شاه نشین چشم من تکیه گه خیال توستتکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست
راه رو گر صد هنر دارد توکل بایدش
جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو
شاه نشین چشم من تکیه گه خیال توستتکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست
راه رو گر صد هنر دارد توکل بایدش
شاه نشین چشم من تکیه گه خیال توست
جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکندوفای باغ هستی نیک کاریست
چه رونق باغ بی رنگ و صفا را
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان میکند
در شگفتم من نمی پاشد زهم دنیا چرا؟
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتماز این پنج شین روی رغبت متاب
شب و شاهد و شمع و شهد و شراب
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
ممنون از همراهیت![]()
ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست
مرسی دوست معمارم![]()
![]()
تو عهد كرده ای كه كشانی به خون مرا
من جهد كرده ام كه به عهدت وفا كنی
یاری اندر کس نمیبینم یاران را چه شد ............ دوستی گم گشت یا رب دوستداران را چه شد
دلش ارچه با دل من به وفا یکی نگردد
به رخش تعلق من، نه یکی، هزار بادا
آن جا در آن برزخ سرد در کوچه های غم و درد ..................... غیر از شب آیا چه می دید چشمان تار من و تو؟
واعظان کاین جلوه درمحراب ومنبر میکنند ... چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند.
دلش ارچه با دل من به وفا یکی نگردد
به رخش تعلق من، نه یکی، هزار بادا
آنزمان که بنهادم سر به پای آزادی ............ دست خود ز جان شستم از برای آزادی
یا رب آن اهوی مشکین به ختن بازرسان .... وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان.یاد میداری که با من جنگ در سر داشتی
رای رای توست خواهی جنگ خواهی آشتی
ناله را هرچند می خواهم که پنهانی کشمیا رب آن اهوی مشکین به ختن بازرسان .... وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان.
ناله را هرچند می خواهم که پنهانی کشم
سینه می گوید که من تنگ آمدم فریاد کن
نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار ............... چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم
مأیوس مکن چشم به راهان چمن را ....................... از شوق تو گل یک چمن آغوش فتاده
مشکی است که دارد جگر نافه پر از خون ....................... خالی که بر آن عارض گلپوش فتادههشیار شود هر که در این میکده مست است .............. اما دگرانند چنین ، ما نه چنانیم
مشکی است که دارد جگر نافه پر از خون ....................... خالی که بر آن عارض گلپوش فتاده
هزار سلسله مو در پیت به خاک افتد
چو برقفا فکنی موی عنبر آسا را
هزار سلسله مو در پیت به خاک افتد
چو برقفا فکنی موی عنبر آسا را
این زمان یارب مه محمل نشین من کجاست ............ آرزو بخش دل اندوهگین من کجاست
تار و پود عالم امکان، به هم پیوسته است
عالمی را شاد کرد آنکس که یک دل شاد کرد
دلم امید فراوان به وصل روی تو داشت .............. ولی اجل به ره عمر رهزن امل است
ترسم ای مرگ نیایی تو و من پیر شوم
آنقدر زنده بمانم که زجان سیر شوم
ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون
او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم
مست عشقم ، مست شوقم، مست دوست // مست معشوقی که عالم دست اوست
تاتودریاد منی باد جهانی برباد ... تاتوئی ساقی من،زهربلا نوش مرا
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |