رضایت داشته باشید٬ باید شغل مناسب روحیاتتان داشته باشید. اگر جز این باشد٬ دائما در حال نارضایتی و جنگ درونی خواهید بود و فشار و استرس آزارتان می دهد.
برای این کار ابتدا فکر کنید یک نفر با استعداد های شما در چه شغل هایی موفق خواهد بود؟ سعی کنید این سوال را شخصی نکنید و نفر سومی را با همین خصوصیاتی که دارید تصور کنید.
[h=4][/h][h=4]امکانات شغلی موجود را کشف کنید.[/h]
این بخش مخصوصا موقعی مطرح می شود که هم اکنون مشغول کار باشید. نگاه کنید٬ آیا مسئولیت دیگری در محل کار فعلی تان وجود دارد که برای شما مناسب تر باشد؟ اگر کلا از جایی که کار می کنید راضی نیستید٬ تصمیم های بزرگ تر می تواند گزینه خوبی باشد.
[h=4]استفاده از تست های شغل یابی[/h]
این تست٬ می تواند تا حدی در تصمیم گیری شمارا کمک کند و پیشنهاد های خوبی به شما بدهد.
پس از تحقیق و مشورت و استفاده از تست کاریابی٬ خواهید دید شغل های زیادی هستند که شما از عهده آنها بر می آیید. اینجاست که باید لیست خود را خلاصه به ۳ یا ۴ شغل بکنید تا به تصمیم نهایی نزدیک شوید.
[h=3]چه طور میتوانم مشغول به کار شوم؟[/h]
عجله نکنید. وقتی احساس کردید آماده به کار هستید٬ نباید هر کاری شما را جذب کند. مثلا ممکن است یکی از اقوامتان در کارخانه احتیاج به نیرو داشته باشد و به شما پیشنهاد کار بدهد.
موقع انتخاب کار٬ برای خود مشخص کنید که آیا این کار موقت است یا قرار است شغل اصلی من باشد؟
توجه داشته باشید این همه تلاش برای بدست آوردن شناخت از خود و پیدا کردن عنوان شغلی مناسبتان٬ ممکن است وقت گیر باشد و به فکر و تحقیق زیادی احتیاج داشته باشد. ولی مسلما نتیجه این تلاشتان را خواهید دید و این خیلی بهتر از وضعی است که یک عمر علاقه ای به کارتان نداشته باشید و نتوانید با همکارانتان برابری کنید
این مطلب برگرفته از این لینک می باشد: Finding Career Direction
[h=3]مطالب پیشنهادی[/h]
 

ریحانه سعادت

عضو جدید
کاربر ممتاز
این حدی که میگید برای هدایت انسان کافیه؟؟
من هرچی فکر میکنم نمیتونم محدودیتی در اندیشه ببینم که دوستمون گفت و انسان اگر به دنبال حقیقت بره بدون تعصب روی تفکر خاصی محال ممکنه که به حقیقت نرسه. در مورد بُعد روحانی مغز(ذهن عقل) من مطالعه کافی ندارم که تا چه حد میتونه شکوفا بشه شاید برخلاف بُعد فیزیکیش که باید مواد مغذی خوب در اختیارش قرار بگیره باید اینجا با ریاضت های خاص خودش به حدی از تمرکز و شناخت روح وجان برسه!

واقعا بحث پیچیده و گسترده ای داره که مطالعاتم در موردش کمه.:gol:
 

F.A.R.Z.A.D

متخصص مباحث اجرایی معماری , متخصص نرم افزار Archi
کاربر ممتاز
سلام خدمت همه دوستان
من ی سوالی برام پیش اومده.خواستم باهاتون مشورت کنم و از تجربیاتتون استفاده کنم ببینم چ جوابی برای این سوال هست
سوالم اینه که نابغه بودن و نخبگی صرفا توی ذاته آدماست یا نه به دستش هم میشه آورد؟ حالا به هر روشی.پشتکار، تلاش و .....
یعنی دنیا اینجور چیده شده از اول که امثال اینشتین و هاوکینگ و ادیسون و لاوازیه و .... بیان همه چی رو کشف کنن و قوانین دنیا و کیهان رو استخراج کنن و بقیه هم همینجوری معمولی (بدلیل ضریب هوشی پایین تر) زندگی کنن تا بمیرن؟ کسی با ضریب هوشی پایین تر از اینشتین یعنی نمیتونه بزرگتر از اینشتین بشه؟
قسمت دوم سوالم اینه که استعداد و علاقه منفک از همن؟ مثلا من اگر به رشته خاصی خیلیل علاقه داشته باشم، میتونم توش موفق بشم یا نه مثلا باید علاقه رو ول کنم و ببینم تو چی استعداد دارم؟
اگه دوستان پاسخاشون مستدل علمی باشه ممنون میشم.


سلاممم.

بخش خیلی زیادیش اکتسابیه.
هیچوقت یک ایده همینطوری در خلا در انسانی بوجود نمیاد.خیلی وقت ها هم شما دسترسی ندارید به ریشه های تفکر یک شخص.اینکه مثلا انیشتن تحت تاثیر چه کسی بوده و اون شخصی که انیشتن تحت تاثیرش بوده ،خودش تحت تاثیر کی بوده.شناخت همه اینا باعث میشه شما ریشه های تفکر یک شخص رو بدونید.

مثال:

شما اگه توجه کنید به یکی از همینا مثل انیشتن.ایده انیشتن یگانه سازی بوده بین دو ابر نظریه فیزیک مدرن قبل خودش یعنی الکترومغناطیس و جاذبه.پس این آدم جاذبه رو میشناسه و الکترومغناطیس رو هم میشناسه....حالا چطور این ایده یگانه سازی و نظریه همه چیز (تو اون مقطع زمان) به ذهنش خطور کرده؟...پیش زمینه های مذهبیش که عالم نمیتونه به نیروهای متضاد کار کنه.بالاخره باید نظریه ای باشه که همه نیروزها رو توضیح بده.
این یه طرف داستان که میبینیم تو بعد دانش فیزیک که خیلی بد فهم شده برای ما فارسی زیان ها و حتی عربی زبان ها(بقیه زبان ها رو نمیدونم) همین شخص انیشتن تحت تاثیر چی بوده.


طرف دیگه داستان اینکه حالا تو خود نسبیت عام یه بحث مهم زمانه...زمان برای انیشتن دقیقا همینطوری بوده که برای ما هست؟یعنی اینقدر بدیعی؟یا نه وقتی از شکم مادرش استخراج شده دغدغه زمان داشته؟
نه اینجا تحت تاثیر فلسفه بوده .بخصوص هایدیگر.پس اینم ذاتی نبوده.

باز طرف دیگه اینکه نه تنها انیشتن و بلکه خیلی فیزیک دان های دیگه اینکه سوال کنن از خودشون که ما باید چه چیز فیزیولوژی عالم رو بدونید رو از کجا آوردن،باید گفت که جوابش رو از یه فیلسوف دیگه یعنی کانت گرفتن.اونجایی که کانت تفکیکی میکنه بین نومن و فنومن.شما فرض کنید اگه این تفکیک نمیشد اینا نمیدونستن باید به ذات پدیده های عالم اندیشه کنن یا به پدیدار(فنومن)شون.
پس این هم اکتسابیه.

برای خیلی افراد میشه این روند رو توضیح داد.و دونستنش برای ما هم خیلی مهمه.چون ما فکر میکنیم یه ایده یا یه تفکر همینطوری در خلا در شخصی ایجاد میشه.

مرحوم فردید که خیلی علاقه داشته به هایدیگر ،یه ملاقاتی رو باهاش ترتیب میده.به هایدیگر میگه شما حرفاتون به دین ما خیلی نزدیکه.هایدیگر بهش میگه که من وامدار و وارث 2500 سال تفکر غرب هستم(این همون روند اکتسابیه دانشه) پس فکر نکن یهویی ایده اینچنین که دقیقا روبروی این 2500 سال تفکره در من بوجود اومده.

بعد اینکه میگید اینا قوانین عالم و کیهان رو استخراج کردن هم زیاد درست نیست.نیوتن میگه در مقابل این اقیانوس عظیم هستی و وجود ،من در حال بازی کردن روی ساحل هستم.

بهره هوشی رو هم اگه به خود کلمش دقت کنید(به کلمه اصل لاتینش) اشاره داره به بهره از اطلاعات.اطلاعات رو هم شما کسب میکنید و ذاتی وجود شما نیست.

همه این موارد بالا مربوط میشه به همون روند کسب دانشی که ما باهاش تربیت شدیم.به این میگن اگزیستنس علمی.یعنی شما اولش هیچی نیستی.بعدا یه چیزی میشوی.
در اصل خیلی از گرایشان انسان ذاتیه.خیلی از دانستنیهای عالم تو وجود انسان هست.فقط کم کم بیاد میاره و یا اشتباه میکنه به اصلش نمیرسه و یا تو نتیجه گیری اشتباه میکنه.داستان دانش آموزی انسان در الان عالم یه چیزی شبیه هیمن حرف آخره که معمولا در نتیجه گیری اشتباه میکنه.
 
آخرین ویرایش:

مولتی متر

عضو جدید
نبوغ یه واقعیت ذاتی است که بستگی به شرایط هر انسان و محیط زندگیش میتونه بروز بکنه و یا همانطوری ساکت بمونه و اون فرد هم نتونه از نبوغش استفاده کنه.
اون بخشی از نبوغ که به نظر میاد اکتسابی است مربوط به اینه که گاها شرایط زندگی فرد باعث تجلی و ظهور استعداد های ذاتی ش میشه و ما فکر میکنیم که اون فرد اینو کسب کرده .
کلا میشه گفت : انسان نمیتونه نابغه بشه مگه اینکه نابغه به دنیا بیاد و شرایط زندگیشم طوری باید باشه که اون نبوغ بتونه ظاهر بشه.

سلاممم.

بخش خیلی زیادیش اکتسابیه.
هیچوقت یک ایده همینطوری در خلا در انسانی بوجود نمیاد.خیلی وقت ها هم شما دسترسی ندارید به ریشه های تفکر یک شخص.اینکه مثلا انیشتن تحت تاثیر چه کسی بوده و اون شخصی که انیشتن تحت تاثیرش بوده ،خودش تحت تاثیر کی بوده.شناخت همه اینا باعث میشه شما ریشه های تفکر یک شخص رو بدونید.

مثال:

شما اگه توجه کنید به یکی از همینا مثل انیشتن.ایده انیشتن یگانه سازی بوده بین دو ابر نظریه فیزیک مدرن قبل خودش یعنی الکترومغناطیس و جاذبه.پس این آدم جاذبه رو میشناسه و الکترومغناطیس رو هم میشناسه....حالا چطور این ایده یگانه سازی و نظریه همه چیز (تو اون مقطع زمان) به ذهنش خطور کرده؟...پیش زمینه های مذهبیش که عالم نمیتونه به نیروهای متضاد کار کنه.بالاخره باید نظریه ای باشه که همه نیروزها رو توضیح بده.
این یه طرف داستان که میبینیم تو بعد دانش فیزیک که خیلی بد فهم شده برای ما فارسی زیان ها و حتی عربی زبان ها(بقیه زبان ها رو نمیدونم) همین شخص انیشتن تحت تاثیر چی بوده.


طرف دیگه داستان اینکه حالا تو خود نسبیت عام یه بحث مهم زمانه...زمان برای انیشتن دقیقا همینطوری بوده که برای ما هست؟یعنی اینقدر بدیعی؟یا نه وقتی از شکم مادرش استخراج شده دغدغه زمان داشته؟
نه اینجا تحت تاثیر فلسفه بوده .بخصوص هایدیگر.پس اینم ذاتی نبوده.

باز طرف دیگه اینکه نه تنها انیشتن و بلکه خیلی فیزیک دان های دیگه اینکه سوال کنن از خودشون که ما باید چه چیز فیزیولوژی عالم رو بدونید رو از کجا آوردن،باید گفت که جوابش رو از یه فیلسوف دیگه یعنی کانت گرفتن.اونجایی که کانت تفکیکی میکنه بین نومن و فنومن.شما فرض کنید اگه این تفکیک نمیشد اینا نمیدونستن باید به ذات پدیده های عالم اندیشه کنن یا به پدیدار(فنومن)شون.
پس این هم اکتسابیه.

برای خیلی افراد میشه این روند رو توضیح داد.و دونستنش برای ما هم خیلی مهمه.چون ما فکر میکنیم یه ایده یا یه تفکر همینطوری در خلا در شخصی ایجاد میشه.

مرحوم فردید که خیلی علاقه داشته به هایدیگر ،یه ملاقاتی رو باهاش ترتیب میده.به هایدیگر میگه شما حرفاتون به دین ما خیلی نزدیکه.هایدیگر بهش میگه که من وامدار و وارث 2500 سال تفکر غرب هستم(این همون روند اکتسابیه دانشه)

بعد اینکه میگید اینا قوانین عالم و کیهان رو استخراج کردن هم زیاد درست نیست.نیوتن میگه در مقابل این اقیانوس عظیم هستی و وجود ،من در حال بازی کردن روی ساحل هستم.

بهره هوشی رو هم اگه به خود کلمش دقت کنید(به کلمه اصل لاتینش) اشاره داره به بهره از اطلاعات.اطلاعات رو هم شما کسب میکنید و ذاتی وجود شما نیست.

همه این موارد بالا مربوط میشه به همون روند کسب دانشی که ما باهاش تربیت شدیم.به این میگن اگزیستنس علمی.یعنی شما اولش هیچی نیستی.بعدا یه چیزی میشوی.
در اصل خیلی از گرایشان انسان ذاتیه.خیلی از دانستنیهای عالم تو وجود انسان هست.فقط کم کم بیاد میاره و یا اشتباه میکنه به اصلش نمیرسه و یا تو نتیجه گیری اشتباه میکنه.داستان دانش آموزی انسان در الان عالم یه چیزی شبیه هیمن حرف آخره که معمولا در نتیجه گیری اشتباه میکنه.
آخرش ما متوجه نشدیم ذاتیه یا اکتسابی !!
کی داره راست میگه کی کج میگه !
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
آخرش ما متوجه نشدیم ذاتیه یا اکتسابی !!
کی داره راست میگه کی کج میگه !
این یعتی قسمتیش ذاتیه .. قسمتیش هم اکتسابی. ولی حالا اینکه هر کدوم چقدر تاثیر دارن رو خود ادم مشخص میکنه. یکی 100در100 بر روی استعداد ذاتی خودش موفق میشه. یکی 100در100 بر روی تلاش موفقیت رو کسب میکنه. پس در نتیجه این خود شمایی که مشخص میکنی چند چندی!
 

F.A.R.Z.A.D

متخصص مباحث اجرایی معماری , متخصص نرم افزار Archi
کاربر ممتاز
آخرش ما متوجه نشدیم ذاتیه یا اکتسابی !!
کی داره راست میگه کی کج میگه !


سلامم.
این بحثی نیست که شما بتونید با چند تا کامنت به نتیجه برسید.

اصل اینکه انسان به دنبال دانش و معرفت خودش نسبت به عالمه ،ذاتیه وجود انسانه....ولی اینکه چطور به این برسه اکتسابیه.از این به بعدش حرف خیلی زیاده.بحثش خیلی گستردست.

اینکه میگم روش بدست آوردنش اکتسابیه خیلی مهم میتونه باشه.مثلا من و شما و خیلیای دیگه تو دنیا با منطق ارسطویی بزرگ شدیم.هایدیگر تو کتاب هستی و زمانش میگه ارسطو با منطق خودش چنان پرده ای از جهالت به دور اندیشه بشری کشیده که بیرون رفتن ازش غیر ممکنه.
حالا دو تا سوال:

1-اینکه شما میتونید از این منطق خودتون رو خلاص کنید؟
2-اگه خلاص شید از این منطق ،چه روشی رو انتخاب میکنید؟

میبینید که دایره فهم و دانش خیلی تغییر میکنه.اینو تو هرمنیوتیک میگن....مثلا اگه شما یه روش دیگه ای رو میرفتید ممکن بود امروز بدون طیاره پرواز میکردید.یعنی ظرفیت دانش و دایره اقدامتون یه چیز دیگه ای میشد.بدون انواع وسایل نقلیه در زمین سیر میکردید.پس کلا شما یه انسان دیگه ای میشدید.
پس ذات و اکتساب توامان وجود داره.
 

N.Sayah

عضو جدید
متاسفانه تا این حد مطالعه ندارم وحق با شماست. ولی هر انسانی میتونه به حدی از خودشناسی برسه اگه اینطور نبود که چه فایده از زندگی و تلاش برای کمال؟
بعد منظور شما از عقل کدوم بُعدشه؟ چرا ذهن در اندیشه نا محدوده؟ آیا دلیلش غیر از محدودیتهایی است که خودمون باعثش شدیم؟ کدوم خصوصیت؟
با تشکر

چرا حق رو بمن میدید؟شما که میفرمایید در این زمینه مطالعه ندارید پس حتی نباید حق رو بمن بدید چون ممکنه من هم اشتباه کرده باشم،هم تایید و هم رد هر مسئله ای نیاز به دلیل و اثلات داره و نمیشه همینطور حرف یک نفر رد یا تایید بشه،این رو کلی عرض کردم
قطعا هر انسانی میتونه به خود شناسی برسه و بنده هم نگفتم که نمیتونه،شکی هم در رسیدن انسان به خودشناسی کامل نیست،اما قبلش خیلی پیش فرض ها مون رو باید اصلاح یا تغییر بدیم،مثلا اول ببینیم منظور از خود چیه؟
صحبت من در مورد عقل بصورت کلی بود،خوده عقل،نمیدونم بر چه اساس عقل رو به تقسیم بندی کردید،در هر صورت منظورم از عقل به ما هو عقل هست،یعنی خوده عقل.
در مورد اینکه فرمودید ما باعث محدودیت عقل شدیم عرض کنم که نگاه شما بیشتر از جنبه جسمانی و روحانی هست،در صورتی که عرض بنده همونطور که گفتم بصورت کلی در مورد عقل هست،و این تصوری جسمانی که شما از عقل دارید فقط یکی از مراتب عقل هست،اینطور هم میتونم بگم ما نمیتونیم عقل رو محدود کنیم،چرا؟یک شخص با چه ابزاری اندیشه میکنه و به معرفت میرسه؟خوب عقل،خیلی ساده بگم که خوده عقل خودش رو محدود نمیکنه بلکه خودش باعث رشد خودش میشه
باز هم تذکر و تاکیید میکنم که این بحث ها بسیار پیچیده هست و باید قبلش از خیای از مسائل اطلاع داشته باشیم تا بتونیم در موردش حرف بزنیم،مثل این میمونه که نتونیم شنا کنیم و بریم دریا،خوب قطعا غرق خواهیم شد(امیدوارم غرق رو درست نوشته باشم :D)
درود بر شما
 

N.Sayah

عضو جدید
نبوغ یه واقعیت ذاتی است که بستگی به شرایط هر انسان و محیط زندگیش میتونه بروز بکنه و یا همانطوری ساکت بمونه و اون فرد هم نتونه از نبوغش استفاده کنه.
اون بخشی از نبوغ که به نظر میاد اکتسابی است مربوط به اینه که گاها شرایط زندگی فرد باعث تجلی و ظهور استعداد های ذاتی ش میشه و ما فکر میکنیم که اون فرد اینو کسب کرده .
کلا میشه گفت : انسان نمیتونه نابغه بشه مگه اینکه نابغه به دنیا بیاد و شرایط زندگیشم طوری باید باشه که اون نبوغ بتونه ظاهر بشه.

بخشی از نبوغ ذاتی هست و بخشی از اون اکتسابی،هر انسان سالمی دارای قوه ادراک و تعقل تفکر و تحلیل هست
اینکه شما میفرمایید شرایط زندگی باعث تجلی نبوغ میشه فقط تا حدی درسته،اما هیچ انسانی نیست که در زندگی مجبور به تفکر و تعقل و تحلیل مسائل نشده باشه، در هر شرایط زندگی،پس همه انسان به واسطه انسان بودنشان مجبورن از چیزهایی که در اختیارشان قرار داده شده استفاده کنن
اینکه بعضا شرایط زندگی باعث تجلی نبوغ میشه اینگونه نیست که ظاهرش نشون میشه،قدرت تفکر و اندیشه آدمی به مانند یک عضله در بدن هست که با تقویت و پرورش اون میتونه به توانایی بیشتری دست پیدا کنه
همه انسان ها بصورت بلقوه دارای این استعداد هستن و همه میتونن این نعمت رو منصه ظهور برسونن
حرف آخر شما کاملا متفاوت با خلقت انسان هست که توضیحش رو تا حدی عرض کردم
و در آخر تعریف زیبایی از نبوغ رو از قول اینشتاین عرض کنم که:نبوغ یعنی یک درصد استعداد و 99 درصد تلاش
درود به شما
 

N.Sayah

عضو جدید
من هرچی فکر میکنم نمیتونم محدودیتی در اندیشه ببینم که دوستمون گفت و انسان اگر به دنبال حقیقت بره بدون تعصب روی تفکر خاصی محال ممکنه که به حقیقت نرسه. در مورد بُعد روحانی مغز(ذهن عقل) من مطالعه کافی ندارم که تا چه حد میتونه شکوفا بشه شاید برخلاف بُعد فیزیکیش که باید مواد مغذی خوب در اختیارش قرار بگیره باید اینجا با ریاضت های خاص خودش به حدی از تمرکز و شناخت روح وجان برسه!

واقعا بحث پیچیده و گسترده ای داره که مطالعاتم در موردش کمه.:gol:

دوستان ببخشید خیلی فرصت ندارم که مطالب زیادی بنویسم واسه همین مطالبم رو خلاصه عرض می کنم
در مورد این شوال شما که در مورد محدود یا نا محدود بودن اندیشه پرسیدید عرض کنم،اول باید تعریف درستی از محدود و نا محدود بودن داشته باشید،متاسفانه بسیاری از تعاریف و پیش فرض هایی که در ذهن اگثر ما ها هست اشتباهه
شما همین الان چقدر اندیشه و دانایی در سر دارید؟اگه تا ابد هم اندیشه بیشتری در ذهن شما بیاد آیا باز میتونین بگین به اندیشه نامحدود رسیدین؟یا هنوز میتونین به اندیشه بیشتری برسین؟قطعا میتونین
پس ذهن در میزان اندیشه محدوده،و در پذیرش اندیشه نا محدوده
شما هیچ وقت به ذات خدا پی ببرید چون شما محدود و حق تعالی نا محدوده
مثال دیگه،یک انسان اگه تا ابد حرف بزنه میزانه گفته هاش همیشه حدی داره،مقدار مشخصی حرف زده،پس گفته محدوده و گفتن نا محدود
سعی کردم خیلی ساده بیان کنم،امیدوارم شبهه ای واس دوستان ایجاد نشده باشه
 

N.Sayah

عضو جدید
دوستان مطالب زیادی نوشتن و من عذر میخوام که نمیتونم کامل پاسخ بدم،فرصتم بسیار محدوده
فقط یکی از دوستان موردی رو عنوان کردن با این مضمون(
مستعد بودن ذاتی بعضی از انسانها به بزه و بزهکاری
)
امیدوارم من اشتباه متوجه شده باشم،اگه معنی این حرف اینه که بعضی از انسان ها ذاتا بزه کار هستن که عرض کنم این حرف جای بسیار تامل داره و نباید به این راحتی هر حرفی ور مخصوصا در جاهای عمومی زد،چه بسا ممکنه بعضی حرف ها باعث گمراهی بسیاری افراد بشه
چگونگی رفتار انسان مربوط به مقوله بسیار مهم هست که یکی تربیت و پرورش اون انسان هست و یکی خلقت که بحث خلقت بسیار بسیار گسترده و پیچیده هست
هر انسان با توجه به شرایط زندگی و تربیتی و اجتماعی و خانودگی رفتار های مختلفی رو از خود بروز میده و این ربطی به ذاتی بودن نداره
همه انسان ها پاک افریده میشن و همه دارای قدرت تفکر و تعقل هستن و میتونن با این نعمت بسیار بسیار ارزشمند خوب رو از بد تشخیص بدن
بحث در مورد روانشناسی هم با وقته خودش
درود به همه دوستان
 
آخرین ویرایش:

ریحانه سعادت

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان ببخشید خیلی فرصت ندارم که مطالب زیادی بنویسم واسه همین مطالبم رو خلاصه عرض می کنم
در مورد این شوال شما که در مورد محدود یا نا محدود بودن اندیشه پرسیدید عرض کنم،اول باید تعریف درستی از محدود و نا محدود بودن داشته باشید،متاسفانه بسیاری از تعاریف و پیش فرض هایی که در ذهن اگثر ما ها هست اشتباهه
شما همین الان چقدر اندیشه و دانایی در سر دارید؟اگه تا ابد هم اندیشه بیشتری در ذهن شما بیاد آیا باز میتونین بگین به اندیشه نامحدود رسیدین؟یا هنوز میتونین به اندیشه بیشتری برسین؟قطعا میتونین
پس ذهن در میزان اندیشه محدوده،و در پذیرش اندیشه نا محدوده
شما هیچ وقت به ذات خدا پی ببرید چون شما محدود و حق تعالی نا محدوده
مثال دیگه،یک انسان اگه تا ابد حرف بزنه میزانه گفته هاش همیشه حدی داره،مقدار مشخصی حرف زده،پس گفته محدوده و گفتن نا محدود
سعی کردم خیلی ساده بیان کنم،امیدوارم شبهه ای واس دوستان ایجاد نشده باشه
ممنون.شما خیلی شبیه به یک استاد من صحبت میکنید که خیلی دوسش دارم وایشون تاکید زیادی به این داشت که من در مورد مبحث بینهایت درک صحیحی ندارم:D
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بخشی از نبوغ ذاتی هست و بخشی از اون اکتسابی،هر انسان سالمی دارای قوه ادراک و تعقل تفکر و تحلیل هست
اینکه شما میفرمایید شرایط زندگی باعث تجلی نبوغ میشه فقط تا حدی درسته،اما هیچ انسانی نیست که در زندگی مجبور به تفکر و تعقل و تحلیل مسائل نشده باشه، در هر شرایط زندگی،پس همه انسان به واسطه انسان بودنشان مجبورن از چیزهایی که در اختیارشان قرار داده شده استفاده کنن
اینکه بعضا شرایط زندگی باعث تجلی نبوغ میشه اینگونه نیست که ظاهرش نشون میشه،قدرت تفکر و اندیشه آدمی به مانند یک عضله در بدن هست که با تقویت و پرورش اون میتونه به توانایی بیشتری دست پیدا کنه
همه انسان ها بصورت بلقوه دارای این استعداد هستن و همه میتونن این نعمت رو منصه ظهور برسونن
حرف آخر شما کاملا متفاوت با خلقت انسان هست که توضیحش رو تا حدی عرض کردم
و در آخر تعریف زیبایی از نبوغ رو از قول اینشتاین عرض کنم که:نبوغ یعنی یک درصد استعداد و 99 درصد تلاش
درود به شما
همه انسانها دارای استعداد قابل قبول نیستند.کم و زیاد دارن
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوستان مطالب زیادی نوشتن و من عذر میخوام که نمیتونم کامل پاسخ بدم،فرصتم بسیار محدوده
فقط یکی از دوستان موردی رو عنوان کردن با این مضمون(
مستعد بودن ذاتی بعضی از انسانها به بزه و بزهکاری
)
امیدوارم من اشتباه متوجه شده باشم،اگه معنی این حرف اینه که بعضی از انسان ها ذاتا بزه کار هستن که عرض کنم این حرف جای بسیار تامل داره و نباید به این راحتی هر حرفی ور مخصوصا در جاهای عمومی زد،چه بسا ممکنه بعضی حرف ها باعث گمراهی بسیاری افراد بشه
چگونگی رفتار انسان مربوط به مقوله بسیار مهم هست که یکی تربیت و پرورش اون انسان هست و یکی خلقت که بحث خلقت بسیار بسیار گسترده و پیچیده هست
هر انسان با توجه به شرایط زندگی و تربیتی و اجتماعی و خانودگی رفتار های مختلفی رو از خود بروز میده و این ربطی به ذاتی بودن نداره
همه انسان ها پاک افریده میشن و همه دارای قدرت تفکر و تعقل هستن و میتونن با این نعمت بسیار بسیار ارزشمند خوب رو از بد تشخیص بدن
بحث در مورد روانشناسی هم با وقته خودش
درود به همه دوستان
باور نکردی؟یکم در این مورد تحقیق کنی باورت میشه.همه انسانها دارای قدرت تفکر بالا نیستند.کودن هاشون خیلی زیاده.
 

Similar threads

بالا