ديدن روی تو را ديده جان بين بايددل از من برد و روی از من نهان کرد
خدارا با که این بازی توان کرد
توکه یک کوشه ی چشمت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو بای و مرا غم ببرد
در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زدمن ز شرم شکوفه لبریزم
یار من کیست ای بهار سپید؟
گر نبوسد در این بهار مرا
یار من نیست ای بهار سپید
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |