واییییییییییییییییییییییی چه قشنگگگگگگگگگگگگگگ
ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﻣﯿﺴﺮ ﺷﺪ...
![]()
ﭘﻨﺞ ﺷﻨﺒﻪ ﻭ ﺟﻤﻌﻪ 18ﻭ 19ﺍﺭﺩﺑﯿﻬﺸﺖ
ﻧﻤﺎﯾﺸﮕﺎﻩ ﮐﺘﺎﺏ
ﺳﺎﻟﻦ ﺷﺒﺴﺘﺎﻥ- ﺭﺍﻫﺮﻭ 30- ﻏﺮﻓﻪ ﯼ 4
ﺳﺎﻋﺖ 17 ﺍﻟﯽ 19
ﺍﻧﺘﺸﺎﺭﺍﺕ ﻧﮕﯿﻤﺎ(ﻧﮕﺎﺭ ﻭ ﻧﯿﻤﺎ)
ﻣﯿﺰﺑﺎﻥ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﯼ ﺟﻮﺍﻧﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﺎﻝ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﺎ ﺭﻣﺎﻧﯽ ﺭﺋﺎﻟﯿﺴﻢ ... ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺧﺘﯽ... ﺍﻣﺎ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻭ ﻣﻠﻤﻮﺱ
به صورت حرفه ای ﻭﺍﺭﺩ ﻋﺮﺻﻪ ﯼ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﮔﯽ ﺷﺪ...
ﺗﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﭘﮋﻭﺍﮎ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﯽ ﺻﺪﺍﯼ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺭﻫﺎ، ﮐﻪ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭﻣﺎﻥ ﻧﻔﺲ ﻣﯽ ﮐﺸﻨﺪ
ﺍﻣﺎ ﻣﻌﺼﻮﻣﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﻨﺪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮔﻮﺵ ﻫﻤﮕﺎﻥ ﺑﺮﺳﺎﻧﺪ
ﻭ ﺍﻣﺴﺎﻝ ﺩﺭﭘﯽ ﻣﻮﻓﻘﯿﺘﯽ ﭼﺸﻤﮕﯿﺮ
در آستانه ی مکتوب کردن روایتی دیگر از زندگی و سرنوشت عاشقانه، احساسی مملوء از فراز و نشیب زنان و دختران آریایی....
ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺟﻤﺸﯿﺪﯼ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﯼ ﺭﻣﺎﻥ ﭘﺮ ﻣﺨﺎﻃﺐ "ﺭﻫﺎ "
ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ ﻧﻤﺎﯾﺸﮕﺎﻩ ﺭﺍ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﻗﺪﺭﺩﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﻣﺤﺒﺖ ﻭ ﻟﻄﻒ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﻣﯽ ﭘﻨﺪﺍﺭﺩ
ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﯼ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﺪ...
ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﯾﺸﮕﺎﻩ ﮐﺘﺎﺏ 1393
http://www.www.www.iran-eng.ir/customprofilepics/profilepic154984_72.gif
![]()
سلام نازنین گلم،عزیزم راستشوبخوای من چندروز پیش رفتم نمایشگاه خیلی دنبال رمانت گشته ام تو تالارشبستان نبود خیلی دوست داشتم بخونم پس پنج شنبه وجمعه قرارشد اگه بتونم حتما حتما میام
موفق وموید باشی
وقتی تو نیستی گویی شبان قطبی ساعت را زنجیر کرده اند و شب بوی جنازه های بلاتکلیف می دهد. و چشم ها گویی تمام منظره ها را تا حد
خستگی و دلزدگی از پیش دیده اند وقتی تو نیستی. وقتی تو نیستی شادی کلام نامفهومی است و دوستت می دارم رازی است که در میان حنجره ام
دق می کند. وقتی تو نیستی من فکر می کنم تو آنقدر مهربانی که توپ های کوچک بازی، گل های کاغذین گلدان ها، تصویر های صامت دیوار و اجتماع
شیشه ای فنجان ها حتی از دوری تو رنج می برند. و من چگونه بی تو نگیرد دلم؟ اینجا که ساعت و آیینه و هوا به تو معتادند و انعکاس لهجه شیرینت
هر لحظه زیر سقف شیفتگی هایم می پیچد، بی تو چگونه نگیرد دلم؟ ای راز سر به مهر، رمز شگفت اشراق، ای دوست، کجاوه تو از کدام دروازه
می آید تا من تمام شب را رو سوی آن نماز بگذارم؟
وقتی تو نیستی گویی شبان قطبی ساعت را زنجیر کرده اند و شب بوی جنازه های بلاتکلیف می دهد. و چشم ها گویی تمام منظره ها را تا حد
خستگی و دلزدگی از پیش دیده اند وقتی تو نیستی. وقتی تو نیستی شادی کلام نامفهومی است و دوستت می دارم رازی است که در میان حنجره ام
دق می کند. وقتی تو نیستی من فکر می کنم تو آنقدر مهربانی که توپ های کوچک بازی، گل های کاغذین گلدان ها، تصویر های صامت دیوار و اجتماع
شیشه ای فنجان ها حتی از دوری تو رنج می برند. و من چگونه بی تو نگیرد دلم؟ اینجا که ساعت و آیینه و هوا به تو معتادند و انعکاس لهجه شیرینت
هر لحظه زیر سقف شیفتگی هایم می پیچد، بی تو چگونه نگیرد دلم؟ ای راز سر به مهر، رمز شگفت اشراق، ای دوست، کجاوه تو از کدام دروازه
می آید تا من تمام شب را رو سوی آن نماز بگذارم؟
دلم - دیوانه - «بودن» با تو را می خواست!عشق من
نفسم
چه مجنون وار این دل به تو وابسته گشت و چشمانت بهانه این دل برای یک زندگی عاشقانه شد....
رسم بر همین است که دو دل رهسپار دیار افرینش حریم دو عاشق شوند ....
نغمه ای از درخشش ایمان و بی قراری های وسعت نگاه دو عاشق بر هر زمان نشانه است ....
و این همان نشانه ای ازعاشقی دو دل در نگاه صداقت زیبایی روزهای زندگی در وصل دیدار تو برمن است ...
من شکفتن گلها را بر این عشق ایمان دارم ....
مهربانی سرچشمه ی عاشقان را باور دارم ....
طنین نغمه ی عشقت بر این من عاشق را باور دارم ......
قلبم را جایگاه تو برگزیده ام ...
دوستت دارم
![]()
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
نامه ھای عاشقانه ی نیما | ادبیات | 4 | |
![]() |
معرفی کامل ۹ تا از قدیمی ترین لغت نامه های ایران و جهان | ادبیات | 0 | |
![]() |
دل نامه یا نامه دل | ادبیات | 9478 | |
![]() |
نامه | ادبیات | 0 | |
![]() |
معرفي نامه دوستان ادبياتي .... | ادبیات | 41 |