نکته ها رفت و شکایت کس نکرددگر گفت کای شهریار جوان
بخفتی و بیدار بودت روان
جانبِ حرمت فرو نگذاشتیم
نکته ها رفت و شکایت کس نکرددگر گفت کای شهریار جوان
بخفتی و بیدار بودت روان
یارب سببی ساز که یارم به سلامتلیکن جوان ز جنبش طوفان نداشت باک
دریا دلان، ز موج ندارند دهشتی
ما ز یاران چشم یاری داشتیمنکته ها رفت و شکایت کس نکرد
جانبِ حرمت فرو نگذاشتیم
هر چند هزار رو سیاهی داردتورا من چشم در راهم
بیفت ای همفسر در راه
تورا میبینم و هر دم زیادت می شود میلممدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت
خرابم میکتد هر دم فریب چشم جادویت
منم ابرو تویی گلبن،که می خندی چو می گریمما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
یکی روبهی دیدی بی دست و پایمنم ابرو تویی گلبن،که می خندی چو می گریم
تویی مهر و منم اختر ،که می میرم چو میایی
ما زیاران چشمِ یاری داشتیمیاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل ، آشیانی داشتم
یاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شدمن چیره می شوم به هراس غریب مرگ
از تو مراست وعده ی میلاد دیگری...
دوست دارم خموش تو باشمیاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
در این درگه که که که که که شود ناگه مشو غره به امروزت که از فردا نه ای آگهیاری اندر کس نمی بینم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
همچو هلال بهر تو آغوش ما تهي ستدر این درگه که که که که که شود ناگه مشو غره به امروزت که از فردا نه ای آگه
ه بده
همچو هلال بهر تو آغوش ما تهي ست
اي كوكب اميد! در آغوش كيستي؟
دی به امید گفتمش داعی دولت توامياران فسانههاي تو و من شنيدهاند .... ديدن نديده، نشنيدن شنيدهاند
جز شبههي حضور به دوران چه ميرسد .... زآن بت که نام او ز برهمن شنيدهاند
.
.
.
یاران دگر امشب سوی میخانه میائیددی به امید گفتمش داعی دولت توام
گفت دعا به خود بکن گر به نیاز میکنی
تا کی دوشاخه چون رخی تا کی چو بیذق کم تکیدولت صحبت ان شمع سعادت پرتو
باز پرسید خدارا که به پروانه کیست
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباددولت صحبت ان شمع سعادت پرتو
باز پرسید خدارا که به پروانه کیست
دلم خوش است به گلهاي باغ قاليهایاران دگر امشب سوی میخانه میائید
یا برسر راه من دیوانه میائید
وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود کاین امدنو رفتنم از بهر چه بود (خیام)تا کی دوشاخه چون رخی تا کی چو بیذق کم تکی
تا کی چو فرزین کژ روی فرزانه شو فرزانه شو
دل که ز جان سیر گشت خون جگر میخوردوز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود کاین امدنو رفتنم از بهر چه بود (خیام)
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |