منصور , منصور است .... ( به مناسبت بازی فینال جام قهرمانان باشگاههای اسیا ) نوشته هایی از کارشناسان فوتبال کشور

pinion

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منصور، منصور است,يادداشتي از محمد ياوري
گفتند که منصور بهترين مربي ايران است، ديدم که منصور نيست. گفتند که منصور همانند استادان خويش است، ديدم که منصور نيست. گفتند که منصور، مورينيوي آسيا است، ديدم که بازهم منصور نيست. بر اين باورم که منصور شبيه هيچکس نيست، منصور فقط منصور است. منحصر به فرد و با خصوصيات و شيوه خاص خودش.



محمد ياوري از مربيان فوتبال ايران و سرمربي اسبق تيم ملي زير 14 سال ايران در آستانه بازي فردا (شنبه) اين تيم در فينال ليگ قهرمانان آسيا يادداشتي را درباره منصور ابراهيم‌زاده سرمربي تيم ذوب‌آهن نوشته که متن آن در زير مي‌آيد:




گفتند که منصور بهترين مربي ايران است ديدم که منصور نيست. گفتند که منصور همانند استادان خويش است، ديدم که منصور نيست. گفتند که منصور، مورينيوي آسيا است، ديدم که بازهم منصور نيست. بر اين باورم که منصور شبيه هيچکس نيست منصور فقط منصور است. منحصر به فرد و با خصوصيات و شيوه خاص خودش.




امروز لياقت و کارداني مربي با برنامه اي مثل ابراهيم زاده نه فقط براي مردم و مسوولين کشور خودمان که در فوتبال آسيا اثبات شده، او که اجراي برنامه هاي پيش بيني شده جاي هر کنش و واکنش مقطعي را برايش گرفته، از آنجا که سالهاست از نزديک او را مي شناسم و با برنامه هاي زندگي حرفه اش آشنايي کامل دارم نيک مي‌دانم که براي او برنامه ريزي و اجراي دقيق آن مهمترين عامل است؛ که در کنار آن چاشني صبر را با فراگيري علم روز فوتبال همراه نموده و نه اتفاقات و نه آدمها نتوانسته اند جاي اين اصل را در زندگي حرفه اي او بگيرند. و اين همان چيزي است که نزد مسوولين ورزش و مديران باشگاه‌ها و ساير مربيان کمتر ديده‌ايم.




«رمز موفقيت منصور اصرار و تاکيد بر اجراي برنامه هاي اصولي اش است»



حال اگر در وطن عزيزمان يک چنين نيروي قوي و تاثير گذاري را در اختيار داريم يعني کسي که تمام عمر خود را در خدمت به جوانان کشور گذرانده، چه در زمينه شغلي چرا که سالها دبير ورزش بوده چه در زمينه کار مربيگري چرا که تمامي مدارج لازم براي يک مربي بزرگ شدن را گذرانده و در کنار بزرگان فوتبال زندگي کرده و از هر کدام از آنان نکاتي را بر داشته‌هاي خود افزوده تا امروز که در عين جواني با کوله باري از تجربه و دانش، فوتبال ما را به يکي از بلندترين قله هاي افتخار برساند، سوال اين جاست که چرا فوتبال ملي ما بيش از اين از وجود اين مربي ايراني استفاده نمي‌کند؟! بنا به همه اين دلايل مي گويم که منصور شبيه هيچکس نيست بلکه منصور – منصور است منحصر بفرد و ويژه.


 

pinion

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


ياداشت ويژه حميدرضا صدر - در انتظارشنبه زيبا
مي خواهيم باور کنيم اين شنبه در گنجينه خاطره هاي زندگي مان ثبت خواهد شد. شنبه اي که حتي شکست هم شيريني اش را نخواهد زدود. شنبه اي براي بياد سپردن. شنبه اي براي کنار هم گرد آمدن و دست زدن براي پسران اصفهان. براي ذوب آهن.




انگار همین دیروز بود، ولی از سال 1993 نزدیک به هجده سال سپری شده.



همان سالی که چک ها و اسلاوها از هم جدا شدند و چکسلواکی را دو پاره کردند.



همان سالی که جرج دبلیو بلوش پدر کنار رفت و بیل کلینتون رئیس جمهور ایالات متحده شد.



همان سالی که هواپیمای حامل بازیکنان زامبیا سقوط کرد و همه سرنشینانش جان سپردند.



همان سالی که بی نظیر بوتو نخستین رئیس جمهور زن در پاکستان شد...



و البته همان سالی که پاس، جام قهرمانی باشگاه های آسیا را بالا برد و ما پس از غیبتی طولانی در عرصه بین المللی از ته دل خندیدیم (تا راهیابی به جام جهانی 1998 پنج سال مانده بود).



بله از آن بعد از ظهر خاطره انگیز هجده سال سپری شده و اکنون انتظار ورق خوردن تاریخ را می کشیم. با تیمی از پسران نصف جهان. با ذوب آهن. در آن سوی آب ها. در توکیو.




2)
این که ذوب آهن هم در لیگ داخلی آن بالا نشسته و هم در لیگ قهرمانان آسیا پا به دیدار نهایی گذاشته نشان می دهد تصادفی در کار نبوده. نشان می دهد شایسته ها راهی توکیو شده اند. نشان می دهد "تدوام" چه مفهومی دارد "کارایی" یعنی چی. ذوب آهن مسیر طولانی را برای راهیابی به دیدار نهایی پیمود. مسیری که در آن الوحده امارات، الاتحاد عربستان، بنیادکار ازبکستان، مس کرمان و پوهانگ استیلرز کره جنوبی از پیش رو برداشته شدند. با گل هایی نه پرشمار و معمولا با حداقل فاصله، ولی بی تردید با شکیبایی، هوشیاری، و انضباطی که در تیم های ایرانی نمی بینیم. آن هم برابر حریفانی از همسایه های عربی (با آن پیروزی شیرین در استادیوم شاه فهد برابر هفتاد هزار تماشاگری که هرگز ما را دوست نداشتند و از ناکامی ما برای راهیابی به مسابقات جام جهانی پایکوبی کردند)، مقابل تیمی به وامدار فوتبال اروپای شرقی (و کسب دو پیروزی متقاعد کننده برابر بنیادکار به رهبری لوئیز فلیپه اسکولاری کبیر و رونالدو و دنیلسون)، برابر نماینده ای از آسیای جنوبشرقی و همین طور باشگاهی برآمده از فوتبال ایران. یعنی ذوب آهن آسیا را بدون در اختیار داشتن ستاره های بزرگ گام به گام زیرپا گذاشت و سرانجام به بام آسیا رسید. آن چه در صفحه اول وب سایت کنفدراسیون فوتبال آسیا مربوط به دیدار نهایی پیش رو در توصیف ذوب آهن آمده "آنها تیغ برنده ای دارند" شایسته این تیم است.


3)
این نخستین دیدار سئونگام ایلهوا، باشگاه زاده شده در شهر سئول، با تیمی از ایران است. به قول مربی شان شین تا یونگ "ذوب آهن تیمی است که نمی توان از آن بیم نداشت. ما هرگز با حریفی از ایران روبرو نشده ایم". از سوی دیگر ساسا اوگننوفسکی، کاپیتان استرالیایی تیم، راز توفیق تیمش را مشابه ذوب آهن قلمداد کرده. یعنی کسب پیروزی با کار گروهی. با شکیبایی.
سئونگام ایلهوا برخلاف افتخارات فراوانش عمر کوتاهی دارد و باشگاه بسیار جوانی بشمار می رود. آنها سال 1989 تاسیس شدند. یعنی همین بیست و یک سال پیش. با این وصف هفت بار قهرمان کره جنوبی شده اند. توفیقشان سه سال پس از تاسیس با فتح نخستین جام غیر منتظره بود و متعاقب آن، کسب سه عنوان قهرمانی پی در پی لیگ با هر معیاری فوق العاده بشمار می رفت. در بالای لوگوی سئونگام ایلهوا عدد 7 ستاره به نشانه کسب هفت عنوان قهرمانی لیگ نقش بسته و در دل آن اسب بال داری بال گشوده و به پرواز درآمده که نمایانگر اسب اسطوره ای افسانه های کره ای است. آنها ادعا می کنند اسبشان باز هم در توکیو به پرواز در خواهد آمد. چنان که هر چند در مقایسه با ذوب آهن تاریخ اندکی دارند ولی فتح جام باشگاه های آسیا در سال 1996 نمایانگر پرواز زود هنگامشان بود. سئونگام ایلهوا در سال های 1997 و 2004 هم پا به فینال گذاشتند ولی مغلوب شد. این بازی چهارمین فینال آسیایی آنها است و نخستین فینال آسایی ذوب آهن.




4)
راهیابی ذوب آهن به دیدار نهایی لیگ قهرمانان آسیا به خودی خود، فارغ از پیروزی و شکست در آن، شوق آور است و دلگرم کننده. ذوب آهن در شرایطی که خیلی ها با ناکامی تیم ملی در راهیابی به جام جهانی 2010 و همین طور تنش های فزاینده فوتبال داخلی، فوتبال مار را نزول کرده می پنداشتند، گوشزد کرد استعدادهای این مرز و بوم می توانند در پناه آرامش به پرواز درآمده و در صف اول آسیا قرار بگیرند. ذوب آهن نشان داد این چشمه تمام نشدنی است. به همین دلیل مدتها است ذوب آهن را نه فقط با تاسیسات عظیمش، با دیگ های جوشان، با صنعت، بلکه با ورزش بیاد می آوریم. با حضوری نزدیک به چهل سال در عرصه ورزش ایران. با 159 تیم ورزشی که آنها را معمولا با اخلاقی خوش بیاد می آوریم... و اکنون با تیمی که آن چه را کاشته درو می کند. ذوب آهن طی سال های 1375 و 1376 و 1378 عنوان باشگاه نمونه را کسب کردند.


آنها با منصور ابراهیم زاده که در اصفهان به دنیا آمده و یک بومی تمام عیار بشمار می رود راهی فینال باشگاه های آسیا شده اند. با مربی که هنوز پنجاه ساله نشده و مسیری که پیموده (دستیاری امیر قلعه نوعی، فرهاد کاظمی و لوکا بوناچیچ) نمایانگر تجربه کسب شده بی ادا و اطوارش برخلاف مربیان جوانتر و پرادعای این مرز و بوم است . ترکیب او و مجید صالح فوق العاده از آب درآمد و چه فرخنده. آن چه که بدین معنی است ابراهیم زاده تدریجا بدل به سرمایه گرانبهای فوتبال ایران شده و به همین دلیل هم امیدواریم مسیر حرفه ای اش را هوشمندانه انتخاب کند.
اکنون شاگردان او در آستانه بزرگترین نبرد زندگی ورزشی شان قرار دارند. آنهایی که تا دیروز گمنام بودند را می شناسیم. شهاب گردان، سيد محمد حسيني، علي احمدي، فرشيد طالبي و محمد صلصالي را. قاسم حدادي‌فر، اسماعيل فرهادي، سينا عشوري را. ايگور کاسترو، محمد قاضي ، احمد محمدپور، مهدي رجب‌زاده و شاهين خيري را. حالا به آنها نگاه می کنیم به آنها دل بسته ایم.



5)
اکنون همه انتطار دیدار بزرگ در ساعت 13:30 دقیقه شنبه 22 آبان را در استادیوم المپیک توکیو می کشیم.

استادیومی با گنجایشی نزدیک به پنجاه و هشت هزار نفر. استادیومی که یک دهه پس از شکست ژاپن در جنگ دوم، پس از به خاکستر نشستن ژاپنی ها زیر دو بمب اتمی، برپا شد.

در سال 1958. همان سالی که سومین دوره بازی های آسیایی را در آن برگزار کردند.

همان بازی هایی که ایران شانزده مدال به چنگ آورد.

همان بازی هایی که محمود خلیل رضوی مدال طلای 1500 متر را گرفت و علی باغبانباشی طلای دو 5000 متر را.

همان بازی هایی که غلامرضا تختی، امامعلی حبیبی و عباس زندی قهرمان آسیا شدند...

و اکنون منصور ابراهیم زاده و پسرانش در آستانه به چنگ آوردن عنوان قهرمانی آسیا بسر می برند.

می خواهیم باور کنیم سوت پایان بازی توسط یویچی نیشیمورا مترادف با برپایی جشن بزرگ است.



می خواهیم باور کنیم این شنبه در گنجینه خاطره های زندگی مان ثبت خواهد شد. شنبه ای که حتی شکست هم شیرینی اش را نخواهد زدود. شنبه ای برای بیاد سپردن. شنبه ای برای کنار هم گرد آمدن و دست زدن برای پسران اصفهان. برای ذوب آهن. این همان سفرکرده ای است که صد قافله دل همره او است.
 
آخرین ویرایش:

Similar threads

بالا