هر چند پير وخسته دل وناتوان شدم
هر گاه ياد روي تو كردم جوان شدم
![]()
منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن
هر چند پير وخسته دل وناتوان شدم
هر گاه ياد روي تو كردم جوان شدم
![]()
منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن
منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن
نازپروزده تنعم نبر دراه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

یارب ،غم بیرحمی جانان بکه گویم ؟دانی که چرا سر نهان با تونگویم؟
طوطی صفتی طاقت اسرار نداری![]()
یارب ،غم بیرحمی جانان بکه گویم ؟
جانم غم او سوخت ، غم جان بکه گویم ؟
نی یار و نه غمخوار و نه کس محرم اسرار
رنجوری و مهجوری و حرمان بکه گویم؟
![]()
یارب ،غم بیرحمی جانان بکه گویم ؟
جانم غم او سوخت ، غم جان بکه گویم ؟
نی یار و نه غمخوار و نه کس محرم اسرار
رنجوری و مهجوری و حرمان بکه گویم؟
![]()
مرا می بینی و هردم زیادت می کنی دردم
تورا می بینم و میلم زیادت میشود هردم
من مینگرم ز مبتدی تا استادمرا می بینی و هردم زیادت می کنی دردم
تورا می بینم و میلم زیادت میشود هردم
موي سپيد را فلکم آسان نداد
اين رشته را به نقد جواني داده ام
من چه گویم زغم دل که تو میدانی چیست
انچه در عمق سکوت من عاشق جاریست
دور گشتی زدلم هم نفس دیروزی
از من اکنون شبحی زانچه تودیدی باقیست
![]()
منم که طواف حرم کرده ام بتی به کنار........منم که پیش بتان نعره های هوا زده ام..........دلم هنوز تقاضای جستجو دارد
موي سپيد را فلکم آسان نداد
اين رشته را به نقد جواني داده ام
من مینگرم ز مبتدی تا استادس مشکل اسرار اجل را نگشادعجز است به دست هر که از مادر زاد
کس یک قدم از دایره بیرون ننهاد
موي سپيد را فلکم آسان نداد
اين رشته را به نقد جواني داده ام
یک روز عقابی ز سر ستگ هوا خاست ............ و اندر طلب طمعه پرو بال بیاراست خخخخخخخخختفاوتی نکند گر ترش کنی ابرو
هزار تلخ بگویی هنوز شیرینی
ياس هاي باغ احساس مرا پرپر مکنتفاوتی نکند گر ترش کنی ابرو
هزار تلخ بگویی هنوز شیرینی
یک روز عقابی ز سر ستگ هوا خاست ............ و اندر طلب طمعه پرو بال بیاراست خخخخخخخخخ
درستش کردم ...چرا با عین گفتین؟
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سرو سامان که مپرس
یک روز عقابی ز سر ستگ هوا خاست ............ و اندر طلب طمعه پرو بال بیاراست خخخخخخخخخ
ياس هاي باغ احساس مرا پرپر مکن
من دراين ويرانه سرگردان ديدار توام
![]()
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
هنوز همنفسی در چمن نمی بینم..................بهار می رسد و من گل نخستینم...............به آب جو نگرم خویش را نظاره کنم..........به این بهانه مگر روی دیگری بینم؟(ان شالله ) اقبالتا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
تا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
متاع دلبری و حال دل سپردن نیست
وگرنه پیر از عاشقی نپرهیزد
![]()
تو همی دانی که آئین تو چیست؟...........زیر گردون سر تمکین تو چیست؟...........آن کتاب زنده قرآن حکیم..............حکمت او لایزال است و قدیمهر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست!
منم که طواف حرم کرده ام بتی به کنار........منم که پیش بتان نعره های هوا زده ام..........دلم هنوز تقاضای جستجو داردقدم بجادهٔ باریک تر ز مو زده ام (اقبال لاهوری)
مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
ورنه در مجلس رندان خبری نیست که نیست!.
هر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست!
دلم تنهاست ماتم دارم امشب
دلي سرشار از غم دارم امشب
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم..
تو همی دانی که آئین تو چیست؟...........زیر گردون سر تمکین تو چیست؟...........آن کتاب زنده قرآن حکیم..............حکمت او لایزال است و قدیم
تب عشق است ، درماني ندارد
چو شد آغاز ، پاياني ندارد
![]()

| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |