می دانستیـــد چــرا پشــت ســر مسـافــر اَب بــر زمیــن می ریـزنـــد

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
هرمزان در سمت فرمانداری خوزستان انجام وظیفه می كرد. هرمزان كه یكی از فرمانداران جنگ قادسیه بود. بعد از نبردی در شهر شوشتر و زمانی كه هرمزان در نتیجه خیانت یك نفر با وضعی ناامید كننده روبرو شد، نخست در قلعه ای پناه گرفت و به ابوموسی اشعری، فرمانده تازیها آگاهی داد كه هر گاه او را امان دهد، خود را تسلیم وی خواهد كرد. ابوموسی اشعری نیز موافقت كرد از كشتن او بگذرد و ویرا به مدینه نزد عمربن الخطاب بفرستد تا خلیفه درباره او تصمیم بگیرد. با این وجود، ابوموسی اشعری دستور داد، تمام 900 نفر سربازان هرمزان را كه در آن قلعه اسیر شده بودند، گردن بزنند . ( البلاذری، فتوح البُلدان، به تصحیح دكتر صلاح الدین المُنَجَّذ (قاهره: 1956)، صفحه 468)

پس از اینكه تازیها هرمزان را وارد مدینه كردند، ... لباس رسمی هرمزان را كه ردائی از دیبای زربفت بود كه تازیها تا آن زمان به چشم ندیده بودند، به او پوشاندند و تاج جواهرنشان او را كه «آذین» نام داشت بر سرش گذاشتند و وی را به مسجدی كه عمر در آن خفته بود، بردند تا عمر تكلیف هرمزان را تعیین سازد. عمر در گوشه ای از مسجد خفته و تازیانه ای زیر سر خود گذاشته بود . هرمزان، پس از ورود به مسجد، نگاهی به اطراف انداخت و پرسش كرد: «پس امیرالمؤمنین كجاست؟» تازیهای نگهبان به عمر اشاره ای كردند و پاسخ دادند: «مگر نمی بینی، آن امیرالمؤمنین است.»

... سپس عمر از خواب برخاست. عمر نخست كمی با هرمزان گفتگو كرد و سپس فرمان داد، او را بكشند.

هرمزان درخواست كرد، پیش از كشته شدن به او كمی آب آشامیدنی بدهند. عمر با درخواست هرمزان موافقت كرد و هنگامی كه ظرف آب را به دست هرمزان دادند، او در آشامیدن آب درنگ كرد. عمر سبب این كار را پرسش نمود. هرمزان پاسخ داد، بیم دارد، در هنگام نوشیدن آب، او را بكشند. عمر قول داد تا آن آب را ننوشد، كشته نخواهد شد. پس از اینكه هرمزان از عمر این قول را گرفت، آب را بر زمین ریخت. عمر نیز ناچار به قول خود وفا كرد و از كشتن او درگذشت. این باعث بوجود آمدن فلسفه ای شد که با ریختن آب بر زمین، یعنی زندگی دوباره به شخصی داده می شود تا مسافر برود و سالم بماند.


 

jeyran37

عضو جدید
خیلی عالی بود نمیدونستم من شوشتر زندگی میکنم این رسم بخاطر همشهری من بوده مرسی
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینکه ایرانیها می گن آب روشناییه یا اینکه سر سفره نوروز یا عقد آب می گذارن چی؟؟؟ یا اینکه تو خونه جدید که می خوان برن آب می برن با آیینه و قرآن چی؟؟؟
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اینکه ایرانیها می گن آب روشناییه یا اینکه سر سفره نوروز یا عقد آب می گذارن چی؟؟؟ یا اینکه تو خونه جدید که می خوان برن آب می برن با آیینه و قرآن چی؟؟؟


خب آب باعث برکت وآبادانیه وباور ما شیعیانه که آب مهریه حضرت زهرا (س)است وهمچنین نماد پاکی وروشنی واین که این مایع حیاط واسه ما خیلی مقدسه دلایل زیادی داره.........اما دلیل وفلسفه ریختن آب بر روی زمین واسه مسافر همینیه که نقل شده.....
 

nooshafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
معمولا سنتهاي مرتبط با آب، به الهه آب آناهيتا مربوطن، آب ريختن پشت سر مسافر هم احتمالا ريشه هاي قديمي تري داره از زمان صدر اسلام.... ضمن اينكه هرمزان رو اگر عمر نكشت، چند سال بعد پسر عمر كشت!
 

صدرا؟؟؟؟

عضو جدید
سروش جان ممنون بازم مثل همیشه گل کاشتی............
من نمیدونم چرا واسمون عادت شده تاپیکهارو به بیراهه بکشونیم...........یه متنی هست اگه مطلبی داری بذار اگه نه دیگه چرا اسپم میکنی؟
 

سروش7

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سروش جان ممنون بازم مثل همیشه گل کاشتی............
من نمیدونم چرا واسمون عادت شده تاپیکهارو به بیراهه بکشونیم...........یه متنی هست اگه مطلبی داری بذار اگه نه دیگه چرا اسپم میکنی؟

ممنون.......
 

ghxzy

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
واییییییییییی خیلی جالب بود من همیشه این چیزا رو نقض (شایدم نغز نمیدونم کدوم درسته)میکردم....ولی الان نظرم عوض شد
خیلی خیلی از استارتر سپاسگزارم
 

.حسين

اخراجی موقت
واقعا حقت در جزيره وهم و خيال زندگي كني
من اين مطالب را هم به خانم رزماري3000 مي رسانم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
behnam.95 خــدایـا چــرا مــن ...!!؟ گفتگوی آزاد 13

Similar threads

بالا