i_estudent
عضو جدید
22سالمه دانشجویم و پسر
پدرم دوتازن داره
بعد از ده سال ترک پدر
تازه برگشته ویک کار لوازم خانگی راه انداخته
که گویا از اول شروع کنیم
من بخاطر همین که دوباره سرمو بلند کنم
از بی شرمی که پدرم به بار اورده
مثل سگ کار کردم
درس خوندم
دوستامو و پژوهشای علمی رو بیخیال شدم
از خودم گذشتم تا خواهر و برادرم درس بخونند
سعی کردم کاری کنم که عذابایی که کشیدم
دوری پدر. طعنه های مردم .کار کردن زیر دست عمو
از همه بیشتر کار می کردم ولی چون حرف نزدم
تا کسی ناراحت نشه بهم گفتن مرده خور
عشق و دختر بازی رو که اصلا حق انتخاب نداشنم
هر چند به اینکارا اعتقاد نداشتم ولی اگرم می خواستم نمی تونستم
بعد از این همه بدبختی که مغازه راه افتاده
حالا همه میگن پدرم مغازه رو راه انداخته
خونه که دیگه هیچی دریغ از یک دستت درد نکنه
خلاصه شدم پلکان و احمق
دارم دیوونه میشم روانی
پدرم دوتازن داره
بعد از ده سال ترک پدر
تازه برگشته ویک کار لوازم خانگی راه انداخته
که گویا از اول شروع کنیم
من بخاطر همین که دوباره سرمو بلند کنم
از بی شرمی که پدرم به بار اورده
مثل سگ کار کردم
درس خوندم
دوستامو و پژوهشای علمی رو بیخیال شدم
از خودم گذشتم تا خواهر و برادرم درس بخونند
سعی کردم کاری کنم که عذابایی که کشیدم
دوری پدر. طعنه های مردم .کار کردن زیر دست عمو
از همه بیشتر کار می کردم ولی چون حرف نزدم
تا کسی ناراحت نشه بهم گفتن مرده خور
عشق و دختر بازی رو که اصلا حق انتخاب نداشنم
هر چند به اینکارا اعتقاد نداشتم ولی اگرم می خواستم نمی تونستم
بعد از این همه بدبختی که مغازه راه افتاده
حالا همه میگن پدرم مغازه رو راه انداخته
خونه که دیگه هیچی دریغ از یک دستت درد نکنه
خلاصه شدم پلکان و احمق
دارم دیوونه میشم روانی