معماری با مصالحی از جنس دل

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=georgia,times new roman,times,serif]از عجایـب عشق همیــــــــن است :[/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif]تَنها همـــــــان آغوشـــــی آرامَت می کند , [/FONT][FONT=georgia,times new roman,times,serif]که دلت را به درد می آورد ..[/FONT]
 

madar2

عضو جدید
من آن ابرم كه می خواهد ببارد دل تنگم هوای گريه دارد
دل تنگم غريب اين در و دشت
نمی داند كجا سر می گذارد


 

madar2

عضو جدید
دل من میشنود تپش قلب تورا
و صد افسوس قلب تو عاشق نیست
و صد افسوس تورا قلبی نیست
که ز من بشنود این راز درون
چشم من میماند به تماشای رخت
و صد افسوس تورا چشمی نیست
که ببینی غم و اندوه مرا...
 

madar2

عضو جدید
نمی دانم چرا رفتی؟ نمی دانم چرا ، شاید خطا کردم ....... و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی ...... نمی دانم کجا ، تا کی ، برای چی؟ ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید ..... و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت ......... و بعد از رفتنت ترسیم نوازش در غمی خاکستری گم شد ......... تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد ......... و بعد از رفتن تو آسمان چشمهایم خیس باران بود ...... و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد من بی تو تمام هستی ام از دست خواهد رفت ....... کسی حس کرد من بی تمام هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد ......... و بعد از رفتنت دریاچه بغضی کرد ........ کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد ..... و من با آنکه می دانم تو هرگز یاد من را با عبور خود نخواهی برد ....... هنوز آشفته ی چشمان زیبای تو ام .... برگرد ! ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد ...... و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید ......... کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت : تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم ......... و من در حالتی ما بین اشک و حسرت و تردید ........ کنار انتظاری که بدون پاسخ سرد است ........ و من در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل ........... میان غصه ایی از جنس بغض کوچک یک ابر ...... نمی دانم چرا؟ شاید به رسم و عادت پروانگی مان باز ........ برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم ........ ولی خواهم گفت آری در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم..............

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من ـ بـــی تو
فـقط یک ضمیـــر ساده و تنهاست ...
كه دست و دلش به هیـــچ كاری نمی رود ...

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هنوز هم گاهی دلتنگ میشوم، نه برای تو...
برای آن کسی که فکر میکردم تو بودی...

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به هر دری زدم یه باردیگه بیای ببینمت اما نشد....
برای ثابت کردن عشقم تلاش کردم ولی بازم نشد...
به هر دری زدم بهت بفهمونم میخوامت اما بازم نشد...
هرچی تلاش کردم با چشمام بهت بگم دوست دارم اما نشد...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يعني ميشود روزي برسد

که بيايي.....
مرا در آغوش بگيري
....

بگويي هيس​
.....

بگويي همه کابوس ها تموم شد
....
ميخواهم امشب تا صبح ديووانه ات کنم

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خُدايا مَن مــــــــ ـــــــيدانَم

تُو هـَــ ــم ميدانــي​


کـه شُدَنــ ـــ ـــ ـــي نيست

حَتـي اَگر مُعجِزه کُنــ ـــــــی
باز هَم ...

او يِک آرِزوي ِمَحـــ ـــ ــــ ـــــال اَست





 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لـــعـنـتــــــ بـــه پـــیـــامـــ هـــا...


دلـــــــم برای صدایــتـــــــــ


تــنگــــ شـــده...دلم واسه شنیدن حتی یه لحظه ی صدات تنگ شده به خداتنگ شده خیلی.....

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

دلـ♥ـم دیـگـر بـﮧ زنـد*گے گـرم نـیـسـﭞ ...

مـآدر مے*گـویـد :

بـایـد ڪـمے بـﮧ خـودﭞ بـرسے !

امـّـا چـﮧ *گـونــﮧ ،

وقـتـے از هـر طـرف مے *روم ؛ بـﮧ
تـــــو مے *رسم ؟! . . .
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

گـرفتگی اش بـه کــنار

تنگی اش هــم کـه خـب ،

عــادت شــد !

مُـردگـی اش هـم بـی خـــیال !

امـا لعنتی، نـگـــران است !!
قلبم رو میگم!

نگرانِ تو . . .
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﺧﻮﺩﺵ ﺍﻭﻝ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﮐﺮﺩ ﺧﺪﺍﯾﺎ

ﺑﻪ ﺻﺪ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺻﺪﺍﯾﻢ ﮐﺮﺩ ﺧﺪﺍﯾﺎ

ﮔﻨﺎﻩ ﺍﯾﻦ ﺟﺪﺍﯾﯽ ﮔﺮﺩﻥ ﺍﻭﺳﺖ

ﮐﻪ ﺍﻭ ﺁﺧﺮ ﺭﻫﺎﯾﻢ ﮐﺮﺩ ﺧﺪﺍﯾﺎ
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
شادی را ترجمه میکنند به خندیدن
اما
شادی یعنی
اینکه
دست کودکی که تازه راه رفتن را فرا گرفته بگیری
و او را راه ببری
شادی یعنی
اینکه
قلبی را ارام کنی
شادی یعنی اینکه
لبخندی بزنی به تمام
دنیا
شادی یعنی اینکه
با وجود اینکه
در دلت غمی سنگینی کند
باز لبخند بزنی
تا دیگران را شاد کنی
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شــب خــواب عشقــتو می بیــنی، دستــاشو محکم میــگیری،
باهــاش ســاعت ها قـَـدم میــزنی...
وقـــتی بیــدار میــشی دوس نـــداری کســـی جــُـز خــودش
بهـــت صـُــبح بــِخیــر بگـــه امــّـا...
پُرم از حَــرف هـایـی کـه آخـــرش
بـه ایــن ســه نُقـطه هـای لَعــنَتی خَتــم میـشه...







 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا...خیلی ها دلـ♥ـمو شکستن دیگه تحمل ندارم!
شب بیا با هم بریم سراغشون...
من نشونت میدم
تو ببخششون...!


 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرا از دورهـــــــــــــا می بوســـــــــــی

و فاصلــــــــــــه شکســــــــــــــت می خورد
زمـــــــــــان و مکــــــــــــان هیچکــــــــــــاره اند

وقتی قلبــــــــــــــهایمان

به عشــــــــــق هم می تپـــــــــــــــد


 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم باران میخواهد
فقط بارانبا یک بغض به اندازه تمام دلتنگی هایمو بعد هم تو بنشینی کنار منوهردو باهم قطره های باران را بشماریمیک...دو...سه...

 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یـادَت بــآشــَــد :

زن هــــآ

تـــَــنــــهــآیـیـشــآن را گــِــریـه مـی کـــُــنـنـد

و مــــَـــردهـــآ

گــِــریـه شــآن را تـــَــنــــهـــآیـــی . . .

 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آدمــــــ بـایـَد یکـیـــو داشـته بـاشــِه کـه هـَر وقـت


خـَسـته ، پـَکـــَر ، عـَصـبی ، داغـونُ مریضـــِ


ازتــــــ نپـُرسـه چــــرا ؟


فـَقــَط
دسـتـِتــــــــُ بگــيره و بگـه :


بـُلــَند شـو بریـم یـه دور بـزنـیم ؛
دوســــــ نـَدارم اینـجوری بـبینـَمـِتـــــــ...

+توقع زیادی نیستــــــا...

ولی منـــــ کــه همچینـــــــ کسیـــــو نداشتــــم.
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتي از حِسِتــــ نِسبتـــ به كسي مطمئنــــ نيستيــــ حَـقــــ نــــَداريـــــ دستاشــو بگيريــــ و به دستاتـــــ عادتشــــــ بدي ... وقتي كسي رو سهمــــــ خودتــــــ نميدوني حَـقــــ نــــَداريـــــ پيچ و تابـــ بدنش رو زير و رو كني ...
وقتي موندني نيستي حَـقــــ نــــَداريـــــ از آينده هاي خوش باهاش حرف بزني و براش رويا بسازي...
وقتي دلت به بودنش شك داره حَـقــــ نــــَداريـــــ بهش بگي عشقم...
وقتي هميشه دنبال يه حرفي،بحثي،بهانه اي كه تركش كني حَـقــــ نــــَداريـــــ ادعاي دوست داشتن كني...
وقتي به اعتماد كسي تكيه گاه شدي,حَـقــــ نــــَداريـــــ زمينش بزني ...
اگه همه ی اين كارارو كردي فـــارغ از جِنسیًت مــَـــردي...
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لعنتــــــ به تـــــو اِی دِلــــــــ...
کــــــِــه همیـــشه جایــــــی ,جـــــا می مـــــــــآنی...
کــــِــه تو را نمیــــــــخواهند...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شايد تو

سکوت ميان کلامم باشي!

ديده نميشوي

اما من تو را احساس مي کنم!

شايد تو …

هياهوي قلبم باشي!

شنيده نميشوي

اما من تو را نفس مي کشم!

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در آخرين لحظه ديدار به چشمانت نگاه كردم و گفتم

بدان آسمان قلبم با تو يا بي تو بهاريست

همان لبخندي كه توان را از من مي ربود بر لبانت زينت بست

و به آرامي از من فاصله گرفتي بي هيچ كلامي

من خاموش به تو نگاه مي كردم و در دل با خود مي گفتم:

اي كاش اين قامت نحيف لحظه اي فقط لحظه اي مي انديشيد كه آسمان بهاري

يعني ابر باران رعد وبرق و طوفان ناگهاني و اين جمله

جمله اي بود بدتر از هر خواهش براي ماندن و تمنايي بود براي با تو بودن...

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره عشق چه ها می خواهی
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست؟
یا خدایی است که از روز ازل پنهان است؟
بارها آمد و رفت
بارها انسان شد
وبشر هیچ ندانست که بود
خود اوهم به یقین آگه نیست
چون نمی داند کیست
چون ندانست کجاست
چون ندارد خبر از خود که خداست
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا نگاه کن درست چه وقتی پر از اشکم اما میخندم به سختی
گلومو رها کن تو ای هق هق من
میمردم برای اون نبود عاشق من
مبادا که عشقم توی قلبش بمیره میترسم که دست کسی رو بگیره
بگید کم اوردم یا صبرم سر اومد
بگید باز بیاد و به قلبم بشینه بگید جای اسمش هنوز نقطه چینه...


تو احساس من رو چه راحت ربودی ..اگر من شکستم مقصر تو نبودی....

دلم روز و شب رو توی تنهایی به سر کرد
بگید که همه ی دعاهاش اثر کرد....

بگید مقصر من بودم ولی پاشو خوردم.....
.
.
راستی عزیزم سرت روی شونه ی کیه...صدای خنده هات الان توی خونه کیه..؟؟
میگفتی راهمون جداست
اره
اخرش هم حرف تو شد....
 
بالا