ندانمت به حقیقت که در جهان به چه مانی ........................ جهان و هر چه در او هست صورت اند و تو جانیمن پر شدم از دروغ, صافی لطفا"
ای مرگ! بیــا بکن تلافــــی لطفا"
از شــــوری منطق زمیــــن بیــــزارم...
یک پرس جنون با سس کافی لطفا"!!!!
ندانمت به حقیقت که در جهان به چه مانی ........................ جهان و هر چه در او هست صورت اند و تو جانیمن پر شدم از دروغ, صافی لطفا"
ای مرگ! بیــا بکن تلافــــی لطفا"
از شــــوری منطق زمیــــن بیــــزارم...
یک پرس جنون با سس کافی لطفا"!!!!
در پیش چشمش ساغری ، گیرم ز دست دلبریهر دمش با منِ دلسوخته لطفی دگر است ......................... این گدا بین که چه شایسته ی انعام افتاد
مغبچه ای می گذشت راهزن دین و دل ......................... وز پی آن آشنا از همه بیگانه شددر پیش چشمش ساغری ، گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم ، وز غصه بیمارش کنم
دیده از دیدن نمی ماند، دریغمغبچه ای می گذشت راهزن دین و دل ......................... وز پی آن آشنا از همه بیگانه شد
غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید ...................... از کجا سرّ غمش در دهن عام افتاددیده از دیدن نمی ماند، دریغ
دیده پوشیدن نمی داند، دریغ
در زمین، زبان حق بریده اند،غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید ...................... از کجا سرّ غمش در دهن عام افتاد
تا درخت دوستی کی بر دهد ........................... حالیا رفتیم و تخمی کاشتیمدر زمین، زبان حق بریده اند،
حق، زبان تازیانه است!
وانکه با تو صادقانه درددل کند
های های گریه ی شبانه است!
من با تو نگویم که تو پروانه من باشتا درخت دوستی کی بر دهد ........................... حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
شبی برنشست از فلک برگذشت ............................... به تمکین و جاه از ملک درگذشتمن با تو نگویم که تو پروانه من باش
چون شمع بیا روشنی خانه من باش
در کلبه ما رونق اگر نیست صفا هست
تو رونق این کلبه و کاشانه من بش
تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشقشبی برنشست از فلک برگذشت ............................... به تمکین و جاه از ملک درگذشت
من که یک عمر به دنیا بودم ............................... با شما بودم و تنها بودمتا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آیـد غــــمی از نو به مبارکبــــــادم
من که یک عمر به دنیا بودم ............................... با شما بودم و تنها بودم
ممنون از همراهیتون.من صبح ساعت 6 باید برم هیئت.شبتون به خیر![]()
من نوشتم این سخن از بهر دوستما چرا چون مدعی پنهان کنیم
بهر ناموس مزور جان کنیم...
شب خوش و التماس دعا
تو کز محنت دیگران بی غمی ............................. نشاید که نامت نهند آدمیمن نوشتم این سخن از بهر دوست
تا بداند این دلم در فکر اوست
تو کز محنت دیگران بی غمی ............................. نشاید که نامت نهند آدمی
یادمان باشد فردا حتماناز گل را بکشیم حق به شب بو بدهیم و نخندیم دگر به تَرَکهای دل هر گلدانای دل مباش یک دم خالی زعشق و مستیوان گه برو که رستی از نیستی و هستی
نمی دانم چه تاثیریست در عشقیادمان باشد فردا حتماناز گل را بکشیم حق به شب بو بدهیم و نخندیم دگر به تَرَکهای دل هر گلدان
نمی دانم چه تاثیریست در عشق
که بیمارش به صحت نیست مایل
بیا که فخر من این عشق پایدار من است ...................... اسیر عشقم و عشق تو افتخار من استلعل اوعین الحیات و من چو اسکندر اسیر ................................آنچنان مشتاق وصلم همچو مستسقی به آب
بیا که فخر من این عشق پایدار من است ...................... اسیر عشقم و عشق تو افتخار من است
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
تو را در قلب انسان های عاشق پیشه معصومشب همه بی تو کار من شکوه به ماه کردنست
روز ستاره تا سحر تیره به آه کردنست
مرا خود با تو سرّی در میان هست ..................... وگرنه روی زیبا در جهان هستتو را در قلب انسان های عاشق پیشه معصوم
و در هر جای این دنیا به دنبال تو می گردم
تا تو نگاه میکنی , کار من آه کردن استمرا خود با تو سرّی در میان هست ..................... وگرنه روی زیبا در جهان هست
هر لحظه بهانه ی تو را میگیرمتا کی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر وژه چون سیل روانه
میرم شاید فراموشت کنم
با فراموشی هم آغوشت کنم
تن چو دیوار و پس دیوار افتاده دلیماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست
همه عمر برندارم سر از این خمار مستیتن چو دیوار و پس دیوار افتاده دلی
در بیان حال آن دل این زبان برخاسته
رو خرابیها نگر در خانه هستی ز عشق
سقف خانه درشکسته آستان برخاسته
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |