.shana
عضو جدید
شبان وادي ايمن گهي رسيد به مرادما ازموده ایمدر این شهر بخت خویش/بیرون کشیدباید از این ورطه رخت خویش
كه چند سال به جان خدمت شعيب كند
شبان وادي ايمن گهي رسيد به مرادما ازموده ایمدر این شهر بخت خویش/بیرون کشیدباید از این ورطه رخت خویش
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع/شب نشین کوی سربازان ورندانم چو شمعشبان وادي ايمن گهي رسيد به مراد
كه چند سال به جان خدمت شعيب كند
زلف رابر باد مده تا ندهی بر بادم/ناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادمعشق یعنی یک تمنا یک نیاز
زمزمه ی عاشقی با سوزو ساز
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد/نقش هر نغمه که زد راه به جایی داردمن ارچه بخت خوش و طالع نکو دارم
ولی چه سود که طبعی بهانه جو دارم
بی ماه مهر افروز خود تا بگذرانم روز خود/دامی براهی مینهم مرغی به دامی میزنممن دوستدار روی خوش و موی دلکشم
مدهوش چشم مست و می صاف بی غشم
رفتم به باغ صبحدمی تا چنم گلی/امد بگوش ناگهم اواز بلبلیما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا
گوبیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر
دل میرود ز دستم صاحب دلان خدا را/دردا که راز پنهان خواهد شد اشکارایادباد ان صحبت شبها که با نوشین لبان
بحث سر عشق و ذکر حلقه ی عشاق بود
در کوی نیک نامی مارا گذر ندادند/گر تو نمی پسندی تغییر کن قضا راابر اذاری بر امد باد نوروزی وزید
وجه می می خواهم و مطرب که میگوید رسید
تنم از واسطه ی دوری دلبر بگداخت/جانم از اتش مهر رخ جانانه بسوختای شاهدقدسی که کشد بند نقابت
وای مرغ بهشتی که دهد دانه و ابت
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد/گه در چمن همه گلبانگ عاشقانه ی توستتو را صبا و مرا اب دیده شد غماز
وگرنه عاشق و معشوق راز دارانند
سلامز شعر دلكش حافظ كسي بود اگاه
كه لطف طبع و سخن گفتن دري داند[FONT="][/FONT]
[FONT="] سلام[/FONT]
[FONT="]از غم هجر مكن ناله كه دوش[/FONT]سلام
دود اه سینه ی نالان من/سوخت این افسردگان خام را
در شگفتم که در این مدت ایام فراق/بر گرفتی ز حریفان دل و دل میدادت[FONT="]از غم هجر مكن ناله كه دوش[/FONT]
[FONT="]زده ام فالي و فريادرسي مي ايد[/FONT]
تو با خداي خود انداز كار و دل خوش داردر شگفتم که در این مدت ایام فراق/بر گرفتی ز حریفان دل و دل میدادت
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |