معماری با مصالحی از جنس دل

[mohammad azizi]

خلاصم کن از عشقایی
که گاهی هست و گاهی نیست
دلم با هر تپش با هر...
شکستن داره می فهمه
که هر اندازه خوبه عشق
همون اندازه بی رحمه
چه راهایی که رفتم تا
بفهمم جز تو راهی نیست
خلاصم کن ازعشقایی
که گاهی هست و گاهی نیست...... ​

 

[mohammad azizi]

وقتی که در ایوان دلتنگی هایت می نشینی
وقتی که پشت یک پنجره بارانی ، بی هوا
شاعر می شوی
وقتی دیگر کسی برای شنیدن جمله هایت
به اندازه لحظه ای فرصت نمی گذارد
کسی هست که می شود به او پناه برد
کسی که شب دلتنگی ها را با او می توان قسمت کرد
یک نفر هست ،
شب دلتنگی هایت را با او قسمت کن ... تنها با او ...

 

[mohammad azizi]

با حس غریبی با حال عجیبی " دلم تنگته " پر از عشق و عادت بدون حسادت "دلم تنگته"
گله بی گلایه بدون کنایه " دلم تنگته "
پر از فکر رنگی یه جور قشنگی "دلم تنگته"
دلم تنگه تنگه واسه خاطراتت که کهنه نمیشن
دلم تنگه تنگه برای یه لحظه کنار تو بودن
یه شب شد هزار شب که خاموشو خوابن چراغای روشن
من دلشکسته با این فکر خسته "دلم تنگته"
با چشمای نمناک ترو ابریو پاک "دلم تنگته"
ببین که چه ساده بدون اراده "دلم تنگته"
مث این ترانه چقدر عاشقانه "دلم تنگته"
چقدر منتظر شم که شاید ازاین عشق سراغی بگیری /کجا کی کدوم روز منو با تمام دلت می پذیری
دلم تنگته ...

 

[mohammad azizi]

اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست
به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم
مگر ماهی بیرون از آب میتواند نفس بکشد
مگر می شود هوا را از زندگیم برداری و من زنده بمانم
بگو معنی تمرین چیست ؟
بریدن از چه چیز را تمرین کنم ؟
بریدن از خودم را ؟
مگر همیشه نگفتم که تو هم پاره ای از تن منی ...
از من نپرس که اشکهایم را برای چه به پروانه ها هدیه می دهم
همه می دانند که دوری از تو روحم را می آزارد
تو خود پروانه ها را به من سپردی که میهمان لحظه های بی کسی ام باشند
نگاهتت را از چشمم برندار مرا از من نگیر ...
هوای سرد اینجا رو دوست ندارم
مرا عاشقانه در آغوش بگیر که سخت تنهام

 

[mohammad azizi]

حافظه ، خاطرات ، جدایی ، وهم
​

​

اینها همه جزئی از وجود تو هستند و تو هم جزئی از اینها در وجود من که نه قابل رویت هستند و نه قابل حذف .​

خاطرات بی تو سپری میشه اما فراموش نمیشه مثل سال نو​

حافظه مملوء از تو و قابل حذف شدن نیست مثل یک دیسک پر که فقط باید از بین بره تا چیزی داخلش نمونه​

در تنگنای همه این ها ، در گوشه کنار کلمات ، در عمق احساس داشتن تو​

در زیبایی نهفته شده از با تو بودن ، در نهایت شادی ، در امید لحظه دیدار
​

چه شد که من ز تو و تو از من دور شدی ؟
​

 

[nasim_shsh]

به جان ثانیه هایی که در فراق چشمانت میگذرند،
دل کوچکم تنگ نگاه توست...

 

[madar2]

دوست داشتن,ایستادن زیر باران و باهم خیس شدن نیست....
دوستی آن است که یکی برای دیگری چتری شود و دیگری هیچگاه نفهمد که ..... ......
چر ا خیس نشد..

 

[mohammad azizi]

به خدا گفتم:

خداوندا سوالی دارم؟

گفت بپرس!

گفتم:

چرا وقتی خوشحالم همه با من میخندند

ولی وقتی غمگینم کسی با من نمیگرید؟

خداوند فرمود:

خنده را برای جمع آوری دوست و غم را برای

انتخاب بهترین دوست آفریدم.........

 

[قنبری پور]

​

تا حالا کسی رو دوســـت داشتی؟
اذیتش نکن ... تا می تونی خوب نگاش کن ... ... ....
​

 

[نادین]

کاش میشد بر جدایی خشم کرد
شاخه های نسترن را با تواضع پخش کرد
کاش میشد خانه ای از مهر ساخت
مهربانی را در آن سرمشق کرد

 

[نادین]

کاش به جای جدایی مردن بود ، چون مردن یک لحظه است و جدایی ذره ذره مردن

 

[نادین]

تنهایی

تنهایی

معلمم گفت الف ، گفتم او ،
گفت ب ، گفتم با او ،
گفت پ ، گفتم پیش او ،
گفت ج ، خواستم بگویم جدایی ،
گفت نگو
​

 

[نادین]

عقل گفت که دشوارتر از مردن چیست....
عشق فرمود فراق از همه دشوارتراست...

 

["ALIREZA & M"]

 

[nasim_shsh]

اگر از حوالی دلم گذشتی... آهسته رد شو.... دلتنگی را با هزار بدبختی خوابانده ام.....

 

[mohammad azizi]

​

شب هایم بارانی است
روزهایم می گذرد
من باران اشک می خواهم
آنقدر باران می خواهم تا بتوانم تمام دلتنگی هایم را در آن زلال کنم

 

[mohammad azizi]

حکایت این بود که من در عشق او سوختم
و او در عشق دیگری و امروز هر دو خاکستر آن آتشیم!

 

[نادین]

...پیام شعر تنهایی سکوت است...
​

 

[نادین]

امروز که دل غمگين بود

غم دوري تو را مي پيمود

شايد امروز که باران باريد

به هواي دل من مي باريد ...

 

[حنا جون]

وقتی تو نیستی..............
نه هست های ما .....................چونان که بایدند......................
نه بایدها...............
هروز بی تو ...................
روز مباداست.......................!

 

[حنا جون]

ما را به حال خودبگذارید و بگذرید....
از خیل رفتگان بشمارید و بگذرید.......

اکنون که پا به روی دل ما گذاشتید.......
پس دست بر دلم مگذارید و بگذرید.......

 

[aynaz.m]

میگویم شهر عشق
نیست
اینجا
کسی
در شهر عشق
زندگی
نمیکند
همه
در شهر
خودخواهی و غرور خویش زندگی میکنند
و عشق را بدنام کرده اند

 

[نادین]

خنده تلخ من از گریه غم انگیز ترست...

 

[نادین]

 

[hanane1]

خنده تلخ من از گریه غم انگیز ترست...

خنده ی تلخ من از گریه غم انگیزتر است....
کارم از گریه گذشته.... من بدان میخندم!!!!!!!!!

 

[نادین]

روی آن شیشه تبدار تو را "ها" کردم
اسم زیبای تو را با نفسم جا کردم
حرف با برف زدم سوز زمستانی را
با بخار نفسم وصل به گرما کردم
شیشه بد جور دلش ابری و بارانی شد
شیشه را یک شبه تبدیل به دریا کردم
عرقی سرد به پیشانی آن شیشه نشست
تا به امید ورود تو دهان وا کردم
در هوای نفسم گم شده بودی ای عشق
با سرانگشت ، تو را گشتم و پیدا کردم
با سرانگشت کشیدم به دلش عکس تو را
عکس زیبای تو را سیر تماشا کردم
و به عشق تو فرآیند تنفس را هم
جذب اکسیژن چشمان تو معنا کردم
باز با بازدمی اسم تو بر شیشه نشست
من دمم را به امید تو مسیحا کردم
پنجره دفترم امروز شد و شیشه غزل
و من امروز بر این شیشه تو را "ها" کردم
آن قدر آه کشیدم که تو این شعر شدی
جای هر واژه، نفس پشت نفس جا کردم
اینک ای شعر مه آلوده خداحافظ تو
ختم این شعر نفسگیر در اینجا کردم...

 

[نادین]

امید

وقتی دلتنگی به یاد کسی باش که دوستت داره !

وقتی سکوت کردی یاد کسی باش که محتاج صداته!

وقتی غمگینی به یاد کسی باش که عاشق خنده هاته!

وقتی نا امیدی به یاد کسی باش که تنها امیدش تویی ...

 

[نادین]

اینجا....در دنیای من...گرگ ها هم افسردگی دارنددیگر گوسفند نمی درند...

دل به نی چوپان می سپارند و گریه می کنند....

 

[نادین]

خدایا...

خدایا...

خدایا ،

مانده ام

نمیدانم

از دست داده ام یا از دست رفته ام

که روزگارم این چنین است
​

 

[نادین]

مے گوینـد قِسمتـــ نیستـــ حِکمَتـــ استـــ

خدایـآ...

مـَن معنیِ قِسمتـ و حِکمَتـــ را نمے دانمــ

امـآ تـو معنےِ طاقَتــــ رآ مے دانـی ...

مـَگــَر نــه ؟
​