دلی خواهم که از او درد خیزد بسوزد عشق ورزد اشک ریزدجاده ی حیرت بسی پر پیچ بود. لطف ساقی بود و باقی هیچ بود.
دلی خواهم که از او درد خیزد بسوزد عشق ورزد اشک ریزدجاده ی حیرت بسی پر پیچ بود. لطف ساقی بود و باقی هیچ بود.
یک چشم زدن غافل از آن ماه نباشمیَله بر نازکای چمن رها شده باشی
پا در خنکای شوخ چشمهیی
و زنجره زنجیرهی بلورین صدایش را ببافد
در تجرد شب
واپسین وحشت جانت ناآگاهی ار سرنوشت ستاره باشد
غم سنگینت تلخی ساقهی علفی که به دندان میفشری
دلی خواهم که از او درد خیزد بسوزد عشق ورزد اشک ریزد
مردهگان را به رَفها چیده اندیک چشم زدن غافل از آن ماه نباشم
ترسم که نگاهی کند آگاه نباشم
ميان ابرو و چشم تو فرق نتوان دادمردهگان را به رَفها چیده اند
زندهگان را به یخدانها
گِرد بر سفرهی سور
ما در چهرههای بیخونِ همکاسهگان مینگریم
شگفتا! ما کیانایم؟
نه بر رف چیدهگانیم کز مردهگانیم
نه از صندوقیانیم کز زندهگانیم
تنها درگاه خونین و فرش خونآلوده شهادت میدهد که برهنه پای بر جاده یی از شمشیر گذشته ایم...
ماهی همیشه تشنه ام
دیده در راهت نهم ، دردانه بارانت کنم
چهره ی زیبا نما تا جان به قربانت کنم
مطرب گورخانه به شهراندر چه میکند زیر دریچههای بیگناهی؟ميان ابرو و چشم تو فرق نتوان داد
بلا و فتنه ندارند امتياز از هم
و چه سنگین ذرات غربت را می بویم...ماهی همیشه تشنه ام
در زلال لطف بیکران تو
می برد مرا به هر کجا که میل اوست
موج دیدگان مهربان تو
یارا چه کرده ایم که از ما بریده ایمطرب گورخانه به شهراندر چه میکند زیر دریچههای بیگناهی؟
یارانِ ناشناختهام چون اخترانِ سوخته چندان به خاکِ تیره فروریختند سردیارا چه کرده ایم که از ما بریده ای
یا ما چه گفته ایم که از ما رمیده ای
دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرتیارانِ ناشناختهام چون اخترانِ سوخته چندان به خاکِ تیره فروریختند سرد
که گفتی دیگر زمین
همیشه شبی بیستاره ماند
مرا تو بیسببی نیستیدمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت
من آزادی نمیخواهم که با یوسف به زندانم
لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردنمرا تو بیسببی نیستی
به راستی صلت کدام قصیدهای ای غزل؟
یادش بخیر مادرملحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانــــی، زندگـــــی هــــای اداری
آفتاب زرد و غمگین ، پله هــــای رو بــه پایین
سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری
دلم را آهنی کردم مبادا عاشقت گرددیادش بخیر مادرم
از پیش در جهد بود دایم
تا پایه کن کند دیوار اندهی که یقین داشت در دلم مرگش به جای خالیش احداث میکند
کشتی منو با یدلم را آهنی کردم مبادا عاشقت گردد
ندانستم تو ای ظالم دلی آهن ربا داری
لذت مشاعره ب همینشهکشتی منو با ی
فکر منم بکن
واسه اینکه فکر نکنی کم آوردم:با این ادامه میدیم:
دلم از نرگس بيمار تو بيمارتر است
چاره كن درد كسي كز همه ناچارتر است
واسه اینکه فکر نکنی کم آوردم:
یکی به دفتر مشرق ببین پدر که نبشت
به هر صحیفه سرودی ز فتح تازه بشر
ادامه ی آخری که گفتی:
تو راه راحت جان گیر و من مقام مصاف
تو جای امن و امان گیر و من طریق خطر
بگم غلط کردم خوبه؟ ای خدا
رو نوشت روزها را، روی هــــم سنجــاق کردم:
شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری
دور از جون....شوخی کردم بابابگم غلط کردم خوبه؟ ای خدا
وقتی که پرسشی کنی اصحاب درد را ........................... چون من شکسته دل ترم اول مرا بپرسدور از جون....شوخی کردم بابا
رفتیـم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سوال و حوصله ی قیل و قال کو ؟
اندفع کم آوردم:دور از جون....شوخی کردم بابا
رفتیـم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سوال و حوصله ی قیل و قال کو ؟
سلامی صمیمی تر از غـم ندیدموقتی که پرسشی کنی اصحاب درد را ........................... چون من شکسته دل ترم اول مرا بپرس
سيمرغ طلايي پرو بالي ست كه – چون من –وقتی که پرسشی کنی اصحاب درد را ........................... چون من شکسته دل ترم اول مرا بپرس
میان عاشق و معشوق فرق بسیار است ......................... چو یار ناز نماید شما نیاز کنیدسلامی صمیمی تر از غـم ندیدم
به اندازه ی غم تو را دوست دارم
بیــــا تا صدا از دل سنگ خیــــزد
بگوییم با هم : تو را دوست دارم
من جز براي تو نمي خواهــم خودم رااندفع کم آوردم:
و چندان که خش خش سپید زمستانی دیگر از فراسوی هفته های نزدیک به گوش آمد و سمور و قُمری آسیمهسر از لانه و آشیانهی خویش سرکشیدند
با آخرین پروانهی باغ از مرگ من سخن گفتم
در سلوكم گفت پنهان عارف وارسته ايمیان عاشق و معشوق فرق بسیار است ......................... چو یار ناز نماید شما نیاز کنید
من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنمسلامی صمیمی تر از غـم ندیدم
به اندازه ی غم تو را دوست دارم
بیــــا تا صدا از دل سنگ خیــــزد
بگوییم با هم : تو را دوست دارم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |