هنوز دو قدم دور نشده
بر میگردم نگاهَت می کنم
نکند
صدایم کرده باشی
و من
مثل همیشه
نشنیده باشم ...!
بر میگردم نگاهَت می کنم
نکند
صدایم کرده باشی
و من
مثل همیشه
نشنیده باشم ...!
معماری با مصالحی از جنس دل
- شروع کننده موضوع mohammad azizi
- تاریخ شروع
شـاید این صفحه همان پنجرهء رویایی است
كه من از شیشه ی شفاف لغات
روی زیبای تو را می بینم !!
گاه تابیدن مهتاب حضور و نسیمی كه معطر به تو و
شادابی است !!
می خورد بر تن این پنجره ی رویایی ....
واژه ها می خوانند غزل مستی تو.....شعر بیتابی من
....
و گل هر كلمه رنگ عشقی دارد !
كه در اندیشه من
رنگ چشمان تو است .....
ای صدایت پر از آرامش روح
و دلت آیینه ی پاك وجود
باورت هست كه من نغمهء وصل تو بر لب دارم؟
و به یاد نامت همه شــب تا به سحر بیدارم؟؟؟
كه من از شیشه ی شفاف لغات
روی زیبای تو را می بینم !!
گاه تابیدن مهتاب حضور و نسیمی كه معطر به تو و
شادابی است !!
می خورد بر تن این پنجره ی رویایی ....
واژه ها می خوانند غزل مستی تو.....شعر بیتابی من
....
و گل هر كلمه رنگ عشقی دارد !
كه در اندیشه من
رنگ چشمان تو است .....
ای صدایت پر از آرامش روح
و دلت آیینه ی پاك وجود
باورت هست كه من نغمهء وصل تو بر لب دارم؟
و به یاد نامت همه شــب تا به سحر بیدارم؟؟؟
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دروغ میگویی " دوستت دارم "[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]تا من خوشحال شوم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]ومن احمق میشوم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]تا تو دلگیر نشوی...![/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]تا من خوشحال شوم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]ومن احمق میشوم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]تا تو دلگیر نشوی...![/FONT]
اما همچنان ،
در سفرم
از نگاه تو تا دل
خوب میدانم ،
روزی
تنهایی مرا ،
باد خواهد برد...
در سفرم
از نگاه تو تا دل
خوب میدانم ،
روزی
تنهایی مرا ،
باد خواهد برد...
اینـــ که نامشـــ زندگیستــــ
منـــ را کشتـــ !
مانده امـــ ...
آنـــکه نامشـــ مرگـــ استـــ با منـــ چه می کند؟!
منـــ را کشتـــ !
مانده امـــ ...
آنـــکه نامشـــ مرگـــ استـــ با منـــ چه می کند؟!
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]هیچ شباهتی با یوسف نبی ندارم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]نه رسولم..![/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]نه زیبایم...![/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]نه عزیزشده ام..![/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]نه چشم براهی دارم..![/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]فقط درچاه افتاده ام[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]نه رسولم..![/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]نه زیبایم...![/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]نه عزیزشده ام..![/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]نه چشم براهی دارم..![/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]فقط درچاه افتاده ام[/FONT]
سکوت هرگز اشتباه نمی کند و هر چه طولانی تر باشد ، بهتر قضاوت می کند.:.
بعضــی هــا ،بهتـــر اسـت در حــدّ ِ یـک آرزو بــمانـند !
بـــرآورده شـدنشــان ،
به بهــای ِ شکـستن ِ دلــت تمــام می شـود !!
بـــرآورده شـدنشــان ،
به بهــای ِ شکـستن ِ دلــت تمــام می شـود !!
رفته ای؟
بعضی ها بهش میگن قسمت!!
اما من تازگی ها بهش میگم
" بــه درکـــــــــــــــــــــــــــ "
بعضی ها را در جوب باید شست
تا لجن ها همه خوشحال شوند که
کثیف تر از خودشان هم هست . . .
[h=2]
[/h]
[/h]
ناشنوا باش...
وقتی همه از محال بودن آرزوهایت سخن می گویند...
وقتی همه از محال بودن آرزوهایت سخن می گویند...
سکـــــوت میکنم
بگذارحرفــــها آنقدر یکدیگر را بزننــــد ؛ تا بمیرنــــد ... !!!
بگذارحرفــــها آنقدر یکدیگر را بزننــــد ؛ تا بمیرنــــد ... !!!
هیچوقت نفهمیدم چه رازیست بین دلم و دستم........از "دستم" رفت به هرچه "دل" بستم!!!!!!!!!
اینروزها زیــــــــادی ساکت شــــــــــده ام ،
نمی دانــــــم چـــــــرا حرفــــــــهایم،
به جـــــــــــــای گلو
از چشمهایم بیرون می آیند…
نمی دانــــــم چـــــــرا حرفــــــــهایم،
به جـــــــــــــای گلو
از چشمهایم بیرون می آیند…
در کودکی در کدام بازی راهت نداده اند؟؟؟!!
که امروز، اینقدر دیوانه وار، تشنه ی بازی کردن باآدم هایی؟
شرح مبسوطی ندارد این زمستان
فقط من
و پرنده ای
که دیگر باز نمی گردد
فقط من
و پرنده ای
که دیگر باز نمی گردد
امروز خاطراتت را سوزاندم...
بوی خوش هیزمش بی قرارم کرد
اتفاق تازه ای نیست
دوباره دلتنگت شدم...
[h=2]
[/h]
[/h]
من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم !
هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود .
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد .
هیچکس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت .
من به اندازه ی یک ابر دلم میگیرد.......