نامه عاشقانه من
- شروع کننده موضوع nazanin jamshidi
- تاریخ شروع
عشقم
میخواهم
روحم را
جسمم را
قبلم را
فکرم را
نفسم را
به تو تقدیم کنم
تو
فقط آرامش را به من هدیه کن
میخواهم
روحم را
جسمم را
قبلم را
فکرم را
نفسم را
به تو تقدیم کنم
تو
فقط آرامش را به من هدیه کن
[FONT=\]آ[/FONT]
تش عشق تو در جان خوش تر استدل زعشقت آتش‌افشان خوش تر است
هر که خورد از جام عشقت ، قطره‌ای
... تا قیامت مست و حیران خوش تر است
تا تو پیدا آمدی ، پنهان شدم
زانکه با معشوق ، پنهان خوشتر است
درد عشق تو که جان می سوزدم
درد همه زهر است ، از جان خوشتر است
درد بر من ریز و درمانم مکن
زانکه درد تو ز درمان خوش تر است
می‌نسازی تا نمی‌سوزی مرا
سوختن در عشق تو زان خوش تر است
چون وصالت هیچکس را روی نیست
روی در دیوار هجران خوش تر است
همچو شمعی در فراقت هر شبی
تا سحر عطار ، گریان خوش تر است!!
مهسای نازنین من ..خواهرم
چه زیبا سرودی از قلبت ......شمیم احساست را ..
چه عاشقانه قلم را به محبتت سرشتی ......
چه بی الایش .....عشق را ازحصار کالبد وجودت به طبیعت کشاندی ...
چه بی همتا .....رد باران عاشقی را به کوچه های تشنه ی باران بخشیدی ....
بادبادک ها هرچقدر هم که اوج بگیرند، هنوز با نخ اسیر زمین اند !
من اما با تو …
با آغوش گرمت …
با تمام بوسه هایت …
روی همین زمین به اوج میرسم
سفری خواهم داشت
ازامواج خروشان موهایت تا شب ستاره باران چشمانت
از آتش گرم لبانت تا خنکای دل انگیز آغوشت
من پاییزی و سردم
این تویی که مرا زنده نگه میداری
عشق من
ازامواج خروشان موهایت تا شب ستاره باران چشمانت
از آتش گرم لبانت تا خنکای دل انگیز آغوشت
من پاییزی و سردم
این تویی که مرا زنده نگه میداری
عشق من
مـَـردِ مَـنـ
تـُـو فـِـکرکَردهـ ــ ـ ــ ایـ
تا اَبَد رو بهـ رویَـتــ میـ ایســتَــمـ ــ ـــ و
تا اَبَد رو بهـ رویَـتــ میـ ایســتَــمـ ــ ـــ و
دوســتَـتـ ـ ــ ـ دارَمـ هایـَـمـ را
پـــنهانـ ـ ــ ـ ـ مـیــکُـنَـمـ ؟!
نَــهـ. . .
بُـــلَــنــد مـیـ گــویَـمـ
وَ بُـــزُرگـــ میــ نِـویــسَـمـ
وَ بُـــزُرگـــ میــ نِـویــسَـمـ
دوســتَـــتـــ دارَمـــــ
غرورت را کنار بگذار
نزدیکم شو
مرا در آغوش بکش
بگذار گرمای وجودت را به یاد آورم
دوباره بگو باز هم بگو که دوستم داری
بگذار در آغوشت آرام گیرم
بگذار صدای نفس ها و آهنگ صدایت
زیباترین ملودی باشد که شنیده ام
بگذار چشمان زیبایت را تا ابد به خاطر بسپارم
بگذار فقط تو باشی و قلب عاشق من
تو باشی و قلب من
قلبی که با آمدنت زنده اش کردی ...
نزدیکم شو
مرا در آغوش بکش
بگذار گرمای وجودت را به یاد آورم
دوباره بگو باز هم بگو که دوستم داری
بگذار در آغوشت آرام گیرم
بگذار صدای نفس ها و آهنگ صدایت
زیباترین ملودی باشد که شنیده ام
بگذار چشمان زیبایت را تا ابد به خاطر بسپارم
بگذار فقط تو باشی و قلب عاشق من
تو باشی و قلب من
قلبی که با آمدنت زنده اش کردی ...
عاشقانه بلد نیستم نامه بنویسم
بلد نیستم حرفهای قشنگ بزنم
بلد نیست خیلی ساده قلب کسی شیشه فرض کنم و روش ها کنم یه قلب بکشم و اب شدنش تماشا کنم
بلد نیستم زیادی تظاهر کنم
فقط یه ادم ساده ام
یه ادم از جنس خاک ادمی که
لحظه شماری میکنه واسه مرگش
چون اون لحظه لحظه وصال به معشوق خودش میدونه
معشوقی که خیلی وقته کنارش و تنهاش نذاشته معشوقی کهبیشتر ازهمه دوستم داره و دوستش دارم
معشوقی که همیشه کنارم و هیچ وقت به خودم اجازه ندادم کاری که اون گفت دوست نداره انجام بدم
بلد نیستم حرفهای قشنگ بزنم
بلد نیست خیلی ساده قلب کسی شیشه فرض کنم و روش ها کنم یه قلب بکشم و اب شدنش تماشا کنم
بلد نیستم زیادی تظاهر کنم
فقط یه ادم ساده ام
یه ادم از جنس خاک ادمی که
لحظه شماری میکنه واسه مرگش
چون اون لحظه لحظه وصال به معشوق خودش میدونه
معشوقی که خیلی وقته کنارش و تنهاش نذاشته معشوقی کهبیشتر ازهمه دوستم داره و دوستش دارم
معشوقی که همیشه کنارم و هیچ وقت به خودم اجازه ندادم کاری که اون گفت دوست نداره انجام بدم
مــن و تـــو خیلـــی کــارهــا بـه دنیــا بدهکـــاریـم ...
مثــل عکــس انداختـــن دو نفـــری
مثــل پـریــدن دوتـــایــی تـــوی گــودالــــ ِ آب
مثــل لیسیــدن دوتـــایــی بستنـــی قیفــی
مثــل بـوسیــدن تــوی آسـانسـور یـا راهـ پلــه
مثــل قــدم زدن تــوی یـه روزِ پاییــزی
مثــل یـه رقـص دونفــری
مثــلِ . . .
مثــل عکــس انداختـــن دو نفـــری
مثــل پـریــدن دوتـــایــی تـــوی گــودالــــ ِ آب
مثــل لیسیــدن دوتـــایــی بستنـــی قیفــی
مثــل بـوسیــدن تــوی آسـانسـور یـا راهـ پلــه
مثــل قــدم زدن تــوی یـه روزِ پاییــزی
مثــل یـه رقـص دونفــری
مثــلِ . . .
تو نبودی و من با عشق نا آشنا بودم....
تو نبودی و در نهان جانه دلم جایت خالی بود.......
تو نبودی و باز به تو وفادار بودم........
تو نبودی و جز تو هیچ کس را به حریم قلبم راه ندادم......
و تو آمدی.از دوردستها......
از سرزمین عشق......
تو مرا با عشق آشنا کردی.....
با تو تا عرش دوست داشتن سفر کردم........
تو مفهوم عاشق بودن را به من آموختی..........
با تو کامل شدم.......
با تو بزرگ شدم......
با تو الفبای عشق را اموختم.......
ندای قلب عاشقم را به گوش همه رساندم......
به تو و کلبه عاشمان بالیدم.......
تو نیمه گمشده ام شدی........
حال که اینچنین شیفته توام باش تا در کنارت آرامش بیابم....
حتی برای لحظه ای از من جدا نشو......
بدون تو دستم سرد است........
بدون تو آغوشم تهی و لبریز درد است......
به حرمت عشقمان...
به حرمت لحظات زیبایمان..........
مرو که بی تو من هیچم.......
بمان با من.....
بدان که تا ابد نام تو بر قلبم حک شده........
بدان که عشقمان همیشه پاک خواهد ماند.............
به وفایم ایمان داشته باش...............
تو نبودی و در نهان جانه دلم جایت خالی بود.......
تو نبودی و باز به تو وفادار بودم........
تو نبودی و جز تو هیچ کس را به حریم قلبم راه ندادم......
و تو آمدی.از دوردستها......
از سرزمین عشق......
تو مرا با عشق آشنا کردی.....
با تو تا عرش دوست داشتن سفر کردم........
تو مفهوم عاشق بودن را به من آموختی..........
با تو کامل شدم.......
با تو بزرگ شدم......
با تو الفبای عشق را اموختم.......
ندای قلب عاشقم را به گوش همه رساندم......
به تو و کلبه عاشمان بالیدم.......
تو نیمه گمشده ام شدی........
حال که اینچنین شیفته توام باش تا در کنارت آرامش بیابم....
حتی برای لحظه ای از من جدا نشو......
بدون تو دستم سرد است........
بدون تو آغوشم تهی و لبریز درد است......
به حرمت عشقمان...
به حرمت لحظات زیبایمان..........
مرو که بی تو من هیچم.......
بمان با من.....
بدان که تا ابد نام تو بر قلبم حک شده........
بدان که عشقمان همیشه پاک خواهد ماند.............
به وفایم ایمان داشته باش...............
لمس کن لحظه هایم را ...
لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست...
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد...
لمس کن نوشته هایی را که لمس نا شدنیست و عریان
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد...
لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است و پُر شیار...
لمس کن لحظه هایم را...
تویی که می دانی من چگونه عاشقت هستم
لمس کن این با تو نبودن ها را لمس کن...
ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﻡ...
ﻣﻦ،ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ، ﻋﺮﻭﺱ ﺑﻬﺎﺭﻡ... ﻫﻤﺴﺮ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ...
ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺑﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ....
ﺗﻨﻢ ﺑﻪ ﻟﻄﺎﻓﺖ ﺷﮑﻮﻓﻪ ﻫﺎﯼ ﮔﯿﻼﺱ...ﺩﻟﻢ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﮐﻤﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺷﻮﺭ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ...
ﺭﻭﺡ ﺍﻡ ﻣﻌﻄﺮ ﺑﻪ ﻋﻄﺮ ﮔﻞ ﯾﺎﺱ...
ﻣﺎﻟﮏ ﻗﻠﺐ ﻧﺎﺯﮎ، ﺷﯿﺸﻪ ﺍﯼ ﺍﻣﺎ ﺣﺴﺎﺱ...
ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺷﺒﻬﺎﯼ ﭘﺮ ﺳﺘﺎﺭﻩ.... ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺁﻣﯿﺨﺘﻪ ﺑﻪ ﺷﺮﻡ، ﺍﺯ ﻧﺠﺎﺑﺖ ﯾﺎﺭﻩ
ﻣﯿﻌﺎﺩ ﮔﺎﻫﻢ ﻣﺎﻣﻦ ﮔﺎﻩ ﺳﺒﺰﻩ ﺯﺍﺭ ﻋﺎﺷﻖ ...ﺩﺷﺘﯽ ﭘﺮ ﮔﻞ ﺍﺯ ﺷﻤﻴﻢ ﺭﺯ ... ﺍﺯ ﺷﻘﺎﯾﻖ...
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﺒﺎﺭ ﻟﯿﻠﯽ...ﺍﺯ ﻧﺴﻞ ﺷﯿﺮﯾﻨﻢ....ﻣﻦ ﺗﻮﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﯿﺮ ﻭ ﺳﻠﻮﮎ ﻃﻠﻮﻉ ﺩﻟﺪﺍﺩﻩ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ...
ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺳﺘﺎﯾﻢ
ﻫﻤﺴﺮﻡ!
ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ...ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻣﮑﻨﻮﻧﺎﺕ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ...ﺍﺯ ﺍﺯﻝ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺗﻘﺪﯾﻢ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ
ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺣﺲ ﺗﻌﻠﻖ ﺍﻡ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺗﻮ، ﺳﺠﺪﻩ ﯼ ﺷﮑﺮ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻡ ... ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﻣﺪﺡ ﻭ ﺛﻨﺎ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ...
ﺗﻮ ﺑﯽ ﻧﻈﯿﺮ ﺗﺮﯾﻨﯽ ﺍﯼ ﺑﯽ ﻫﻤﺘﺎﯼ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪ ﻣﻦ
ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺟﻤﺸﯿﺪﯼ
ﻣﻦ،ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ، ﻋﺮﻭﺱ ﺑﻬﺎﺭﻡ... ﻫﻤﺴﺮ ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ...
ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺍﯼ ﺑﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﺯ ﺁﺳﻤﺎﻥ....
ﺗﻨﻢ ﺑﻪ ﻟﻄﺎﻓﺖ ﺷﮑﻮﻓﻪ ﻫﺎﯼ ﮔﯿﻼﺱ...ﺩﻟﻢ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﮐﻤﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺷﻮﺭ ﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ...
ﺭﻭﺡ ﺍﻡ ﻣﻌﻄﺮ ﺑﻪ ﻋﻄﺮ ﮔﻞ ﯾﺎﺱ...
ﻣﺎﻟﮏ ﻗﻠﺐ ﻧﺎﺯﮎ، ﺷﯿﺸﻪ ﺍﯼ ﺍﻣﺎ ﺣﺴﺎﺱ...
ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺷﺒﻬﺎﯼ ﭘﺮ ﺳﺘﺎﺭﻩ.... ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺁﻣﯿﺨﺘﻪ ﺑﻪ ﺷﺮﻡ، ﺍﺯ ﻧﺠﺎﺑﺖ ﯾﺎﺭﻩ
ﻣﯿﻌﺎﺩ ﮔﺎﻫﻢ ﻣﺎﻣﻦ ﮔﺎﻩ ﺳﺒﺰﻩ ﺯﺍﺭ ﻋﺎﺷﻖ ...ﺩﺷﺘﯽ ﭘﺮ ﮔﻞ ﺍﺯ ﺷﻤﻴﻢ ﺭﺯ ... ﺍﺯ ﺷﻘﺎﯾﻖ...
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﺒﺎﺭ ﻟﯿﻠﯽ...ﺍﺯ ﻧﺴﻞ ﺷﯿﺮﯾﻨﻢ....ﻣﻦ ﺗﻮﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﯿﺮ ﻭ ﺳﻠﻮﮎ ﻃﻠﻮﻉ ﺩﻟﺪﺍﺩﻩ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ...
ﻭ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺳﺘﺎﯾﻢ
ﻫﻤﺴﺮﻡ!
ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺍﻡ ﺭﺍ...ﺗﻤﺎﻣﯽ ﻣﮑﻨﻮﻧﺎﺕ ﺩﻟﻢ ﺭﺍ...ﺍﺯ ﺍﺯﻝ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺗﻘﺪﯾﻢ ﻣﯽ ﺩﺍﺭﻡ
ﻭ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺣﺲ ﺗﻌﻠﻖ ﺍﻡ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺗﻮ، ﺳﺠﺪﻩ ﯼ ﺷﮑﺮ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﻡ ... ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﻣﺪﺡ ﻭ ﺛﻨﺎ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ...
ﺗﻮ ﺑﯽ ﻧﻈﯿﺮ ﺗﺮﯾﻨﯽ ﺍﯼ ﺑﯽ ﻫﻤﺘﺎﯼ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪ ﻣﻦ
ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺟﻤﺸﯿﺪﯼ
آخرین ویرایش:
کمی میان انبوه صداها
کمی میان درخشش ستارگان
هر کدامشان کمی هستند ولی
تو همه چیز هستی
و تنها تو
مهمان همیشگی قلبم خواهی ماند
هر چند در میان راه فراز و نشیب هست
اما میدانی
قلبهایی که همدیگر را دوست میدارند
روزی از ان هم میشوند
و تنها وفادار میمانم به تو که
عزیزترین قلبم هستی
کمی میان درخشش ستارگان
هر کدامشان کمی هستند ولی
تو همه چیز هستی
و تنها تو
مهمان همیشگی قلبم خواهی ماند
هر چند در میان راه فراز و نشیب هست
اما میدانی
قلبهایی که همدیگر را دوست میدارند
روزی از ان هم میشوند
و تنها وفادار میمانم به تو که
عزیزترین قلبم هستی
اما میدانی
قلبهایی که همدیگر را دوست میدارند
روزی از ان هم میشوند
و تنها وفادار میمانم به تو که
عزیزترین قلبم هستی
.............
عالیه.خیلی عالی...
متاسانه تشکراتم تموم شده...دلم نیومد چیزی نگم.....
قلمت فوق العادس...
مرسی از لطفت گلم
مست مي شوم با رنگ نگفتني چشمانت..كام مي گيرم از دنيا وقتي لبهايت مي لرزاند تمام من را..
آرام مي بوسي ام و من بي قرارترين آدم عالم مي شوم..
لبان تو تنها بوسه را به من هديه نمي دهد،مرا كه مي بوسي
دنيايي ديگر برايم مي گشايي و من انگار تازه متولد شده باشم
مي گردم اين دنياي زيبا را ،گشت مي زنم ،ديدني ها مي بينم،
احساس هاي ناب تجربه مي كنم و چه عجيب كه اين دنيا
تمامي ندارد برايم..
طعم لبانت بي شك گفتني نيست..
حس كردني ست ..بايد به عمق جانت حس كني..
و من چه زيبا حس مي كنم لرزيدن دلم را وقتي مي بوسي ام..
نفست را روي شانه ام و دلم را كه بي قرار هميشه ي
تو مي شود..
اين رويا نيست،اين كه آمدي و من بي تاب تو از تمام دنيا كام
گرفتم با ديدن تو و چشمانت..
خوب لحظه هاي هميشه ام ،گونه هايم بي قرار است باز..
ببين چه زود گونه هايم دلتنگت شد..
آرام مي بوسي ام و من بي قرارترين آدم عالم مي شوم..
لبان تو تنها بوسه را به من هديه نمي دهد،مرا كه مي بوسي
دنيايي ديگر برايم مي گشايي و من انگار تازه متولد شده باشم
مي گردم اين دنياي زيبا را ،گشت مي زنم ،ديدني ها مي بينم،
احساس هاي ناب تجربه مي كنم و چه عجيب كه اين دنيا
تمامي ندارد برايم..
طعم لبانت بي شك گفتني نيست..
حس كردني ست ..بايد به عمق جانت حس كني..
و من چه زيبا حس مي كنم لرزيدن دلم را وقتي مي بوسي ام..
نفست را روي شانه ام و دلم را كه بي قرار هميشه ي
تو مي شود..
اين رويا نيست،اين كه آمدي و من بي تاب تو از تمام دنيا كام
گرفتم با ديدن تو و چشمانت..
خوب لحظه هاي هميشه ام ،گونه هايم بي قرار است باز..
ببين چه زود گونه هايم دلتنگت شد..
میشه بیای ؟
چند وقت دیگه تولدمه...
تولد بی تو که تولد نمیشه...
میبینی چقدآروم شدم ؟
چقد دختر خوبی شدم ؟
دیگه نصفهشبا زنگ نمیزنم بیدارت کنم...
بالاخره از شرم راحت شدی : )
دیگه سرو صدام خواب کسیو خراب نمیکنه...
دیگه اول صبح اگه زودتر از همه بیدار شم بیدار شید بلند نمیگم..
تو خونه دادنمیزنم بگم بسه نخوابید من بیدار شدم..
دیگه خودخواه نیسم...
امروز باعلی شوخی شوخی بازم دعوام شد..
نبودی جدامون کنی و غربزنی...
بابا یادته میگفتی اگه علی اینجوری کوتاه بمونه چیکارش کنیم؟
نیسی ببینی چقدقد کشیده...
خیلی دلم گرفته ها...
دارم خفه میشم...
میشه بیای؟
تنها شدم..
خیلی تنها....
دلم برات تنگ شده...
اهـــستـــــه به ســــــــــــــوِیــــــت قدم برمیدارم
...باهــــر قدم تپش قلـــبــم بیــشـــتر میشود
...انـــگار در حال پـــــروازم
...حالـــــــم دســــت خودم نیســـت
...میخواهــــم زودتر به تو بـــــرسم
...میخواهــــم انقــدر به تو نزدیک شوم تا نفس هایــــ گـــرمت با صورتم برخـــور کند
...انقـــدر که صدای قلبت را بشنوم
...انگـــاه دستانت را میگـــیــرم!!!
...در نگــــاهـــــــــت خیـــره میشـــوم
...اه...خدای من
...چقـــــدر این دستان مرا ارام میـــکند
...چقـــــدر این نگــاه به من ارامش میدهد
...مــــــــــرا در اغوش میکشِــــی
....اغــــوشت جاییست برای فـــرار از همه ی دلهره و نگرانی ها
...دیگــــــــــــــــــــر
...دیگـــــــــــر هیچ چیــــز نمیخواهم جز این!
...این اغــــوش متعلق به من بــاشـــد
...این نــــگـــاه از ان مــن بــاشـــد
...این دستان گرمت برای من بــاشــد
...بگو باز هم عین همیـــشه بگـــو
....باز هم در گوشم زمـــزمه کن
...زمــــزمه کن تا ارام گیرم
زمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزمه کن
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
نامه ھای عاشقانه ی نیما | ادبیات | 4 | |
|
معرفی کامل ۹ تا از قدیمی ترین لغت نامه های ایران و جهان | ادبیات | 0 | |
|
دل نامه یا نامه دل | ادبیات | 9478 | |
|
نامه | ادبیات | 0 | |
|
معرفي نامه دوستان ادبياتي .... | ادبیات | 41 |