هفت کفش آهنین پوشیدم و تا قاف رفتم
مرغ قاف افسانه بود، افسانه خواندم باز گشتم
![]()
محبت گر به دل بنشاندم دوست
صداقت را طریقت میکنم ،که ارزانی اوست
خودم
دوستان اگه حس و حالش دارید شعر بگید
هفت کفش آهنین پوشیدم و تا قاف رفتم
مرغ قاف افسانه بود، افسانه خواندم باز گشتم
![]()
اشك گرم و آه سرد و روي زرد و سوز دلچه زنم چو نای هر دم زنوای شوق او دم
که لسان غیب خوش تر بنوازد این نوا را
چه زنم چو نای هر دم زنوای شوق او دم
که لسان غیب خوش تر بنوازد این نوا را
چه زنم چو نای هر دم زنوای شوق او دم
که لسان غیب خوش تر بنوازد این نوا را
محبت گر به دل بنشاندم دوست
صداقت را طریقت میکنم ،که ارزانی اوست
خودم
دوستان اگه حس و حالش دارید شعر بگید
اشك گرم و آه سرد و روي زرد و سوز دل
حاصل عشقند ومن اين نكته مي دانم چو شمع
![]()
محبت گر به دل بنشاندم دوست
صداقت را طریقت میکنم ،که ارزانی اوست
خودم
دوستان اگه حس و حالش دارید شعر بگید
تنها برای عاشقی کو زخم خونین در دل است
شعری بگو کز شعر تو درمان دردم حاصل است
خودم
دوستان ادامه بدن
تاراج دل ما همه ي اصل کلام است
آغاز سخن گفتن يك جمله سلام است
يک جمله بگو تا که دلم شعر سرايد
اين دل ز فراق لب تو همچو کباب است
گر نکته ي مبهم تو به شعرم داري
اين شعر که از دل بدرايد چو جواب است
![]()
اسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
انگشت مزن بر دل پر حوصله ي ما
بگذار که سربسته بماند، گِله ما
![]()
تنها برای عاشقی کو زخم خونین در دل است
شعری بگو کز شعر تو درمان دردم حاصل است
خودم
دوستان ادامه بدن

تاراج دل ما همه ي اصل کلام است
آغاز سخن گفتن يك جمله سلام است
يک جمله بگو تا که دلم شعر سرايد
اين دل ز فراق لب تو همچو کباب است
گر نکته ي مبهم تو به شعرم داري
اين شعر که از دل بدرايد چو جواب است
![]()
افسوس گذشت عشق،تاب و تب ها
آن ناز نگاه ، آه...لب ها... لب ها...
بعد از تو هزار شب من و تنهایی...
بانو تو کجای قصه ای این شب ها؟
از خودتون بود؟
یک تیر و :دی
تا باز هرچه گویم از بیستون در آید
من نیز همچو فرهاد در انتظار شاید
بداهه خودم![]()

ببخشيد ديس شدماي عشق نازمت كه ندا ميكني مـرا
قربانيت به رســـــم وفا ميكني مـرا
تا قــصد ميكـنم كه روم اندكي كنار
با شعر عاشــقانه صدا ميكني مـرا
![]()
از خودتون بود؟
یک تیر و :دی
تا باز هرچه گویم از بیستون در آید
من نیز همچو فرهاد در انتظار شاید
بداهه خودم![]()
ازآهنگ صدایت می شناسم
مسیر چشم هایت می شناسم
یقینن دیشب از اینجاگذشتی
تورا از رد پایت می شناسم
دوست دارم ننويسم قلمم مي رفصد
دست من نيست ، اگر شعر ، پريشان باشد
مثل سهراب نشد شعر بگويم ، هـرگـز
واژه بايد خود باد و ... خود باران باشد
![]()
دانی که چرا در غم تو شادم و خرسند
زیرا که مرا عشق بجز غصه و غم نیست
بداهه![]()
ياد باد آن روزگار بي دروغدر پشت لبان او سکوت ژرفی
ماسید و ته دلش رسوب حرفی
کنسرت بزرگ بغض در اجرا بود
در حنجره ی کبود آدم برفی
من بر اين طبع روان تو حسادت ببرم
پيش شعر تو ز لطف سخنم دم نزنم
آمدم جلوه كنم در نظر دشمن و دوست
جلوه طبع تو ديدم، ز خجالت بروم
![]()
من بر اين طبع روان تو حسادت ببرم
پيش شعر تو ز لطف سخنم دم نزنم
آمدم جلوه كنم در نظر دشمن و دوست
جلوه طبع تو ديدم، ز خجالت بروم
![]()
دانی که چرا در غم تو شادم و خرسند
زیرا که مرا عشق بجز غصه و غم نیست
بداهه![]()

من نه آنم که زبونی کشم از چرخ و فلک
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد
تو بازی ها کنی با غم
غمم مینازدت هر دم
بداهه![]()
تو بازی ها کنی با غم
غمم مینازدت هر دم
بداهه![]()
مستم از باده ،که مستی هم بلاست
باده ی عاشق زهر باده جداست
بی وفا ، مستی مگر از باده ی عشقت نبود
کین چنین دل را شکستی،کین شکستن هم خطاست
منم مست و پريشان حال ،از اين شب
نگه كن ، مانده ام بي تاب، در تب
![]()
بداهه
ببخشيد دوستان -امشب نتنم مشكل داره هي ديس ميشم
تا به کی ای ماه من در پرده پنهان بینمت
چهره بگشا تا میان ماه تابان بینمت
به همزادان چو در مجلس نشستی
چو طوطی لعل او شکر شکستی
سر درج حکایت باز کردی
ز هر شهری سخن آغاز کردی
حدیث مصریان کردی سرانجام
که تا بردی عزیز مصر را نام
چو این نامش گرفتی بر زبان جای
درافتادی به سان سایه از پای
ز ابر دیده سیل خون فشاندی
نوای ناله بر گردون رساندی
منم مست و پريشان حال ،از اين شب
نگه كن ، مانده ام بي تاب، در تب
![]()
بداهه
ببخشيد دوستان -امشب نتنم مشكل داره هي ديس ميشم
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |