معماری با مصالحی از جنس دل

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
گر از قفس گریزم کجا روم، کجا من؟

کجا روم که راهی به گلشنی ندانم
که دیده برگشودم به کنج تنگنا من

نه بسته‌ام به کس دل، نه بسته کس به من دل
چو تخته‌پاره بر موج، رها، رها، رها من

ز من هر آنکه او دور ، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آن که نزدیک، ازو جدا، جدا من!

نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی به یاد آشنا من

ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زنده‌ام چرا من؟

ستاره‌ها نهفتم در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هوس تو را می کنم
مثل تلخی ته فنجان قهوه و
شادی بر گرداندن فنجان

و شنیدن طالعم از زبان تو
هوس تو را می کنم
پشت میز کوچک اینکافه

با دستهایی که دزدکی روی دستم می کشی و
چشمهایی که بسته ای
هوس تو را میکنم!! ...

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مهربانيت را مرزي نيست ...
يقين دارم ،
فرشته اي قبل از آفرينش
قلبت را بوسيده !
 

Elham*92

کاربر بیش فعال
عاشق اون لحظه ام....
که از پشت بغلم میکنی ....
نفسات گردنمو نوازش میده...
آروم میگی :
"نفسم " چطوره ؟؟!
و من غرق لذت میشوم !
این لحظه ها رو با هیچ چیز توی دنیا عوض نمیکنم


 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هـی‌ فرشته‌ی مهربان مـــن !
نقطه نمی شناسد
و نه هیچ ویرگولی را !
بی‌نقطه چین است ،
دوستت دارم‌های مـــــن ...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نویسنده ها سیگار می کشند
شاعر ها هجران
نقاش ها تابلو
زندانبان ها دیوار
زندانی ها تنهایی
دزدها سرک
مریضها درد
بچه ها قد
و من برای کشیدن نفسهام ،
تو را انتخاب کردم ...

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام.......

اگر تمام ستاره های آسمان را
به شب من بیاوری
این تاریکی ، روشن نخواهد شد !
برای من ،
تنها چشم تو کافی ست
دریغش نکن ...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دســـــــــــــــــــــــ ـتم را بگیر .....
و مرا ببر به دور دســـــــــــــــــــــــ ــــــــــــت هایی
که در دســـــــــــــــــــت رس هیچ دســــــــــــــــــــتی نباشم
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حــال ِ مــن خــوب است
امــا
عــالی می شــوم
وقــتی کــه
تــــو...
با نگــرانی در آغوشــم می گــیری و می گویــی :
" نــه عــزیزم ، تو خــوب نیســتی ...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی که در ایوان دلتنگی هایت می نشینی
وقتی که پشت یک پنجره بارانی ، بی هوا شاعر می شوی
وقتی دیگر کسی برای شنیدن جمله هایت به اندازه لحظه ای فرصت نمی گذارد
کسی هست که می شود به او پناه برد
کسی که شب دلتنگی ها را با او می توان قسمت کرد
یک نفر هست

یک نفر که تا خواب دوباره چشمهایت با توست
شب دلتنگی هایت را با او قسمت کن ...
تنها با او ...







 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تقدیم به زیباترین....
.
.
.
این روزها
همه چیز بوی تو را دارد
حتی هوا …
آنقدر زیاد که دوست دارم …
رگهایم هم احساست کنند …
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

تو که ترانه نیستی تا بنویسمت!

تو...

ماهی لغزنده ی بی تُنگی هستی که مُدام از دستان کوچکم لیز میخوری !

و من...

به انعکاس پرشهای شادمانه ات در چشمانم

دلشادم ...

.
.
.

!

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو امنیّتی
بهاری برای درختان
درختی برای پرنده
نگاهی برای رسیدن به رؤیا
کلامی برای به خاطر سپردن
و آرامش ریشه‌داری درین عصر غمگین.
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


عشق لیاقت میخواهد و عاشق شدن جرات...

همیشه در پی كسی باش كه

با تمام کاستی ها و کمی ها و عیب هایت،

حاضر باشد به تو عشق بورزد

و تو را به همه دنیا نشان بدهد

و بگوید كه: "این تمام دنیای من است"
 

MEHRNOOSH.D

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلتــــــــــنگـــــــی هاگاه از جنس اشــکند ....
و گاه از جنس بغــــــــض
گاه سکـــوت ميشوند و خاموش ميمـــــــانند


گاه هــق هـــق می شوند و می بارند
دلتنگــــی من برای تــــــــو اما

جنس غريبــــــــی دارد
(ASGHAR)



 

MEHRNOOSH.D

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لحظه هایم مـــال تــو ..


بـه قیمت صـفر " تومن"


همین که


"تـــو" کنـــار "مـن" باشی


ثروتمـندترین انساـم ..


 

MEHRNOOSH.D

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من از اینکه شب بخوابم ُ صبح پا نشم میترسم








بغلم کن...





از اینکه اونقدر بزرگ شم که تو آغوشت جا نشم میترسم




بغلم کن...





اینجا هوا خیلی سرده، شانسِ پشتشو بهم کرده




شبام درگیرِ سردرده







بغلم کن...




من از اینکه از عشقت دلسرد شم





مثلِ بقیه ی آدما نامرد شم




تفِ سر بالای بی بر و برگرد شم میترسم





بغلم کن...




میدونم هر چی که خواستی نشدم





اونی که بتونی بهش تکیه کنی ُ واستی نشدم







آدمی که همیشه میخواستی نشدم





بغلم کن مادر...



 

MEHRNOOSH.D

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیکتــــه روزگار



نبودنت را برایم دیـکتــــــه می کنــــد



و نـُمره من



بـاز می شود . . . صــفــــــــر !



هنــــــوز . . .

نـبودنـت را . . . یـاد نگرفتــــه ام


(نیما)

 

MEHRNOOSH.D

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی از دور میبینمت و مطمئن تر میشوم



که “دیگر هیچ چیز مثل قبل نیست”



هیچ چیز...





 

MEHRNOOSH.D

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]دیشب خدارو دیدم...[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]گوشه ای آرام میگریست...[/FONT][FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] [/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]من هم کنارش رفتم و گریستم...[/FONT][FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] [/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]هر دو یک درد داشتیم ...[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] [/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]" آدم ها...."[/FONT][FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من تنها
باران بی انتهای چشمانم را
برای تو مینویسم
تا شیرینی نگاهت
زهر دوری را
که جرعه جرعه -ناخواسته
به کامم ریختی جبران کند
وبرایت از لحظه خاطره انگیز
از لحظه با شکوه وصال خواهم گفت
لحظه ای که من در دریای اشکم
اشک شوق
تو را همچون مرواریدی صید میکنم
تا مبادا
از جلوی دیدگانم محو شوی !
من تنها
برای تو خواهم گفت
وبرای تو خواهم
خواند
وتنها
نرگس چشمانم تو ست
که افکارم را از تلاطم می رهاند
از
من دریغ مدار
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
نگران نباش ...

حال دلم خوب است ...

نه از شیطنت های کودکانه اش خبری ست

نه از شیون های مداومش ...

آرام گوشه ای نشسته و رویاهایش را

به خاک می سپارد ...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم


در چشمانت خیره شوم

دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم

منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم

سر رو شونه هایت بگذارم….از عشق تو…..


از داشتن تو…اشک شوق ریزم

منتظر لحظه ی مقدس که تو را در اغوش بگیرم


بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم

وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم

اری من تورا دوست دارم
وعاشقانه تو را می ستایم
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پـشـت چــراغ قــرمـــز! اعـتراف کـردم

” دوستـت دارم ”

تاهرجـامجـبــور شدی کمی مکـث کنی ، یاد مـــن بیفتــی

نمیدانستم قراراسـت بعـد از مـن تـمام چراغهــای زندگیت ســبــــز شونـد
 
بالا