سخن به سینه ی تنگم نمی زند چنگی
که گور گریه ی خاموش شد سرای سرود
در شعله فریب دم دلنشین خویش
تا نوکم امید شکیب آفرین خویش
شب ظلمت و بيابان بكجا توان رسيدن
مگر آنكه شمع رويت به ر هم چراغ دارد
دل من نه مرد آن است که با غمش بر آید
مگسی کجا تواند که بیفکتد عقابی؟
یارم چو فدح به دست گیرد
بازار بتان شکست گیرد
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |