معماری با مصالحی از جنس دل

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شیشه ی خاطرات را "ها" می کنم،

دستهای یخ زده ات عرق می کنند،

چشمهایم می بارند؛

نقطه چین می شوی در زمزمه هایم...

محو می شوم؛

محو می شوی در تمام دقایق؛

رنگهایت را می شمارم.............!

رنگ به رنگ می شوم..............

رنگارنگ می مانی.............

وای!

دست بردار از دار زدن آدمکهای عاطفه ام...!

دست بر نمی دارم از انتظار در پس دیوار سنگی دلت...!

شاید جایی باشد برای خندیدن به لبهای چین خورده ام.....

شاید راهی باشد برای بند زدنِ رازهای ترک خورده ات
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

آنقدر تنهایم که در خودم خودی را ساخته ام تا با او ، ما شوم!

و اين طور شد ...

که ناگهان تمام اطرافم پر شد از تکثير وحشت آور آدمهايی که پر از « ما » های تنها بودند .


به راستی آيا من کپی نا شناخته ای از تنهايی آدمها نيستم ؟!!!!
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
خستـﮧ امـ از تظاهـــر بـﮧ ایستـــــاבگی.....

از پنهـــاלּ کرבלּ زخمـ هـــــایمـ

زور کـﮧ نیستــــ!

בیگر نمیتوانمـ بی בلیل بخنـבمـ و بـــــا لبخنـבﮮ مسخره

وانمود کنمـ همـﮧ چیز رو بـﮧ راه استـــ...!

چقـבر بگویمـ فــــرבا روز בیگریستــ

و امـــــروز بیایـב

و مثـل هر روز باشد.....؟؟!

خستــــﮧ امـ...

از تــــــــــو...

از خوבمـــ...

از همـﮧﮮ زنـבگی...

میخواهمـ بکشمـ کنـــــــار!

از خوבمـ...

از همـﮧ ﮮ زنـבگی....
 

4fafa

عضو جدید
کاربر ممتاز
آی خدای شمعدانی‌ها!
که جان‌شان را به آفتاب بند کرده‌ای،
جانِ من را به خودت،‌به محبت‌ت، به بندگی‌ت بند کن.




 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
من زیر ِ باران!

تو دور میشوی، من خیس!

این دِلبری های ِ بهار است،

نیامده دیوانه می کند،

کوچه را از تنهایی…!
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﺑﺎﯾﺪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﻧﮕﺎه ﺳﺮﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﭼﻪ
ﺩﺳﺖ ﺳﺮد ﯾﻌﻨﯽ ﭼه ﺣﺮﻑ ﺳﺮﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﭼه
دﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺩﻭﺳﺘﺖ دﺍﺭﻡ ﮔﻔﺘﻨﺖ ، ﺳﮑﻮﺕ ﺳﺮﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﭼه
ﺑﺎﯾﺪ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﺎ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﮔﺮﻣﺎﯼ ﺣﺮفت، ﻧﮕﺎهت، دستت ،
ﻭﻗﺘﯽ ﺑه ﺳﺮﻣﺎﯼ ﺍﻭ ﺑﺮﺧﻮﺭد ﻣﯿﮑﻨﺪ
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﺕ ﺑﺨﺎﺭ ﻣﯿ ﺸﻮﺩ
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلمان خوش است که مینویسیم
و دیگــران می خـواننــد
و عــده ای می گـوینــد
آه چـه زیبــا و بعضــی اشـک می ریــزند
و بعضــی مـی خنــدنـد
دلمــان خـوش اســت...
به لــذت هــای
کــوتـاه
به دروغ هــایی که از راســت
بـودن قشنــگ تـرند
به
اینکــه کســی برایمــان دل بســوزاند
یـا کســی عاشقمــان شــود
با
شــاخه گلی دل می بنــدیـم
دلمــان خـوش
می شــود
به بـرآوردن خـواهشــی و چشــیدن لـذتـی
و وقــتی
چیـــزی مـطابـق مــیل مــا نبــود
چقـــدر راحـت لگـــد می زنیـــم
و چــه ســــاده می شـکــنیم
همــــه چیـــز را ...
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
لحظاتی وجود دارند که دراز کشیده ای
خیره به آسمان
و یک چیزی مثل صاعقه وجودت را خالی میکند.
زیرلب میگویی:
دیگه مهم نیست!
و یك چیزی توی زندگی ات تمام میشود
بترس از روزی که دیگر برایم مهم نباشی
 

4fafa

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنها چیزی که زندگی را برایِ آدمی جذاب می کند،
اِمکانِ
مُحَقَق
ساختَنِ
آرزوهاست.....
 

tara75

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خوش ب حال انجیروانار................

دلتنگ ک می شوند...............

می ترکند!!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خســـــته امــ از زمیــــــنــ و زمـــــــــانــ ...
مـــــــــرا...

هفــــتــِ کــــــوچـــکیــ بکشــ در آســـــمانــ ...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلتنگی
بعضی وقتهــآ...

از شدت دلتنگیــــ ،

گریهــ کهــــ هیچ...!!!

دلــ♥ــَت می خــوآهــَد ؛

هــآی هــــآی بمیــــری...!

مــن زانـــو هایـــم را در آغـــوش کشیـــدهـ بـــودم...
وقتـــی تــــو بــــرای آغــــوش دیــگری

زانـــــو زدهـ بــــودی......
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اعـتــراف مــیکنــم


ادای آدمــای قـوی رو در آوردن هـــنـــر می خــواد!

اینــکـه خـستــه بــاشـی

بــغــض داشـــتـه باشــی

و از درون شــکستــه باشــی

صورتــت رو با ســــیـلے ســرخ نــگــه داری

و خـــودت را به زور ســرپـــا!

هــی به خــودت بــگی اتــفاقی نیـفتــاده ...

ولـی تـــه دلـــت بــدونـی "اتــفــاق افتــاده"


آره جــونــــم اتــفــاق افـــتــاده ...!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
" دُرُســت مـثـلِ یـک بـرکـه


آرام و ســاکـتـم ایــن روزهــا​


سـنـگ نــیـنـداز و آشــوبـم نــکـن!​


فــقـط بــگـذار، عـکـسـت آرام و نــرم


در دِلَــــــم بــیُـفـتـد ... ! "
 

4fafa

عضو جدید
کاربر ممتاز
" خنده‌های تو
کودکی‌ام را به من می‌بخشد
و آغوش تو
آرامشی بهشتی
و دست‌های تو
اعتمادی که به انسان دارم
چقدر از نداشتنت می‌ترسم..."
عباس معروفی

 

4fafa

عضو جدید
کاربر ممتاز
کنار لبخندت
چند شکوفه بکار
که چشم زندگی
به شادی تو پلک می زند

ناهید
94/05/12
 

4fafa

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادت هست برایت اناری آورده بودم. گفتم انار یعنی زنده‌گی ادامه دارد..
با دو دست در آغوشش گرفتی. گفتی هیچ وقت این انار را نخواهم خورد. نگه‌اش می‌دارم. گفتم: بگذار لای کتاب تا خشک شود.. و خندیدیم.

اما ..!
تمام چیزهای آدمی می‌پوسد
یک روز استخوان‌های آدم
و یک روز انار..

انار می‌پوسد
و می‌فهمیم
زندگی ادامه ندارد...

مرتضی بخشایش

 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خسته ام...
از عشق هم خسته ام...
از خودم خسته ام ...
از اینکه جز عشق و احساس و شیدایی چیزی برای عرضه در این بازار پر هیاهو در بساط ندارم خسته ام.

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حرف دل یه همدرد یا شاید یه همدم

حرفم را نزدم ... گذشت وگذشت...

فکر میکردم با گذر زمان درست میشود

صبر کردم...

سکوت کردم ...

اما...

نشد که نشد...

شنیدن خبر ازدواجش...

نابود شدن احساسم...

نگاهم...

خاطراتم...

شعرهام...

رویاهام...

باورم نمیشود...


نه...


محال است احساسم دروغ بگوید...

باورم نمیشود...

تا خودم با چشمای خودم نبینم

باورم نمیشود...

گره گرم نگاهش...

سنگینی سکوتش...

غرورش...

سرب زیری ها...

نه محال است...

همه دروغ باشد...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﺑﻌﻀﻴﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﺩﻟﺸﻮﻥ ﻣﻴﺨﻮﺍﺩ ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﺳﻜﻮﺗﺸﻮﻥ رو نشکنه...!
بعضيا ﻫﺴﺘﻦ ﺟﺎﻱ ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯﺷﻮﻥ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻩ...!
بعضيا ﻫﺴﺘﻦ ﺩﻳﮕﻪ ﺍﺯ ﺁﺩﻣﺎ ﻣﻴﺘﺮﺳﻦ...!
بعضيا ﻫﺴﺘﻦ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺗﻨﻬﺎﻥ ﻭ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎی ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﻭ ﮔﻮﺵ ﻣﻴﺪﻥ...!
ﺑﻌﻀﻴﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﻫﻲ ﺍﺯ خداشون ﮔِـﻠﻪ ﻣﻴﻜﻨﻦ ...!
ﺑﻌﻀﻴﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﻱ ﭘﺮﺩﺭﺩﻥ ﭼﻮﻥ ﺩﺭﺩﺷﻮﻧﻮ ﻗﺸﻨﮓ ﺗﻮﺻﻴﻒ ﻣﻴﻜﻨﻪ ...!
بعضيا ﻫﺴﺘﻦ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﺗﻠﺨﻪ ﻭ ﮔﺮﻳﻪ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﺩﻳﮕﻪ ﺁﺭﻭﻣﺸﻮﻥ ﻧﻤﻴﻜﻨﻪ ...!
ﺑﻌﻀﻴﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﺩﻟﺸﻮﻥ ﺷﻜﺴﺘﻪ ﻭﻟﻲ ﺻﺪﺍﺷﻮ ﺩﺭﻧﻴﺎﻭﺭﺩﻥ ...!
بعضيا ﻫﺴﺘﻦ ﺍﺯ زندگيشون خيلي ﺧﺴﺘﻪ اﻥ ﻭﻟﻲ ﻣﺠﺒﻮﺭﻥ ﺩﺍﺭﻥ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻴﻜﻨﻦ...!
ﺍﻳﻦ بعضی ﻫﺎ ﻋﺠﻴﺐ ﺷﺒﻴﻪ ﻣﻨﻦخیـــــــــــــــــــلی عجیــــــــــــــــــب...!

 
بالا