مشاعرۀ سنّتی

[semiramis261]

من از ترس ویرانی و انزوا
به آلونک خواب کوچیده ام...

 

[salvador]

می‌نوازی غیر را هر لحظه از لطف و مرا

دم بدم خون در دل از جور پیاپی می‌کنی

 

[fairy a]

یکی پرطمع پیش خوارزمشاه / شنیدی که شد بامدادی پگاه

 

[salvador]

هر گه که بر آیی به سر کو به تماشا

خواهم که دل و دیده و جان بر تو فشانم

 

[ranalean]

هر گه که بر آیی به سر کو به تماشا

خواهم که دل و دیده و جان بر تو فشانم

مرا عهدی است با جانان که تا جان در بدن دارم

هواداران کویش را چون جان خویشتن دارم

 

[sutern]

ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار پرده ز رخ که مشتاق لقاییم

 

[salvador]

من خود از تربیت دل نکشم دست ولی

ترسم این آئینه کارش به صفایی نکشد

 

[sutern]

درد بی عشقی ز جانم برده طاقت ور نه من
داشتم آرام تا آرام جانی داشتم

 

[salvador]

مرا در جهان خود دلی بود و بس

کنون خون شد از درد هجران او

 

[sutern]

وصف تو کار واژه های لال من نیست
این شعرهای عاشقانه مال من نیست

 

[نسیم-سحر]

تا عشق سر آشوب تو هم زانوی ما شد

سر بر نگرفتم به وفای تو ز زانوی

 

[salvador]

یا رب آشفتگی زلف به دستارش ده

چشم بیمار بگیر و دل بیمارش ده



تا به ما خسته دلان بهتر ازین پردازد

دلی از سنگ خدایا به پرستارش ده

 

[sutern]

همه هست ارزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به ارزویی

 

[salvador]

یوسف مصر مرا چاه زنخ

گر چه دلگیرست چاهی روشنست

 

[sutern]

تنی الوده درد و لبریز غم دارم
ز اسباب پریشانی تو را ای عشق کم دارم

 

[salvador]

مرغ دل صید کمانخانه ابروی تو شد

چه کمانست که پیوسته کشد ابرویت

 

[fairy a]

تو به کز توانایی خویش گویی / چه می پرسی از دوره ی ناتوانی

 

[چاووش]

یکی شکسته نوازی کن ای نسیم عنایت
که در هوای تو لرزنده تر ز شاخه بیدم

 

[sutern]

من عاشقم و دلم بدو گشته تباه
عاشق نبود ز عیب معشوق اگاه

 

[salvador]

همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی

که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی

 

[sutern]

یاد باد انکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

 

[salvador]

در جهان دردی طلب کان عشق سوز جان بود

پس به جان و دل بخر گر عاقلی ارزان بود

 

[sutern]

در این بهار تازه که گلها شکفته اند
لبخند عشق زن که شکوفا ببینمت

 

[salvador]

تا دل من برده‌ای قصد جفا کرده‌ای

نی بر من بوده‌ای نی غم من خورده‌ای

 

[nooshafarin]

یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

 

[salvador]

دل جور تو ای مهر گسل می‌خواهد

خود را به غم تو متصل می‌خواهد

 

[nooshafarin]

دارم من از فراقش در دیده صد علامت
لیست دموع عینی هذا لنا العلامه

 

[ni_rosa_ce]

دل جور تو ای مهر گسل می‌خواهد

خود را به غم تو متصل می‌خواهد

دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

کشتی شکستگانیم ای باد شرطه بر خیز

باشد که باز ببینم دیدار آشنا را

خیلی وقته تاپیک مشاعره نبودم

دلم تنگ شده براش

سعی می کنم دوباره بیام

شب خوش

...

 

[salvador]

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما





***********************



ای روی تو آرام دل خلق جهانی

بی روی تو شاید که نبینند جهان را

 

[nooshafarin]

آنهمه ناز و تنعم که خزان می فرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد