مهندکس
عضو جدید
مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی درافتی به پایش چو مور
رفتی و ندیدی ک چ محشر کردم
با اشک تمام کوچه را تر کردم
دیشب ک شکست بغض تنهایی من
وابستگی ام را ب تو باور کردم...
مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی درافتی به پایش چو مور
رفتی و ندیدی ک چ محشر کردم
با اشک تمام کوچه را تر کردم
دیشب ک شکست بغض تنهایی من
وابستگی ام را ب تو باور کردم...
مزن بر سر ناتوان دست زورمرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی بیفتی بپایش چو مور
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
من در این جای همین صورت بی جانم و بس
دلم آن جاست که آن دلبر عیار آن جاست
هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشکتا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکو شود از هر مژه چون سیل روانه
هر شب از حسرت ماهی من و یک دامن اشک
تو هم ای دامن مهتاب پر از پروینی
سینه من گور عشق و آرزوها بود و منیار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
در جهان سایه آن سرو روان مارا بس
نظر بردار خاقانی ز دونانسینه من گور عشق و آرزوها بود و من
زنده بودم روزگاری در مزار خویشتن
تو ای اشک روان ره سوی دلدارم نمیدانینظر بردار خاقانی ز دونان
جگر میخور که دلجویی نمانده است
يك قصه بيش نيست غم عشق و اين عجب
كه از هر زبان كه ميشنوم نا مكرر است
توکز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
یک بار به پرواز پری باز نکردیم
سر زیر پر خویش فرو برده نشستیم
بر سنگ مزار دل خود مرثیه خواندیم
یک عمر به بالین دل مرده نشستیم
این نغمۀ بود که هرگز نسرودم
وین مرغِ رمیده به قفس باز نیاید
" پرویز ناتل خانلری"
یا رئوف و یا رحیم و یا رفیع
چارده معصوم را آرم شفیع
در دير مغان آمد يارم قدحي در دستترسم که اشک در غم ما پرده در شود ////// وین راز سر به مهر به عالم ثمر شود....
در دير مغان آمد يارم قدحي در دست
مست ازمي وميخواران ازنرگس مستش مست
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگزتا زه ميخانه و مي نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پير مغان خواهد بود
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
درازنای شب از چشم دردمندان پرس
تو قدر آب چه دانی که بر لب جویی
درازنای شب از چشم دردمندان پرس
تو قدر آب چه دانی که بر لب جویی
یه لحظه چشماتو ببند / شاید منو یادت بیاد
همون که بهش گفتی یه روز / جای تو هیچ کس نمیاد![]()
یک سینه سخن دارم و افسوس ، در این شهر
یک تن که حکیمانه کند درک سخن ، نیست...
دلم تنهاست ماتم دارم امشب
دلی سرشار از غم دارم امشب...
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |