مشاعرۀ سنّتی

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
یا رب ز کمال لطف خاصم گردان
واقف بحقایق خواصم گردان

از عقل جفا کار دل افگار شدم
دیوانهٔ خود کن و خلاصم گردان
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه مرا خواب به چشم، نه مرا دل به دست
چشم و دل هر دو به ديدار تو آشفته و مست
 

*M.A*

کاربر بیش فعال
آواز عاشقانه ی ما در گلو شکست
حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست

دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست

سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو "آنلاینی" و من بی تاب نازِ چشم جادویت
چرا هر گز نمی آید جوابم هم از آن سویت

به قرآن عاشقت هستم نمی دانی که بی تابم
که تا آید جوابی هم مگر یک شب از آن کویت

تو گیری با یکی دیگر،ولی من بی تو دلگیرم
نمی دانم کجا رفت است آن شور و هیاهویت

دلم خوش بود یاری باوفا دارم در این دنیا

ولی حالا که محتاجم عجب محتاج آن رویت

بیا جانم جوابم ده تمامِ دل خوشی هایم
بیا امشب که جان بخشد مرا آن رنگ و آن بویت


 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا سر زلف پریشان تو محبوب منست
روزگارم به سر زلف پریشان ماند
چه کند کشته عشقت که نگوید غم دل
تو مپندار که خون ریزی و پنهان ماند
سعدی
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوش خواندم غزلی از تو و دلگیر شدم
لیک از بخت بد خویش ز تو سیر شدم!

هر بار که گفتی ب خدا عاشقم هستی
من مست ز عشق تو کمی شیر شدم

بیتی غزلت را به سرم کوفت حسابی
با خواندن ان بیت کنون پیر شدم

هرچند که در اخر شعرت خبری بود
با "گیر کسی بودن تو" تیر شدم

دریاب مرا و لحظه ای خشم مران
با حسرت تو ناله ی شبگیر شدم
 

gelayor14

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
نه بسته ام به کـَس دل ، نه بسته دل به من کـَس


چو تخته پاره بر موج ، رها... رها... رها... من


نمی دانم چه در پیمانه کردی جانم
تو لیلی وش مرا دیوانه کردی جانم
چه شد اندر دل، من جا گرفتی جانم
مکان در خانه ی ویرانه کردی جانم
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
من چه خوشبختم که در تقدیرم آمد نام تو
میزبانی از تو و عشق تو شد فرجام من...

انچنان وابسته ام من که ببین انداخته
فکر یک لحظه جدایی لرزه بر اندام من...
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
ناز کُنی؛ نَظر کُنی؛ قَهر کُنی؛ ستم کُنی
‏گر که جَفا، گر که وَفا، ‏از تو حذَر نمی‌شود

داغ که دارد اين دلم، داغ تو و خیال تو "
بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمي شود".


 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاد مسیرم که بمیرم

یک قطره آبم که در اندیشه دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم

این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی ست
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم

خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
در زیر پرچم تو زمین آبرو گرفت
از عطر سیب خانه ی دل رنگ و بو گرفت

وقتی که مادر تو در شب جمعه کربلاست
باید برای ذکر تو حتما وضو گرفت
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو دریا باش و من موج خروشان
تو
ساحل باش و من دریای طوفان
تو
عاشق باش و من معشوق رویات
تو
عابد باش و من معبود چشمات


 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب است ... و در به در ِ كوچه هاي پُر دَردم ...

فقير و خسته بدنبال دوست ميگردم ...

اسير ظلمتم ...

رفيق كجا ماندي ...! ؟

به اعتبار توست ، كه فانوس نياوردم .

 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا