مفاهیم پایه در معماری

moeinz

کاربر بیش فعال
سلام دوستان حتما همتون میدونین که کتاب مفاهیم پایه در معماری یکی از بهترین کتابهای معماری هستش که خیلی از اساتید تو تدریس ازش استفاده میکنن این تاپیکو باز کردم تا ببینم بین دوستان کسی هست که روش صحیح استفاده از اینو بلد باشه؟ و یکم بحث در مورد کتاب و تاثیرش بر کیفیت طراحی های ما دانشجویان معماری داشته باشیم ممنون میشم همکاری کنید
 

پیوست ها

  • KK11.jpg
    KK11.jpg
    29 کیلوبایت · بازدیدها: 3

imah

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
من خودم پارسال این کتابو خوندم ... برای مفهوم یابی اون توضیحاتش مهم هستش و باید خونده بشن و بهتره ک هرچی رو ک میخونیم دیاگرامیک کنیم مثه قسمت آخر کتاب
اینجوری باید کتاب رو خوند اصلا کتابایی ک برای مفهوم یابی و اینجور مسائل هستند رو باید خوند بعد برداشت خودمون رو ب صورت شماتیک ازش نشون بدیم چون مثلا برای همون آزمون اسکیس لازمه ک ما اون چیزی ک توی ذهنمون هست رو نشون بدیم نه اینکه با چند جمله بنویسیم ... هیچ مصححی نه حوصله و نه وقتشو داره ک بیاد توضیحات مارو بخونه اصولا ب کار دقت میکنن ... به دیتیل ها ... طرحهای شماتیک از هرچیزی ...
مثلا اینو بخونید :
مفاهیم معماری در شکل کلی می توانند روند-محور یا حاصل محور باشند.






تعابیر مختلفی در مورد "مفاهیم" وجود دارد که همه با هم ، معنای واقعی آنچه را که هستند بیان می کنند. اصولا یک "مفهوم" عبارت است از :


1- ایده ی کلی ابتدایی.
2- رشد معناهایی که بعدها باید به شکل موجزتر و دقیق تری گسترش یابند.
3- پیکره ی اولیه که بعدها پیچیدگی بیشتری را شامل می شود.
4- دریافتی از فرم بنا که ناشی از تحلیل موضوع اصلی طراحی است.
5- تصور ذهنی حاصل از وضعیت پروژه.
6- راهکار لازم برای شروع کار از نیازهای پروزه و توسعه آن گرفته تا راه حل معمارانه.
7- تدبیر اولیه ی جهت همراهی با روند طراحی.
8- اصول مقدماتی برای بسط مسایل اصلی پروژه.
9- ایده های اولیه ی طراحی درباره ی ریخت شناسی بنا.


از عبارات مذکور ، می توان به حقایق چندی در مورد "مفاهیم" پی برد:


1- این مفاهیم از تحلیل مساله (مشکل مورد نظر در طراحی) حاصل می شوند و یا دست کم ، تحلیل مساله در ابتدای کار ، باعث بر انگیختگی این مفاهیم می شود.
2- از خصوصیات این مفاهیم ، سادگی و در عین حال ، کلی بودن آنهاست.
3- مفاهیم باید در آینده بسط داده شوند و در برگیرنده ی تغییرات ایجاد شده باشند. از قدیم، مفاهیم معماری عبارت بودند از پاسخ طراح به وضعیتی که طرح در برنامه ی طراحی دارد و استفاده از مفاهیم ، شیوه ای بود برای برگردان یک مساله غیر کالبدی به صورت عبارت و به شکل کالبدی بنا.


اصولا، هر پروژه معماری، در خود عواملی دارد که می توان آنها را سازمان دهنده ی اصلی موضوعات و مسایل پایه ای و حساس کار نامید. این عوامل ، یا در خود موقعیت پروژه جای دارند و یا در بینش طراح مورد وضعیت طراحی. طراح در ابتدا باید مشخص کند که این عوامل چگونه هستند و سپس مفاهیمی را در پاسخ به آنها و یا با استفاده از آنها، ایجاد کند تا بتواند آن طور که شایسته ی یک معمار است برخورد کرده باشد.گاهی مفاهیم طراح ، "ایده اصلی" ، "پیکره ی اصلی" و یا " سازمان دهنده ی اولیه" نامیده می شود.


مفاهیم معماری می توانند روند-محور یا حاصل-محور بوده و در هر مرحله از روند طراحی حاصل شوند. با هر مقیاسی پدید آیند. از منابع متعددی جمع آوری شوند. ماهیت سلسله مراتبی داشته باشند.
مشکلات جدایی ناپذیری را دارا باشند و سرانجام در محدوده ی یک ساختمان واحد،ارتباطات متعددی با هم داشته باشند.

مفاهیم اغلب ماهیت سلسله مراتبی داشته و مقیاس های مختلفی دارند.


ما طراحان،در یک پروژه با موقعیتهایی متفاوتی مواجه می شوند؛موقعیتهایی که درواقع، این برنامه نویس ها یا کارفرمایان هستند که برای طراحان به وجود می آورند. چرا که آنها، بنا یا بناهایی می خواهند که حداقل نیازهای اولیه را برآورده سازند.اغلب طراحان،براین باورند که طرح بنا،شامل یک مفهوم یا ایده ی کلی است که البته، این امر در دانشگاه و نیز در محیط کار بیشتر شایع است. چرا که رقابتهای کاری،توضیح و بیان مفاهیم را می طلبد و در دانشگاه نیز ،دانشجویان در ارایه ی پروژه هایشان در مقابل هیأت داوران معمولاً این مسأله را زیاد تأکید می کنند که:«مفهوم و ایده ی کلی من از این پروژه عبارت است از ...». به طور کلی اگرچه طراحی پروژه از این مسیر کلی و واحد شروع می شود که «چگونه پاسخ گوی موضوع باشیم»


وقتی که درباره ی آن می گویی:« این یک مشکل بنیادی است.» یا «این مشکل،مربوط به شرایط است»؛ولی در واقع هر طرح ساختمانی از یک سری مفاهیم متعدد تشکیل می شود و حتا ،پروژه هایی با مقیاس های کوچک نیز پیچیدگی های فراوانی را دارا هستند. در حقیقت می توان گفت که غیر ممکن است به طور همزمان بتوان با یک مغهوم واحد،به تمامی ابعاد ساختمانی پرداخت.طراح باید ابتدا موقعیت پروژه را به بخشهای قابل کنترلی تقسیم کرده و به طور جداگانه به آنها بپردازد و در مرحله ی بعد، همه ی آنها را همزمان در یک بنا با هم بیامیزد.



بررسی از جزء به کل و از کل به جزء روشی است که طراح آن را در بسیاری از مراحل پروژه به کار می گیرد.


برخی از مقوله های کلی،که مسایل قابل توجه در بنا از طریق آنها در طراحی صورت بندی و عنوان می شوند،عبارتند از :


1- حوزه بندی کارکردی
2- فضای معماری
3- فرم بنا و مسیرهای حرکتی
4- پاسخ به بافت
5- پوشش ساختمانی


اقتصاد، با همه ی این مقوله ها در ارتباط است.بیش تر بناها،مسایل به سادگی تحت این پنج عنوان، با هم هماهنگی دارند و اگر همه ی مسایل را به طور کلی مد نظر قرار دهیم؛به نظر می آید که این مقوله ها ،بخش بزرگی از موضوعات مربوط به طراحی بنا را در برگیرند.
بدون شک،راه های متعدد دیگری برای درک روند طراحی و نشان دادن آن به صورت عناوین مورد بحث وجود دارد که البته،این راه ها به اندازه ی خودشان سودمند هستند.

مفاهیم معماری می توانند روند-محور یا بنا-محور باشند.




ادوارت وایت در کتاب «مفاهیم پایه در معماری» مقوله های فوق الذکر را جهت بسط و ارایه ی برخی از مفاهیم احتمالی ،دراین پنج عنوان به کار برده است که به توضیح آنها می پردازیم:
«حوزه بندی کارکردی» و «پاسخ به بافت» تابع شرایط موجود است.رفتار کارفرما و بافتی که بنا در آن واقع می شود؛جزء مفروضات هستند. «فضای معماری»، «فرم بنا و مسیرهای حرکتی» و «پوشش ساختمانی» ابزارهای طراح برای پاسخ گویی به این مفروضات و انتقال وضعیت پروژه به شرایط کیفی بنا هستند. هنگامی که طراح دست به کار شده و مفاهیمی را در زمینه ی پنج مقوله یعنی کارکرد،فضا،مسیر حرکتی و فرم،بافت و پوشش خلق می کند؛در محدوده ی هر یک از این مقوله ها،می تواند مفاهیم متنوعی را ارایه کند.زمانی که مفاهیم کارکردی،فضایی،فرمی،بافتی و پوششی توسعه یافته و درهم ادغام شد؛آن گاه ساخت طرح آغاز می شود. کیفیت این طرح و موفقیت نهایی حاصل از احداث بنا،به توانایی طراح در خلق مفاهیم صحیح،کامل،مؤثر و جدید بستگی دارد. هم چنین کیفیت طرح و موفقیت بنا،به انسجام و هماهنگی مفاهیم در یک واحد نیز وابسته است.هدف ما،طراحی بنایی است که از هر نظر کاملاً موفق باشد و این کتاب می تواند سیاهه ای باشد که برخی از مسایل مربوط به طراحی را مرکز توجه قرار دهد.

ارایه ی مفاهیم طراحی به تمامی مراحل طراحی مربوط می شود و تنها مربوط به مراحل اولیه نیست.




طراح،بسته به شخصیت و روش های مختلف طراحانه اش،می تواند مسایل مربوط به مفهوم را ،در یک توالی ثابت کرده و با به کارگیری ترتیبی خاص و یا حتا بدون استفاده از هیچ گونه ترتیبی-با انتخاب مفاهیم به صورت اتفاقی-این کار را انجام دهد تا زمانی که در نهایت زیر بنای اتخاذ یک راه حل مناسب،کامل گردد. این ترتیبِ توجه به مسایل خاص هر پروژه و تعیین میزان اهمیت هریک از آنها توسط طراح،اثر عمیقی بر ماهیت راه حل طرح بر جای خواهد گذاشت. مسایلی که در ابتدای کار طراحی عنوان می شوند؛معمولاً در ذهن طراحان،مهم ترین مسایل هستند و از این رو باید دقیق تر از سایر مسایل حل و فصل شوند. در ضمن،از آنجا که در ابتدا به آنها رسیدگی می کنیم؛اغلب در همان مراحل اولیه، به صورت مسایل اساسی مطرح شده و در نتیجه،شرایطی برای حل و فصل سایر مسایل خواهند بود.باقی مانده ی مسایل،باید خود را با آنهایی که در ابتدا مورد رسیدگی قرار می گیرند،منطبق سازند. این امر،تا زمانی که همه ی عوامل با یکدیگر هماهنگی حاصل کنند؛حتی در مورد بازیابی طرح و موقتی بودن آن- که مشخصه ی اغلب تصمیم گیری های مربوط به طراحی است- نیز صادق است.




برگرفته از کتاب مفاهیم پایه در معماری ترجمه محمد احمدی نژاد


خب ما این بخش از کتابو میخونیم ... حالا میایم برداشتمون رو نشون میدیم نه اینکه بیان کنیم
مثلا میاید در مورد پوشش ساختمان صحبت میکنه ک مثلا ب کارفرما محیط اقتصاد و و و و ... بستگی داره و از بین اینا ما باید بهترین و درست ترین رو انتخاب کنیم ... خب میشه خیلی راحت اینهارو شماتیک ب صورت ی ماشین نشون داد ک ی سری داده رو میگیرن و آنالیز میکنه و بهترین رو نشون میده در نهایت
البته این نظر منه و ممکنه درست نباشه اصلا ولی خب ب هرحال کمکی هست برای بهتر شدن فهم ما و اینکه اون چیزی ک تو ذهنمون هست رو چطور نمایش بدیم
 

Similar threads

بالا