نامه عاشقانه من

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه کسی خواهد خواند


شعر چشمان تو را




که به هر یک مژه بر هم زدنی

غزلی نو به سراپرده ی دل می سازد



بهتر از من



چه کسی خواهد خواند ؟؟؟


 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می نویسم از تو، از تو ای پاک ترین ،
تازه ترین نغمه ی عشق تو که سر سبز ترین منظره ای ،
تو که سرشار ترین عاطفه را ، نزد تو پیدا کردم وتو که سنگ صبورم هستی ؛
در تمام لحظاتی که خدا شاهدآن هست به تو می اندیشم و به تو می بالم و از تو می گیرم ،
هر چه انگیزه درونم دارم را! روزها می گذرد ، عشق ما رو به خدایی شدن است رو به برتر شدن از هر حسی ، که در این عالم خاکی پیداست دوستت می دارم از همین نقطه ی خاکی تا عرش

 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من برای تو به دنیا آمدم

تو برای من



اما هر چه میگردم نیستی....


یا مشکل از زمان امدن ماست

یا گردی زمین


یک جا کنار تنهایی ام بایست

یک گل زرد هم به دستت باشد

می شناسمت

عطر تو چیز دیگریست


 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دستانم را به دست بادداده ای
خاطراتمان را به دست فراموشی
دستانم را به دستانت میسپارم
وخودرا به دست تو
من ازتورها نمی شوم
میدانم توهم همین را میخواهی
بوی صبح می‌دهی،
و گنجشک‌ها
در خنده‌هایت پرواز می‌کنند.
حسودی‌ام می‌شود
به خیابان‌ها و درخت‌هایی،
که هر صبح
بدرقه‌ات می‌کنند
حسودی‌ام می‌شود
به شعرها و ترانه‌هایی که می‌خوانی
خوشا به حال کلماتی،
که در ذهن تو زیست می‌کنند!
دلم می‌خواهد
یک‌بار دیگر
شعر را
خیابان را
تمام شهر را،
با کودک مهربان دست‌هایت
از اول،
قدم بزنم
یادم نیست
طلوع اولین گل سرخ بود
یا غروب آخرین نرگس زرد ؟!
که پروانه ها
تو را در من سرودند
یادم نیست
اولین شعرم را برای تو
که باران کجا می خواند
و پنجره ها فهمیدند
یادم نیست
کدام شب بو
از خواب عطر تو پرید
که سیب ها دانستند
یادم نیست
با جنون کدامین بید
نیمکت ها را برای تو چیدند
یادم نیست
من تو را کی دیده ام
در ملاقات های شکسته
که من همیشه بوده ام
و تو همیشه نیامدی
یادم نیست
ای عشق ناشناس
کدام گریه تو را
رو به روی من نشاند
که دست هیچ خیالی
جرأت نمی کند
از گونه های عاشقم
تو را پاک کند
و می اندیشم
از کی تو را خواسته ام ؟!
و من یادم نیست !
 

ریحانه سعادت

عضو جدید
کاربر ممتاز
دستانم را به دست بادداده ای
خاطراتمان را به دست فراموشی
دستانم را به دستانت میسپارم
وخودرا به دست تو
من ازتورها نمی شوم
میدانم توهم همین را میخواهی
بوی صبح می‌دهی،
و گنجشک‌ها
در خنده‌هایت پرواز می‌کنند.
حسودی‌ام می‌شود
به خیابان‌ها و درخت‌هایی،
که هر صبح
بدرقه‌ات می‌کنند
حسودی‌ام می‌شود
به شعرها و ترانه‌هایی که می‌خوانی
خوشا به حال کلماتی،
که در ذهن تو زیست می‌کنند!
دلم می‌خواهد
یک‌بار دیگر
شعر را
خیابان را
تمام شهر را،
با کودک مهربان دست‌هایت
از اول،
قدم بزنم
یادم نیست
طلوع اولین گل سرخ بود
یا غروب آخرین نرگس زرد ؟!
که پروانه ها
تو را در من سرودند
یادم نیست
اولین شعرم را برای تو
که باران کجا می خواند
و پنجره ها فهمیدند
یادم نیست
کدام شب بو
از خواب عطر تو پرید
که سیب ها دانستند
یادم نیست
با جنون کدامین بید
نیمکت ها را برای تو چیدند
یادم نیست
من تو را کی دیده ام
در ملاقات های شکسته
که من همیشه بوده ام
و تو همیشه نیامدی
یادم نیست
ای عشق ناشناس
کدام گریه تو را
رو به روی من نشاند
که دست هیچ خیالی
جرأت نمی کند
از گونه های عاشقم
تو را پاک کند
و می اندیشم
از کی تو را خواسته ام ؟!
و من یادم نیست !
خیلی قشنگه. خودت نوشتی؟ تشکر ندارم:(
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آنقدر در گفتن یک حرف حاشیه رفتم


وبه جای نوشتن تنها یک کلمه گوشه ی دفتر خاطراتت


شعر های حاشیه ای نوشتم !!!!


تا عاقبت در حاشیه چشم هایت افتادم


حالا که حاشیه نشینی را تجربه می کنم


بگذار فقط یک حرف حاشیه ای دیگر بزنم

دوستت دارم


 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه از قبیله ابرم، نه از تبار کویرم که بی بهانه بگریم، و بی ترانه بمیرم

ستاره ای به درخشندگی ماه که دیری است به دست توده ای از ابرهای تیره اسیرم

فرو نمی کشد این آب ، آتش عطشم را خوشا که باز بیفتد به چشمه سار مسیرم

دلم گرفته برایت ولی اجازه ندارم که از نسیم و پرنده، سراغی از تو بگیرم
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آری
همان گم کرده راه ام
که امروز با سکوتت
بر سرش فریاد می زنی
نخواستنت چه جمله ی کوتاهی است
و بلندترین جمله ای که عمرت را سپری می کند
که سرانجام بیهوده زیسته ای.
صدای سکوتت. . .
صدای سکوتت چقدر در هم است. . .
آهسته تر!
سکوتت رابر سرم مزن!
دستم برید. . .
نرخ طلا در بازارهای جهانی
روزنامه را ورق میزنی
می اندیشم نرخ جوانی از دست رفته را
چه کسی محاسبه می کند
وای اگر دلم روزنامه بود. . .
گوشت ها را خورشتی تکه می کنم
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آغوش من فقط اندازه تو جا دارد...

اگر خوب گوش کنی...

این ضربان های تند و پی در پی قلبم را می شنوی...

تو را فریاد می زنند...

مخاطب کلامم که هیچ....

مخاطب
ضربان های قلبم هم تویی....

 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آسمانم!
کاش خورشید شوی. . .
خوش به حال من ودریا و غروب و خورشید
و چه بی ذوق جهانی كه مرا با تو ندید
رشته ای جنس همان رشته كه بر گردن توست
چه سروقت مرا هم به سر وعده كشید
به كف و ماسه كه نایابترین مرجان ها
تپش تب زده نبض مرا می فهمید
آسمان روشنی اش را همه بر چشم تو داد
مثل خورشید كه خود را به دل من بخشید
ما به اندازه هم سهم ز دریا بردیم
هیچكس مثل تو ومن به تفاهم نرسید
خواستی شعر بخوانم دهنم شیرین شد
ماه طعم غزلم را ز نگاه تو چشید
منكه حتی پی پژواك خودم می گردم
آخرین زمزمه ام را همه شهر شنید
مهدی مردانی
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هرچه پیش آمد

هر اتفاقی افتاد

فراموش نـــــکــــــــن که دوسـتـــــتـــــــ داشته ام

که دوستت دارم

و هیچ کس

هیچ کجا


هیچ وقت


نمی تواند گرمایی را که تو به لحظه هایم بخشیدی

تکرار کند . .

 

zohre_1371

عضو جدید
مدت هاست نه ازامدن کسی خوشحالم نه از رفتن کسی دلگیـــــــــــر
بی کسی هم عالمی دارد ...............
 

zohre_1371

عضو جدید
شکستن دل به شکستن استخوان دنده می ماند..... به ظاهر همه چیز رو به راه است.... اما........ هر نفس درد است که می کشی.....
 

zohre_1371

عضو جدید
شمع دانی که دم مرگ به پروانه چه گفت؟
گفت ای عاشق بیچاره فراموش شوی............
سوخت پروانه ولی خوب جوابش را داد.گفت:
طولی نکشد تونیز خاموش شوی..........
 

zohre_1371

عضو جدید
از آدمها بگذر، دلت را بزرگتر کنناراحت نباش که چرا جاده رفاقت با تو همیشه یک طرفه استاین مهم نیست،شاد باش که چیزی کم نگذاشته ایو بدهکار خودت، رفاقتت و خدایت نیستیوجدانت که آسوده باشد کفایت میکند
 

SHM.IT

عضو جدید
کاربر ممتاز
من یکی دلم گرفته از خــــودم!ازاین خیـــــــال بی کسی
ازاین که جون دادم ولی
پیدا نشد فریادرسی
 

SHM.IT

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیدی که سخت نیست
تنها بدونِ من!دیدی که صبح شدشب ها بدونِ مناین نبض زندگی بی وقفه می زند... فرقی نمی کند با من بدون من...!دیروز گرچه سختامروز هم گذشتطوری نمی شود...!فردا بدونِ من
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی دو حس از جنسِ هم
چه تلخ رَد میشوند از یکدیگر !
کار” از کار میگذرد و ..
تو از “من
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
یه وقتایی،
یه حرفایی،
چنان آتیشت میزنه
که دوست داری فریاد بزنی،
ولی نمیتونی!
دوست داری اشک بریزی،
ولی نمیتونی!
حتی دیگه نفس کشیدنم برات سخت میشه!
تمام وجودت میشه بغضی که نمیترکه،
به این میگن
"درد بی درمون”
 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
من را به غیر عشق به نامی صدا نکن
غم را دوباره وارد این ماجرا نکن
بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن
با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن
موهات را ببند دلم را تکان نده
در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن
من در کنار توست اگر چشم وا کنی
خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن
بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود
تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن
امشب برای ماندنمان استخاره کن
اما به آیه های بدش اعتنا نکن....
 

mahsa.1392

عضو جدید
پرواز


از صدای سکوت دلم خسته ام
گاهی دلم میگیرد
گاهی دلم میگیرد
از آدم هایی که در پس نگاه سردشان
با لبخندی گرم فریبت می دهند
دلم میگیرد از خورشیدی که گرم نمی کند
....ونوری که تاریکی می دهد
از کلماتی که
چون شیرینی افسانه ها فریبت می دهند
دلم میگیرد
از سردی
چندش آور دستی که دستت را می فشارد
ونگاهی که
به توست وهیچ وقت تورا نمی بیند
از دوستی که برایت
هدیه
دوبال برای پریدن می آورد
وبعد
پرواز
را بامنفور ترین کلمات دنیا معنی می کند
دلم میگیرد از چشم امید داشتنم به این
همه هیچ
گاهی حتی
از خودم هم دلم میگیرد
(دکتر علی شریعتی)
 

ماه آسمونی

عضو جدید
کاربر ممتاز
هوا که سرد میشه
دلواپست میشم
دنیا چقدر خوبه
وقتی تویی پیشم هوا که سردمیشه ،نزدیک من بمون
بارونی هوا
دلگیره آسمون
با من قدم بزن وقتی دلت پره ،کی مثل من غماتو میخوره
کنارمن بمون ،من باتو دلخوشم ،
بارون زده کی من دلتنگ توبشم
توکوچه بارون میزنه
هوای تو کرده دلم
نگو تموم کن برو،کجا رودارم که برم ؟
یخ میزنم بدون تو
دلواپسم بشو یه بار
این همه دلتنگت بودم ،دلتنگ من بشو یه بار
دلتنگ من بشو یه بار
بامن قدمبزن وقتی دلت پر
کی به جز من غماتو میخوره ؟
کنار من بمون من باتوخوشم
بارون زده که من دلتنگ توبشم


هوراد
 

anahita1370

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک نفر در همین نزدیکی ها

چیزی به وسعت یک زندگی برایت جا گذاشته است

خیالت راحت باشد

آرام چشم هایت را ببند

یک نفر برای همه ی نگرانی هایت بیدار است

یک نفر که از همه ی زیبایی های دنیا

تنها تو را باور دارد....

 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میگذرم از تمام روزهای بی تو اما درست در لحظه ای حساس
در خیابانی که بوی تو را دارد از حرکت بازمی ایستم...
میان عقربه های عجول...
عطر خوشی دارد...
یاد آوری روزهای بودنت میان وجود من!
در معمای پیچیده ی چشمهایم و در سرزمین ناشناخته ی انگشتانم ...
با سرعتی هزاران بار بیشتر از نور از مقابل چشمانم گذر میکنی...
و من در سنگینی ثانیه ها تو را مینگرم... کجا میروی حالا؟!
برگرد...بمان...
اینروزها بوی بهار که نمی آید
گرمای جانفرسای تابستان را هم نمیخواهم که سردی نبودنت را یاد آور است
در میان این لحظه های سنگینِ صبوری جای خالی فصلی خود نمایی میکند
فصلی با نامِ همیشگیِ تو ....
به معنای ابدیت....
کافی ست به هنگام طلوع خورشید چشمانت را باز کنی
و...
یکباره تمام وجودت مرا تمنا کنی!
صدایت را بشنوم که نامم را میخوانی
و جمله ای که هستی ما را به هم پیوند میزند جمله ای که شنیدنش از لبانت با صدای تو خواستنیست...
جمله ای که برای گفتنش کمی مکث میکنی و گوشم را با گرمای نفس هایت مینوازی و صدایت که مرا به خود میخوانی
و من در آغوشت از شوق چون آسمان بهاری این روزها میبارم....

 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﻣﯿﺴﺮ ﺷﺪ...

ﭘﻨﺞ ﺷﻨﺒﻪ ﻭ ﺟﻤﻌﻪ 17ﻭ 18ﺍﺭﺩﺑﯿﻬﺸﺖ


ﻧﻤﺎﯾﺸﮕﺎﻩ ﮐﺘﺎﺏ

ﺳﺎﻟﻦ ﺷﺒﺴﺘﺎﻥ- ﺭﺍﻫﺮﻭ 5- ﻏﺮﻓﻪ ﯼ 38

ﺳﺎﻋﺖ 16 ﺍﻟﯽ 19

ﺍﻧﺘﺸﺎﺭﺍﺕ ﻧﮕﯿﻤﺎ(ﻧﮕﺎﺭ ﻭ ﻧﯿﻤﺎ)

ﻣﯿﺰﺑﺎﻥ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﯼ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ دو سال پیش ﺑﺎ ﺭﻣﺎﻧﯽ ﺭﺋﺎﻟﯿﺴﻢ ... ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺧﺘﯽ... ﺍﻣﺎ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻭ ﻣﻠﻤﻮﺱ

به صورت حرفه ای ﻭﺍﺭﺩ ﻋﺮﺻﻪ ﯼ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﮔﯽ ﺷﺪ...

ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﭘﮋﻭﺍﮎ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﯽ ﺻﺪﺍﯼ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺭﻫﺎ، ﮐﻪ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﻣﺎﻥ زندگی می کنند ...

ﺍﻣﺎ ﻣﻌﺼﻮﻣﺎﻧﻪ نادیده گرفته شده و غرورشان لگدمال می شود ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ

ﻭ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺩﺭﭘﯽ ﻣﻮﻓﻘﯿﺘﯽ ﭼﺸﻤﮕﯿﺮ

در آستانه ی مکتوب کردن روایتی دیگر از زندگی و سرنوشت عاشقانه، احساسی مملوء از فراز و نشیب زنان و دختران آریایی....

ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺟﻤﺸﯿﺪﯼ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﯼ ﺭﻣﺎﻥ ﭘﺮ ﻣﺨﺎﻃﺐ "ﺭﻫﺎ "

ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ آغازین ﻧﻤﺎﯾﺸﮕﺎﻩ ﺭﺍ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﻗﺪﺭﺩﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﻣﺤﺒﺖ ﻭ ﻟﻄﻒ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﻣﯽ ﭘﻨﺪﺍﺭﺩ

ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ...

ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﯾﺸﮕﺎﻩ ﮐﺘﺎﺏ 1394





 
آخرین ویرایش:

مریدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش همه مثل تو مهربان بودن
شرمنده ات می شم وقتی در برابر این همه محبت سکوت میکنم
مرسی که هستی
 

Similar threads

بالا