نگفتــي گـــر بيفتي گيــــــرمت دست؟
ازيـــن افــــــتــاده تر, كاكنونم اي دوست؟
با درود
ترک ستم پرست من ترک جفا نمیکند
عهد به سر نمیبرد ، وعده وفا نمی کند
عهد به سر نمیبرد ، وعده وفا نمی کند
اوحدی
نگفتــي گـــر بيفتي گيــــــرمت دست؟
ازيـــن افــــــتــاده تر, كاكنونم اي دوست؟
دلا رمز حیات از غنچه دریاببا درود
ترک ستم پرست من ترک جفا نمیکند
عهد به سر نمیبرد ، وعده وفا نمی کنداوحدی
دلا رمز حیات از غنچه دریاب
حقیقت در مجازش بی حجاب است
ز خاک تیره میروید ولیکن
نگاهش بر شعاع آفتاب است
تا فروزنده شود زیب و زرت
جان ز روی و دل از آهن کردم
دردم از یار است و درمان نیز هم[FONT=arial, helvetica, sans-serif]مــن نگويم كه مـــرا از قفــــس آزاد كنيد[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]قفســـم بــُرده به بـــاغي و دلم شـــاد كنيد[/FONT]
مــــرغ سحـــــر نــــاله ســــــر كن ... داغ مــــــرا تـــــــــازه تـــر كندردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
مــــرغ سحـــــر نــــاله ســــــر كن ... داغ مــــــرا تـــــــــازه تـــر كن
نگاه کن چگونه قطره قطره آب میشوم ........ چگونه سایه سیاه سرکشم اسیر دست مهتاب میشوم
![]()
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]مانند اشـك ، دور ز ديــدار مردمــان .... با ســـر دويـــده تا ســـر كوي تو آمدم[/FONT]
مورچگان را چوفتند اتفاق شیرژیان رابدرانند پوست![]()
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
هر كو ز مي وصلت يك جام بياشامد .... تا زنده بود او را هشيـار نخواند كس
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم
روزی سراغ وقت من آیی که نیستم
شهریار
مـن عـاشـق تنهـايي ام سـرگشته شيدايي ام
ديـوانه رسوايي ام تــو هر چه مي خواهي بگو
مهرداد اوستا
وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]با سار ِ پشت پنجره جایم عوض شود [/FONT]
ديدي آن تـرك ختــا، دشمـن جــان بـود مـــرا
گرچه عمري به خطا دوست خطابش كردم
منظور من این که شما با من...
من با شما این قصه ها را دوست...
ای وای! حرفم این نبود اما
سردم شده آب و هوا را دوست...
[FONT=times new roman, times, serif]تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار ----- که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند [/FONT]
در تو هزار مزرعه ، خشخاش ِ تازه است
آدم به چشـــــــــــــم هاي تو معتاد مي شود
[FONT=times new roman, times, serif]در میخانه ام بگشا که هیچ از خانقه نگشود ----- گرت باور بود ورنه سخن این بود و ما گفتیم [/FONT]
می تونی دل بـِکــنـــی تا ته ِ دنیا برسی
امروزُ رها کنی تا خود ِ فردا برسی
می تونی همسفر ِ خاطره های بد باشی
می تونی راه رسیدن به شبُ بلد باشی
[FONT=times new roman, times, serif]یار با ما بی وفایی میکند ----- بی گناه از من جدایی میکند[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]شمع جانم را بکشت آن بی وفا ----- جای دیگر روشنایی میکند[/FONT]
دریای من ! به ابر سپـردم بیـاورد :
یک آسمان ، بهانه ی باران برای تو
ناقابل است ، بیشتر از این نداشتم
رخصت بده نفس بکشم در هوای تو
ويرانه پيكــري كــه نبــاشد خـــراب درد
بيچاره سيـنه اي كه به عشقش دچار نيست
تو قرص ماهی و من کودکی که می خواهم
به قدر کاسه ای از حوض ِ ماه بردارم
بیا که چشم ِ جهانی هنوز منتظر است
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بیا که دست از این اشک و آه بردارم [/FONT]
مي ســــوزم از اشــتـيــــاقت در آتـشـــــم از فـــراقت
كـانــون مـــن سيــنه مــن ، ســوداي مــن آذر من
نقض ِ قانون ِ آدمبزرگا جـُرمه ، عزيزم
چشاتو وا نکن ، اينجا هيچ چي ديدن نداره
هیچم از دنیی و عقبی نبرد گوشه خاطر
که به دیدار تو شغل است و فراغ از دو جهانم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |