مشاعرۀ سنّتی

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
در حسرت تو میرم و دانم تو بی وفا
روزی وفا کنی که نیاید به کار من
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
نيكي و بدي كه در نهاد بشر است
شادي و غمي كه در قضا و قدر است
با چرخ مكن حواله كاندر ره عشق
چرخ از تو هزار بار بيچاره تر است
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
نيكي و بدي كه در نهاد بشر است
شادي و غمي كه در قضا و قدر است
با چرخ مكن حواله كاندر ره عشق
چرخ از تو هزار بار بيچاره تر است
تنهایی ام را با تو قسمت می کنم سهم کمی نیست
گسترده تر از عالم تنهایی من عالمی نیست


 

گلابتون

مدیر بازنشسته
دست چو مني كه جام و ساغر گيرد
حيف است كه آن دفتر و منبر گيرد
تو زاهد خشكي و منم فاسق تر
آتش نشنيده ام كه در تر گيرد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
زهرم چو نوشدارو از دست یار شیرین

بر دل خوشست نوشم بی او نمی‌گوارد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دل من نه مرد آن است که با غمش براید
مگسی کجا تواند که بیافکند عقابی؟

یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود
کو را به سر کشته هجران گذری بود

آن دوست که ما را به ارادت نظری هست
با او مگر او را به عنایت نظری بود:gol:
 

ARASH AZ

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود
کو را به سر کشته هجران گذری بود

آن دوست که ما را به ارادت نظری هست
با او مگر او را به عنایت نظری بود:gol:

دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب,چرایی؟
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب,چرایی؟

یکی می پرسد اندوه تو از چیست؟
سبب ساز سکوت مبهمت چیست؟
برایش صادقانه می نویسم:
برای آنکه باید باشد و نیست...:gol:
 

oli

عضو جدید
تو خود ای گوهر یکدانه کجایی آخر

کز غمت دیده ی مردم همه دریا باشد
 

oli

عضو جدید
درد عشقی کشیده ام که مپرس

زهر هجری چشیده ام که مپرس

گشته ام در جهان و آخر کار

دلبری برگزیده ام که مپرس
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد

چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد


آه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیخت

آه از آن مست که با مردم هشیار چه کرد
 

"eli"

عضو جدید
ي بده!

ي بده!

نه من تنها گرفتارم به دام زلف زیبایی

که هر کس با دلارامی سری دارند و سودایی

مرا وقتی ز نزدیکان ملامت سخت می​آمد

نترسم دیگر از باران که افتادم به دریایی
 

azadeh_arch _eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
اي ادمها كه بر ساحل نشسته شاد و خندانيد
يك نفر در اب دارد ميسپارد جان
 

nilOoOoOoOoOo

عضو جدید
نخواست هیچ خردمند وام از ایام......................................که با دسیسه و آشوب باز خواهد وام
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا