تا نشد رسوای عالم کس نشد استاد عشق
نیم رسواعاشق اندر فن خود استاد نیست
تنـهايي و سكــوت هردم دراين وجـود
گرديـده پايه و بنيان اين ســرود
تنـها و خسـته ام در كنج بي كسي
حرفم سكـوت شد ،چون ياوري نبود
ديگر براي من از عاشقي مگـو
اكنون زبي كسي بگسـسته تـار و پـود
غمگين و غرق غم اميد حرف پـوچ
نفـرين به زندگي ، بر مـرگ صد درود