دقیقا.انسان برای این خدا رو وارد واژه هاش کرد وارد تخیلاتش کرد که بهش نیاز داشت.اگه جهان ما به این سیاهی نشده بود...اگه ما روش درست زندگی کردن رو بلد بودیم...یا به قول تو این پرتگاهه وجود نداشت اصلا هیچ وقت خدایی به وجود نمی اومد.
حرفت تا یک جا درسته.ولی همش این نیست.
مثلا میل به جاودانگی.هر کاری بکنیم هم نمیشه رفعش کرد و با زندگی بهتر درستش کرد.
یا مثلا دیدن بستگان نزدیکتون بعد از مرگش.
مثلا کدوم مادری هست که دوست نداشته باشه پسرش را که مرده بتونه دوباره ببینه.
یا مثلا یک فقیر را فرض کنم که داره از طریق یک نفر ظالم بهش ظلم میشه.و دستش در این دنیا کوتاه هست و در واقع نمیتونه به حقش برسه.چه بهتر برای اون فرد که جهنمی باشه برای اون فرد
فرض کن که یک عرب فقیری که تو عمرش فقط اب گندیده خورده و با زنهای زشت ازدواج میکرده.
یک دفعه بهش بگویند جایی هست که شراب های گوارا و زن های بسیار بسیار زیبا بهت میرسه.
این ها همه میل هست برای ساختن خدا .
اول فقط یک خالق بود.
ولی بعد ها بر اثر شرایط اجتماعی تغییر کرد و به این خالق خصوصیات اضافه شد.
مثلا در صحرای عربستان جهنم نشانه گرما و اتیش هست.
ولی شما اگر برید بهشت را در ادیان افراد قطب جنوبی پیدا کنی.
میبینی که بهشت اونها یک جای بسیار گرم و بدون برفی هست.