بی تو مهتاب شبی باز از ان کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
در کارگه کوزه گری رفتم دوشقرار و وعده و سوگند و پیمان
فراموشت شد ، امّا یادم آید
شهر خالیست زعشاق بود کز طرفی
مردی از خویش برون آید و کاری بکند
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |