دوست عزیز ! مطمئنید که این نوشته ی شما شعره؟؟؟!!!!!!! وزن،قافیه و... لاموجود!
تا نکنی نفس خودت را حسَن
بر دگری طعنه و تهمت مزن
بهر گلان خار مشو هوش دار
موعظه کم کن،بتِ خود را شکن
فی البداهه از خودم و تقدیم به شما
مشاعرۀ سنّتی
- شروع کننده موضوع Matrix
- تاریخ شروع
تا نکنی نفس خودت را حسَن
بر دگری طعنه و تهمت مزن
بهر گلان خار مشو هوش دار
موعظه کم کن،بتِ خود را شکن
فی البداهه از خودم و تقدیم به شما
دوست عزیز ! مطمئنید که این نوشته ی شما شعره؟؟؟!!!!!!! وزن،قافیه و... لاموجود!
تا نکنی نفس خودت را حسَن
بر دگری طعنه و تهمت مزن
بهر گلان خار مشو هوش دار
موعظه کم کن،بتِ خود را شکن
فی البداهه از خودم و تقدیم به شما
نه دستی داشتم بر سر، نه پایی داشتم در گل
به دست خویش کردم این چنین بی دست و پا خود را
به دست خویش کردم این چنین بی دست و پا خود را
اگر با دوستان هستم،اگر مدهوش و سرمستم
اگر از قید جان رستم،چنین کردم فنا خود را
فی البداهه از خودم منطبق بر وزن و قافیه و ردیف شعر شما
آخر ای دوست نخواهی پرسید
که دل از دوری رویت چه کشید
سوخت در آتش و خاکستر شد
وعده های تو به دادش نرسید
جان به لب آمده در ظلمت غم
کی به دادم رسی ای صبح امید
دل در اندیشه و امّید وصال
هر چه کوشید به جایی نرسید
بار الها ز تو جویم مددی
تا شود بخت نگون سار،سعید
هجر بین و من یارم کم کن
شام هجران مرا کن تو سپید
با وزن و قافیه ی شما فی البداهه سرودم و تقدیم شما
دل در اندیشه و امّید وصال
هر چه کوشید به جایی نرسید
بار الها ز تو جویم مددی
تا شود بخت نگون سار،سعید
هجر بین و من یارم کم کن
شام هجران مرا کن تو سپید
با وزن و قافیه ی شما فی البداهه سرودم و تقدیم شما
دل داده ام به یاری شوخی کشی نگاری
مرضیه السجایا محموده الخصایل
مرضیه السجایا محموده الخصایل
لطفی که یار دارد با ما،کسی ندارد
عالیة السّوابق کافیة الفضائل
فی البداهه از خودم با وزن،قافیه و آرایه ی شعر شما...شعر ملمع
آفرین بر شمالطفی که یار دارد با ما،کسی ندارد
عالیة السّوابق کافیة الفضائل
فی البداهه از خودم با وزن،قافیه و آرایه ی شعر شما...شعر ملمع
لبخند تو را چند صباحیست ندیدم
یک بار دگر خانه ات آباد،بگو سیـب
بنده همان به که ز تقصیر خویش .................... عذر به درگاه خدا آورد
ازتون بابت تشویقم ممنونم و ببخشید که باید برم. بعداً برای شما هم یک شعر خواهم سرود
دل می رود ز دستم صاحب دلان خدا رابنده همان به که ز تقصیر خویش .................... عذر به درگاه خدا آورد
ازتون بابت تشویقم ممنونم و ببخشید که باید برم. بعداً برای شما هم یک شعر خواهم سرود
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
پس منتظرم
ای که روی تو، بهشت دل و جان است مرا!
ای که وصل تو مراد دل و جان است، مرا!
چون مراد دل و جانم، تویی از هردو جهان
از تو دل برنکنم، تا دل و جان است مرا
ای بهترین بهانه ، یارا ، بتا ، نگارادل می رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
پس منتظرم
بر این حقیر کردی لطف خود آشکارا
فی البداهه منطبق بر وزن و قافیه ی شعر خودتون و تقدیم به شما که تشویقم کردین
مصرع دوم رو باید با مفهوم و کلمات عاشقانه می نوشتم که با مصرع اول هماهنگ باشه ولی به خاطر
حفظ حرمت ها معذورم
ای بهترین بهانه ، یارا ، بتا ، نگارا
بر این حقیر کردی لطف خود آشکارا
فی البداهه منطبق بر وزن و قافیه ی شعر خودتون و تقدیم به شما که تشویقم کردین
مصرع دوم رو باید با مفهوم و کلمات عاشقانه می نوشتم که با مصرع اول هماهنگ باشه ولی به خاطر
حفظ حرمت ها معذورم
ای یار ما عیار ما دام دل خمار ما
پا وا مکش از کار ما بستان گرو دستار ما
ای یار ما عیار ما دام دل خمار ما
پا وا مکش از کار ما بستان گرو دستار ما[/QUOT
ای یار ما دلدار ما ای مونس و غمخوار ما
نیک از تو شد پندار ما گفتار ما کردار ما
فی البداهه منطبق بر شعر شما و تقدیم به حضرت عالی
ا
شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب ...................... باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شد
در گفتن عیب دگران بسته زبان باش
از خوبی خود عیب نمای دگران باش
خیلی ممنون
ای یار ما عیار ما دام دل خمار ما
پا وا مکش از کار ما بستان گرو دستار ما[/QUOT
ای یار ما دلدار ما ای مونس و غمخوار ما
نیک از تو شد پندار ما گفتار ما کردار ما
فی البداهه منطبق بر شعر شما و تقدیم به حضرت عالی
ا
شه آن توست و شاهی فرمای هرچه خواهی
گر بی عمل ببخشی ور بی گنه برانی
ممنون بابت تشویقتون دوست خوبمخیلی ممنون
شه آن توست و شاهی فرمای هرچه خواهی
گر بی عمل ببخشی ور بی گنه برانی
یکدم نگردد عشقت از دل برون،هیهات
گر سوی خود بخوانی یا از درت برانی
فی البداهه با وزن و قافیه و مضمون شعر شما و تقدیم به شما دوست بزرگوارم
یک شبی مجنون نمازش را شکست //بی وضو در کوچه ی لیلا نشست
عشق آن شب مست مستش کرده بود // فارغ از جام الستش کرده بود
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای ؟//بر صلیب عشق دارم کرده ای؟
عشق آن شب مست مستش کرده بود // فارغ از جام الستش کرده بود
گفت یا رب از چه خوارم کرده ای ؟//بر صلیب عشق دارم کرده ای؟
یک شبی مجنون به خلوتگاه ناز .............................. با خدای خویشتن می کرد راز
نامم از بهر چه مجنون کرده ای .............................. بهر یک لیلی دلم خون کرده ای
من کیم لیلی و لیلی کیست من ............................. هر دو یک روحیم اندر دو بدن
مثنوی زبانحال مجنون در جواب شعر شما و تقدیم به شما
انشاءالله دفعه ی بعد از خودم می نویسم
این یکی واقعا عالیه.واقعا هم هم وزنه هم معانیشون خیلی به هم میانممنون بابت تشویقتون دوست خوبم
یکدم نگردد عشقت از دل برون،هیهات
گر سوی خود بخوانی یا از درت برانی
فی البداهه با وزن و قافیه و مضمون شعر شما و تقدیم به شما دوست بزرگوارم
نفسم گرفت از این شب در این حصار بشکن
یک شبی مجنون به خلوتگاه ناز .............................. با خدای خویشتن می کرد راز
نامم از بهر چه مجنون کرده ای .............................. بهر یک لیلی دلم خون کرده ای
من کیم لیلی و لیلی کیست من ............................. هر دو یک روحیم اندر دو بدن
مثنوی زبانحال مجنون در جواب شعر شما و تقدیم به شما
انشاءالله دفعه ی بعد از خودم می نویسم
در این حصار جادویی روزگار بشکن
تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانه
لب زخم دیده بگشا صف انتظار بشکن
arc_saba
عضو جدید
در این شب سیاهم گم کشته راه مقصود/ از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت
arc_saba
عضو جدید
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
در انجماد سکون پیش از آن که سنگ شوم/ مرا به هرم نفس های عشق آب کنید
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |