مشاعرۀ سنّتی

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را من چشم در راهم شباهنگام
که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
یونجه زاری سر راه
بعد جالیز خیار ‚ بوته های گل رنگ
و فراموشی خاک
لب آبی
گیوه ها را کندم و نشستم پاها در آب
من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هوشیار است
نکند اندوهی ‚ سر رسد از پس کوه
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یار اگر با ما گهی صلح و گهی پیکار داشت ............................. ما حریف عشق او بودیم و با ما کار داشت
تار و پودش رنج و زیبایی است
در بخار دره های دور می پیچد صدا آرام
او طنین جام تنهایی است
تار و پودش رنج و زیبایی است
رشته گرم نگاهم می رود همراه
 

fa-na

عضو جدید
تار و پودش رنج و زیبایی است
در بخار دره های دور می پیچد صدا آرام
او طنین جام تنهایی است
تار و پودش رنج و زیبایی است
رشته گرم نگاهم می رود همراه

هر چه بگویم ای صنم نیست جدا ز نیک و بد
هم تو بگو ز لطف خود بی تو به سر نمیشود
 

سیامک ترکاشون

متخصص مباحث اجرایی عمران
کاربر ممتاز
دل گفت غنیمت شمرید این دم و لحظه
چشم ، چشمک زد و عکست قاب دل کرد . . .

دی کافتاب سایه زفرق جهان گرفت
دامن کشان به دامن مغرب مکان گرفت
پنداشتم که گوشه راحت توان گرفت
غافل که در سراچه هستی رفاه نیست----اسودگی خوشست در ین عرصه آه نیست
(پژمان بختیاری)
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز

دی کافتاب سایه زفرق جهان گرفت
دامن کشان به دامن مغرب مکان گرفت
پنداشتم که گوشه راحت توان گرفت
غافل که در سراچه هستی رفاه نیست----اسودگی خوشست در ین عرصه آه نیست
(پژمان بختیاری)
تیر غمش چو در دل آزرده جا گرفت
از سوز آه دل،دل دنیا نوا گرفت
گلچین روزگار گلی را ز ما گرفت

جا دارد هر زمان ز فراقش فغان کنم ............. گریم به
مرتضی و سرشکم عیان کنم


این یک ترکیب بند فی البداهه از خودم با وزن شعر شما و تقدیم به روح هنرمند جوان مرحوم مرتضی پاشایی
 
آخرین ویرایش:

sorena-2500

عضو جدید
تیر غمش چو در دل آزرده جا گرفت
از سوز آه دل،دل دنیا نوا گرفت
گلچین روزگار گلی را ز ما گرفت

جا دارد هر زمان ز فراقش فغان کنم ............. گریم به
مرتضی و سرشکم عیان کنم


این یک ترکیب بند فی البداهه از خودم با وزن شعر شما و تقدیم به روح هنرمند جوان مرحوم مرتضی پاشایی

ما بی غمان مست دل از دست داده‌ایم

همراز عشق و همنفس جام باده‌ایم
 

سیامک ترکاشون

متخصص مباحث اجرایی عمران
کاربر ممتاز
تیر غمش چو در دل آزرده جا گرفت
از سوز آه دل،دل دنیا نوا گرفت
گلچین روزگار گلی را ز ما گرفت

جا دارد هر زمان ز فراقش فغان کنم ............. گریم به
مرتضی و سرشکم عیان کنم


این یک ترکیب بند فی البداهه از خودم با وزن شعر شما و تقدیم به روح هنرمند جوان مرحوم مرتضی پاشایی


با درود به شما واحسنت به این ترکیب بند زیبای فی البداهه-و خدارحمت کند این جوان را که در قلبها جای داشت.
میان ماندن ورفتن حکایتی کردیم
که اشکارا در پرده کنایت رفت
مجال ما همه این تنگمایه بود دریغ
که مایه خود همه در وجه این حکایت رفت. (احمد شاملو)
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز


با درود به شما واحسنت به این ترکیب بند زیبای فی البداهه-و خدارحمت کند این جوان را که در قلبها جای داشت.
میان ماندن ورفتن حکایتی کردیم
که اشکارا در پرده کنایت رفت
مجال ما همه این تنگمایه بود دریغ
که مایه خود همه در وجه این حکایت رفت. (احمد شاملو)
ممنون از لطف و بزرگواری شما:)

گذشت عمر و دریغا که در بطالت رفت
ندانمش که چگونه،چه سان،چه حالت رفت
گل جوانی و عشق و امید پرپر شد
بر این فنای زمان،شرح صد حکایت رفت

فی البداهه از خودم
با وزن ، قافیه و ردیف شعر شما و تقدیم به جناب عالی
:gol:
 

gelayor14

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ممنون از لطف و بزرگواری شما:)

گذشت عمر و دریغا که در بطالت رفت
ندانمش که چگونه،چه سان،چه حالت رفت
گل جوانی و عشق و امید پرپر شد
بر این فنای زمان،شرح صد حکایت رفت

فی البداهه از خودم
با وزن ، قافیه و ردیف شعر شما و تقدیم به جناب عالی
:gol:
تا عیان شد رخ زیبای تو از چنبر زلف
صبح امید من از شام غریبان سر زد(فروغی)
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

دی کافتاب سایه زفرق جهان گرفت
دامن کشان به دامن مغرب مکان گرفت
پنداشتم که گوشه راحت توان گرفت
غافل که در سراچه هستی رفاه نیست----اسودگی خوشست در ین عرصه آه نیست
(پژمان بختیاری)
تنها نه عشق و زندگی و آرزوی من
او هستی من است که آینده دست اوست
 

سیامک ترکاشون

متخصص مباحث اجرایی عمران
کاربر ممتاز
ممنون از لطف و بزرگواری شما:)

گذشت عمر و دریغا که در بطالت رفت
ندانمش که چگونه،چه سان،چه حالت رفت
گل جوانی و عشق و امید پرپر شد
بر این فنای زمان،شرح صد حکایت رفت

فی البداهه از خودم
با وزن ، قافیه و ردیف شعر شما و تقدیم به جناب عالی
:gol:
با تشکر فراوان از : رجایی اشکان عزیز و مدرس محترم وبا ذوق :وکال ایرانی عزیز:وباحترام این دو بزرگوار -وبا عرض معذرت از دیگر گرامیان: با حرف"ت" انتهای مصرع اخر :

تا چند اسیر عقل هر روزه شویم
در دهر چه صد ساله چه یکروزه شویم
در ده تو بکاسه می از ان پیش که ما
در کارگه کوزه گران کوزه شویم خیام
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با تشکر فراوان از : رجایی اشکان عزیز و مدرس محترم وبا ذوق :وکال ایرانی عزیز:وباحترام این دو بزرگوار -وبا عرض معذرت از دیگر گرامیان: با حرف"ت" انتهای مصرع اخر :

تا چند اسیر عقل هر روزه شویم
در دهر چه صد ساله چه یکروزه شویم
در ده تو بکاسه می از ان پیش که ما
در کارگه کوزه گران کوزه شویم خیام
تا بر گذشته مي نگرم، عشق خويش را
چون آفتاب گمشده مي آورم بياد
مي نالم از دلي كه بخون غرقه گشته است
اين شعر، غير رنجش يارم بمن چه داد؟؟
 

Silence92

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا بر گذشته مي نگرم، عشق خويش را
چون آفتاب گمشده مي آورم بياد
مي نالم از دلي كه بخون غرقه گشته است
اين شعر، غير رنجش يارم بمن چه داد؟؟
در میخانه که باز است چرا حافظ گفت
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند ؟
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در میخانه که باز است چرا حافظ گفت
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند ؟
دیده از دیدن نمی ماند، دریغ
دیده پوشیدن نمی داند، دریغ
رفت و در من مرگزاری کهنه یافت
هستیم را انتظاری کهنه یافت
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیده از دیدن نمی ماند، دریغ
دیده پوشیدن نمی داند، دریغ
رفت و در من مرگزاری کهنه یافت
هستیم را انتظاری کهنه یافت
تا نکنی نفس خودت را حسن
بر دگری طعنه و تهمت مزن
بهر گلان خار مشو هوش دار
موعظه کم کن بت خود را شکن

شعر دوبیتی از خودم
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا نکنی نفس خودت را حسن
بر دگری طعنه و تهمت مزن
بهر گلان خار مشو هوش دار
موعظه کم کن بت خود را شکن

شعر دوبیتی از خودم
نه هرگز حرف عشق به این اختصار نیست
تا بوته های عشق بروید در این کویر
از ابرهای زود گذر انتظار نیست
من هم قبیله ی دل مجنون شدم که تو....
اما نه .چشمهای تو لیلی تبار نیستنه هرگز حرف عشق به این اختصار نیست
تا بوته های عشق بروید در این کویر
از ابرهای زود گذر انتظار نیست
من هم قبیله ی دل مجنون شدم که تو....
اما نه .چشمهای تو لیلی تبار نیست
 

fa-na

عضو جدید
نه هرگز حرف عشق به این اختصار نیست
تا بوته های عشق بروید در این کویر
از ابرهای زود گذر انتظار نیست
من هم قبیله ی دل مجنون شدم که تو....
اما نه .چشمهای تو لیلی تبار نیستنه هرگز حرف عشق به این اختصار نیست
تا بوته های عشق بروید در این کویر
از ابرهای زود گذر انتظار نیست
من هم قبیله ی دل مجنون شدم که تو....
اما نه .چشمهای تو لیلی تبار نیست


تا از تو جداشدست آغوش مرا
از گریه کسی ندیده خاموش مرا
در جان و دل و دید فراموش نه ای
از بهر خدا مکن فراموش مرا
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا از تو جداشدست آغوش مرا
از گریه کسی ندیده خاموش مرا
در جان و دل و دید فراموش نه ای
از بهر خدا مکن فراموش مرا
اگر شب نشینم اگر شب شکسته
تو را می سپارم به رویایه فردا
به شب می سپارم تو را تا نسوزد
به دل می سپارم تو را تا نمیرد
اگر چشمه وازه از غم نخشکد
اگر روزگار این صدا را نگیرد
خداحافظ ای برگو باد دله من
خداحافظ ای سایه سارهمیشه
اگر سبز رفتی اگر زرد ماندم
خداحافظ ای نوبهاره همیشه.
 

سیامک ترکاشون

متخصص مباحث اجرایی عمران
کاربر ممتاز
در میخانه که باز است چرا حافظ گفت
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند ؟



عزیزم:من شاعر نیستم -خداوند این موهبت را به هر کس نمی دهد.-لذا با زبان نثر می گویم-وخود راگویم:

بله-در میکده باز است ولی ره دهند: هرکه را رند و قلندر باشد وراه به خرابات برد.
که خود بهتر دانی این استعارات وتشبیهات : حافظ گونه است.
 

سیامک ترکاشون

متخصص مباحث اجرایی عمران
کاربر ممتاز

هزاران بار منعش کردم از عشق
مگر برگشت از راه خطا دل
به چشمانت مرا دل مبتلا کرد
فلاکت دل-مصیبت دل-بلا دل.
ابوالقاسم لاهوتی
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا