معماری با مصالحی از جنس دل

marziye70

عضو جدید
خودت را نگاه کن حجمت در شهرت چقدر است؟؟!!
جایگاهت در استان چقدر...؟؟؟
در کشور چقدر...؟؟!!
در جهان چقدر...؟؟!!
پس این قدر من، من نکن!!


 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خدایـــــــــــااااا …[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] من دلـــم را صــابــون زدم به عـشـــق او [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] چـــرا چـشـمانـم می سـوزنــــد؟ …[/FONT]
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]"مــن"[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به دنــبال[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]"تــويي" مي گــشت[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بــراي " مــــــا " شــدن[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دريــغ که [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بــازي را[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]"او" بــــرد....[/FONT]


 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دیـــــــگر[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]استــفــاده نمی کنــم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]از میــم مالکــیـــت !!![/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]شـــب بـخـیــــــر[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عـزیــزش[/FONT]

 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گـــاهـی از فـکــر کـــردن به تــــو فــــرار مـی کنــم
مثــل رد کردن آهنـگی که خـیـلـی دوسـتــش دارم ...

 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]میگن پُشت سر مسافر آب بریزی برمیگرده[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اشــک که از آب زلال تره[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] پس [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]چرا مسافر من [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]برنمی گرده[/FONT]


 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
دستهای یخ کرده ام را
رو به آفتاب میگیرم
سرخ میشوند
خجالت میکشند
کسی جز تو گرمشان کند...
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه دمدمی مزاج شده احساسم
گاهی آرام...
گاهی بارانی...
گاهی....
چه بی ثباتم بی تو....
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
سکوت که میکنم
هر کس نظری میدهد
دیگر چه فرقی دارد
یک ادم
تنها
همیشه
به تنهایی خویش میاندیشد
نه به ادمهایی
که میایند و میروند
به سکوت که
میروی
دیگر
برایت
مهم نخواهد بود دیگران چه
میگویند
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلتنگی هایم را روانه ی باد ساخته ام.....
پنجره ی احساسم دگر بسته است
نمیخواهم با هر نسیم
تمام وجودم را یکباره به تاراج برد
این دلتنگی های بی حاصل.........
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2]
[/h]
ای آسمان زیبا امشب دلم گرفته
از های و هوی دنیا امشب دلم گرفته

یک سینه غزق مستی دارد هوای باران
از این خراب رسوا امشب دلم گرفته

امشب خیال دارم تا صبح گریه کنم
شرمنده ام خدایا امشب دلم گرفته

خون دل شکسته بر دیدگان تشنه
باید شود هویدا امشب دلم گرفته

ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو
پر کن به جان مولا امشب دلم گرفته

گفتی خیال بس کن فرمایشت متین است
فردا به چشم اما امشب دلم گرفته




 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من در این تاریکی
فکر یک بره روشن هستم
که بیاید علف خستگی ام را بچرد.
من در این تاریکی
امتداد بازوهایم را
زیر بارانی می بینم
که دعاهای نخستین بشر را تر کرد.
من در این تاریکی
در گشودم به چمن های قدیم
به طلایی هایی که به دیوار اساطیر تماشا کردیم.
من در این تاریکی
ریشه ها را دیدم
و برای بته نورس مرگ آب را معنی کردم.
سپهری
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
یادمان باشد
اگر رفتنی هستیم
باعث تپیدن دلی نشویم
اگر میخواهیم
سخت کسی را زمین بزنیم
به اسمان نگاهی بیاندازیم
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

عاشقانه تر از این نیست

که در واپسین لحظات باورم

از بودن تو

باور نکنم

که رفته ای





 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کمی در دور دستها
دخترکی تنها
نشسته
ارام و بی صدا
به اسمان
نگاه میکند
و تنها
به این
میاندیشد
چرا دوباره
دل تنگش شده
در حالی که
او با دیگری
شاد هست
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ترانه تو ، صدای مهربان تو است ،

ترانه تو لحظه زیبای در کنار تو بودن است....

بیا بخوان برایم ترانه عاشقی را ،

بخوان تا آرام شوم ،

بخوان تا لحظه ای دوباره همنشین اشکهایم شوم ،

بخوان تا با تو بخوانم!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ماه من غصه چرا؟؟
آسمان را بنگر که هنوز بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست گرم و آبی و پر از مهر به ما می خندد.
یا زمینی را که دلش از سردی شبهای خزان
نه شکست و نه گرفت بلکه از عاطفه لبریز شد و نفسی از سر امید کشید
و در آغاز بهار دشتی از یاس سپید زیر پاهامان ریخت
تا بگوید که هنوز پر امنیت احساس خداست.
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
امشب میخواهم
ارام
سر بر بالین
بگذارم
مثل
همیشه
به نقطه
تاریک اتاقم
بنگرم
و به این
بیاندیشم
فردا را
چگونه سر کنم
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خاطره هایم را به تاراج گذاشته ام ...

نمی خواهم ذهنم را انبوهی از حرف ها و نگاه ها و خنده های دروغین پر کند ...


نمی خواهم آن باشم که تو خواستی ...


شاید در این بازاری که تو راه انداختی باورم را نیز فروختم !


این روزها که می روند خالی ام از همه چیز ...!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خاطراتم را
میگذارم
دم در
تا یادم برود
انانی
را که
با امدنشان
تنها
رنجی را
به زندگیم
دادند
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خاطراتم را
میگذارم
دم در
تا یادم برود
انانی
را که
با امدنشان
تنها
رنجی را
به زندگیم
دادند

این روزها کمتر تکرار می شوم...

آخر تمامِ بودنم را... در نبودنت!... مچاله کردم و ...

انداختم دور.......
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
.

.

در اوج تنهایی
هم که
باشی
گاهی
نیاز داری
از تنهایی در بیایی
ولی
گاهی
به همان تنهایی
پناه میبری
از
دست
ادمهایی
که جز
قضاوتت کردند
و تنها خواندن افکارت و نفهمیدن حرفهایت
به ستوه میاورند
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آنروز ..

تازه فهمیدم ..

در چه بلندایی آشیانه داشتم...

وقتی از چشمهایت افتادم...

هنوز دست و پای دلم درد می کند ..

چقدر شکستن سخت است ...

وقتی تو داری نگاه می کنی
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دور خودم چرخیده ام عمری ست

آن قدر که نمی دانم ...

چهار سمت جغرافیا چیست !

آن قدر که شک برم داشته است

نکند زمین

از سر سرگردانی من است که می گردد ...!
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز مینویسم دوستت دارم!
نگو تکراریست....!
شاید روزی نباشم که تکرارش کنم....!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
صدا کن تو مرا
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن می روید
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم
بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است
و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمی کرد
و خاصیت عشق این است...





 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در اوج غرور که
باشی
گاهی
لازم هست
که به کسی
که
دوستش داری
محکم بگویی دوستت دارم
برای شادیش
حاضر باشی
بخندی حتی وقتی
خودت غم داری
به او وفادار بمانی
و گاهی
نازش را بکشی
ولی مهمترین قسمت
انجاست که
بتوانی
ارام
کلام
دوستت دارم را
در جواب
دوستت دارمت
بشنوی
 
بالا