مشاعرۀ سنّتی

Silence92

عضو جدید
کاربر ممتاز
یَله بر نازکای چمن رها شده باشی
پا در خنکای شوخ چشمه‌یی
و زنجره زنجیره‌ی بلورین صدایش را ببافد
در تجرد شب
واپسین وحشت جانت ناآگاهی ار سرنوشت ستاره باشد
غم سنگینت تلخی ساقه‌ی علفی که به دندان میفشری
یک چشم زدن غافل از آن ماه نباشم
ترسم که نگاهی کند آگاه نباشم
 

Iman MM

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک چشم زدن غافل از آن ماه نباشم
ترسم که نگاهی کند آگاه نباشم
مرده‌گان را به رَف‌ها چیده اند
زنده‌گان را به یخ‌دان‌ها
گِرد بر سفره‌ی سور
ما در چهره‌های بی‌خونِ هم‌کاسه‌گان می‌نگریم
شگفتا! ما کیان‌ایم؟
نه بر رف چیده‌گانیم کز مرده‌گانیم
نه از صندوقیانیم کز زنده‌گانیم
تنها درگاه خونین و فرش خون‌آلوده شهادت می‌دهد که برهنه پای بر جاده یی از شمشیر گذشته ایم...
 

Silence92

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرده‌گان را به رَف‌ها چیده اند
زنده‌گان را به یخ‌دان‌ها
گِرد بر سفره‌ی سور
ما در چهره‌های بی‌خونِ هم‌کاسه‌گان می‌نگریم
شگفتا! ما کیان‌ایم؟
نه بر رف چیده‌گانیم کز مرده‌گانیم
نه از صندوقیانیم کز زنده‌گانیم
تنها درگاه خونین و فرش خون‌آلوده شهادت می‌دهد که برهنه پای بر جاده یی از شمشیر گذشته ایم...
ميان ابرو و چشم تو فرق نتوان داد
بلا و فتنه ندارند امتياز از هم
 

Silence92

عضو جدید
کاربر ممتاز
ماهی همیشه تشنه ام
در زلال لطف بیکران تو
می برد مرا به هر کجا که میل اوست
موج دیدگان مهربان تو
و چه سنگین ذرات غربت را می بویم...

گرچه با همه هستم٬

اما هیچکس با من نیست!

هیچکس همرنگ من نیست!

و تنها شعر هایم با منند

از جنس من

و برای من
 

Iman MM

عضو جدید
کاربر ممتاز
یارا چه کرده ایم که از ما بریده ای
یا ما چه گفته ایم که از ما رمیده ای
یارانِ ناشناخته‌ام چون اخترانِ سوخته چندان به خاکِ تیره فروریختند سرد
که گفتی دیگر زمین
همیشه شبی بی‌ستاره ماند
 

Silence92

عضو جدید
کاربر ممتاز
یارانِ ناشناخته‌ام چون اخترانِ سوخته چندان به خاکِ تیره فروریختند سرد
که گفتی دیگر زمین
همیشه شبی بی‌ستاره ماند
دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت
من آزادی نمیخواهم که با یوسف به زندانم
 

Silence92

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا تو بی‌سببی نیستی
به راستی صلت کدام قصیده‌ای ای غزل؟
لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن

خاطرات بایگانــــی، زندگـــــی هــــای اداری

آفتاب زرد و غمگین ، پله هــــای رو بــه پایین

سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری
 

Iman MM

عضو جدید
کاربر ممتاز
لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن

خاطرات بایگانــــی، زندگـــــی هــــای اداری

آفتاب زرد و غمگین ، پله هــــای رو بــه پایین

سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری
یادش بخیر مادرم
از پیش در جهد بود دایم
تا پایه کن کند دیوار اندهی که یقین داشت در دلم مرگش به جای خالیش احداث میکند
 

Silence92

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادش بخیر مادرم
از پیش در جهد بود دایم
تا پایه کن کند دیوار اندهی که یقین داشت در دلم مرگش به جای خالیش احداث میکند
دلم را آهنی کردم مبادا عاشقت گردد
ندانستم تو ای ظالم دلی آهن ربا داری
 

Silence92

عضو جدید
کاربر ممتاز
با این ادامه میدیم:
دلم از نرگس بيمار تو بيمارتر است
چاره كن درد كسي كز همه ناچارتر است
 

Iman MM

عضو جدید
کاربر ممتاز
با این ادامه میدیم:
دلم از نرگس بيمار تو بيمارتر است
چاره كن درد كسي كز همه ناچارتر است
واسه اینکه فکر نکنی کم آوردم:
یکی به دفتر مشرق ببین پدر که نبشت
به هر صحیفه سرودی ز فتح تازه بشر
ادامه ی آخری که گفتی:
تو راه راحت جان گیر و من مقام مصاف
تو جای امن و امان گیر و من طریق خطر
 

Silence92

عضو جدید
کاربر ممتاز
واسه اینکه فکر نکنی کم آوردم:
یکی به دفتر مشرق ببین پدر که نبشت
به هر صحیفه سرودی ز فتح تازه بشر
ادامه ی آخری که گفتی:
تو راه راحت جان گیر و من مقام مصاف
تو جای امن و امان گیر و من طریق خطر
:biggrin:
رو نوشت روزها را، روی هــــم سنجــاق کردم:

شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری
 

Iman MM

عضو جدید
کاربر ممتاز
دور از جون....شوخی کردم بابا
رفتیـم و پرسش دل ما بی جواب ماند

حال سوال و حوصله ی قیل و قال کو ؟
اندفع کم آوردم:
و چندان که خش خش سپید زمستانی دیگر از فراسوی هفته های نزدیک به گوش آمد و سمور و قُمری آسیمه‌سر از لانه و آشیانه‌ی خویش سرکشیدند
با آخرین پروانه‌ی باغ از مرگ من سخن گفتم
 

Silence92

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی که پرسشی کنی اصحاب درد را ........................... چون من شکسته دل ترم اول مرا بپرس
سلامی صمیمی تر از غـم ندیدم

به اندازه ی غم تو را دوست دارم

بیــــا تا صدا از دل سنگ خیــــزد

بگوییم با هم : تو را دوست دارم
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلامی صمیمی تر از غـم ندیدم

به اندازه ی غم تو را دوست دارم

بیــــا تا صدا از دل سنگ خیــــزد

بگوییم با هم : تو را دوست دارم
میان عاشق و معشوق فرق بسیار است ......................... چو یار ناز نماید شما نیاز کنید
 

Silence92

عضو جدید
کاربر ممتاز
اندفع کم آوردم:
و چندان که خش خش سپید زمستانی دیگر از فراسوی هفته های نزدیک به گوش آمد و سمور و قُمری آسیمه‌سر از لانه و آشیانه‌ی خویش سرکشیدند
با آخرین پروانه‌ی باغ از مرگ من سخن گفتم
من جز براي تو نمي خواهــم خودم را

اي از همه من هاي من بهتر، منِ تو

هر چيز و هر كس رو به سويي در نمازند

اي چشـــم هاي من، نمــاز ِ ديدن تـــو!
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلامی صمیمی تر از غـم ندیدم

به اندازه ی غم تو را دوست دارم

بیــــا تا صدا از دل سنگ خیــــزد

بگوییم با هم : تو را دوست دارم
من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم
اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا