مشاعرۀ سنّتی

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من بیخود و تو بیخود ما را که برد خانه
صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانه


زهره جون ببخشيد
اما فكرميكنم درستش اين باشه

من مست و تو ديوانه ما را كه برد خانه
صدبار تورا گفتم كم خور دو سه پيمانه
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

گلابتون

مدیر بازنشسته
هنر بي عيب حرمان نيست ليكن
ز من محروم تر كي سائلي بود

بر اين مست پريشان رحمت آريد
كه وقتي هوشيار كاملي بود
 
  • Like
واکنش ها: floe

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دانی از زندگی چه می خواهم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من تو باشم...تو... پای تا سر تو[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]زندگی گر هزاره باره بود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بار دیگر تو ....بار دیگر تو[/FONT]
 

noosh_l

عضو جدید
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دانی از زندگی چه می خواهم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من تو باشم...تو... پای تا سر تو[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]زندگی گر هزاره باره بود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بار دیگر تو ....بار دیگر تو[/FONT]

وفا كنيم و ملامت كشيم و خوش باشيم
كه در طريقت ما كافريست رنجيدن
 
  • Like
واکنش ها: floe

افشـین

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نعمت دیده نخواهم که بماند پس از این
مانده چون دیده از آن نعمت دیدار جدا
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یادِ آن شب که صبا در رۀ ما گل میریخت
بر سرِما ز در و بام و هوا گل میریخت:gol:
 

meh_61

عضو جدید
در نهانخانه عشرت صنمی خوش دارم
کز سر زلف و رخش نعل در آتش دارم[FONT=&quot][/FONT]
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
دود مي خيزد ز خلوتگاه من.
كس خبر كي يابد از ويرانه ام؟
با درون سوخته دارم سخن.
كي به پايان مي رسد افسانه ام؟
 

833828

عضو جدید
در مکتب ما پرستش بت کفر است ولی من در مکتبخانه عشق آموخته ام که زیباییها را باید پرستید عشق زیباست
لکن من ترا ای عشق زیبا تا آخرین لحظه خواهم پرستید
که اینک عشق تنها مکتبی ست که بر این عاشق حکمفرماست

هیچ قلبی پیش او مردود نیست
چونکه قصدش از خریدن سود نیست
 
  • Like
واکنش ها: barg

barg

عضو جدید
کاربر ممتاز
ترا که هرچه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری؟؟؟
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ديشب لب رود شيطان زمزمه داشت
شب بود و چراغك بود
شيطان تنها تك بود...
 

behnam-t

عضو جدید
دستم از دست تو دور این شروع ماجراست
روزو شب هفته و ماه قصه های غصه هاست

 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تو را گم ميکنم هر روز پيدا می کنم هر شب
بدينسان خواب هارا با تو زيبا می کنم هرشب
 

behnam-t

عضو جدید
با ساربان بگویید احوال اب چشمم
تا بر شتر نبندد محمل به روز باران
 

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نه هر که چهره برافروخت دلبیری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نه دستِ با تو درآویختن نه پایِ گریز
نه احتمالِ فراق و نه اختیارِ وصول
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا