مشاعرۀ سنّتی

[yamaha R6]

[FONT=&quot]تا نیست نگردی ره هستت ندهند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]این مرتبه با همت پستت ندهند [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]چون شمع قرار سوختن تا ندهی [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]سر رشته روشنی به دستت ندهند[/FONT][FONT=&quot][/FONT]​

 

[shabnam777]

دل بسی خون به کف آورد ولی دیده بریخت
الله الله که تلف کرد و که اندوخته بود

 

[magsod]

ديدم ای بس آفتابی را
كاو پياپی در غروب افسرد
آفتاب بی غروب من!
ای ديغا، درجنوب! افسرد

 

[shabnam777]

دل بردن مشتاقان از غیرت خود تا چند
خون خوردن و خاموشی زین دلشدگان تا کی؟
چون جان و دلم خون شد در درد فراق تو
بر بوی وصال تو دل بر سر جان تا کی؟

 

[yamaha R6]

[FONT=&quot]یاران چه کنم که کس ندارم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]بلبل شده ام قفس ندارم[/FONT]​

 

[shabnam777]

ما عاشق و رند و مست و عالم سوزيم
با ما منشين و گرنهبدنام شوي

 

[yamaha R6]

[FONT=&quot]يه روزي قدرمو مي دوني كه ديره[/FONT][FONT=&quot]
روزي كه كسي سراغت نمي گيره
يه روزي مي دوني من كي و چي بودم
روزي كه از نبودنم گريت مي گيره[/FONT]

 

[naghmeirani]

[FONT=&quot]يه روزي قدرمو مي دوني كه ديره[/FONT]
[FONT=&quot]روزي كه كسي سراغت نمي گيره[/FONT]
[FONT=&quot]يه روزي مي دوني من كي و چي بودم[/FONT]
[FONT=&quot]روزي كه از نبودنم گريت مي گيره[/FONT]

همچو نی می نالم از سودای دل
آتشی در سینه دارم جای دل

 

[shanli]

لعلیست که او شکر فروشی داند
وز عالم غیب باده نوشی داند
نامش گویم و لیک دستوری نیست
من بنده‌ی آنم که خموشی داند

 

[Aseman Etemaad]

در جلگه غریب و غمآلود سرنوشت
زیر سم سمند گریزان ماه و سال
چون باد تاختیم
در شعله شفق ها
غمگین گداختیم
جز یاد آن نگاه تبسم
مانند موج ریخت بهم هرچه ساختیم.......

 

[shanli]

ما می‌خواهیم و دیگران میخواهند
تا بخت کرا بود کرا راه دهند
ما زان غم او به بازی و خنداخند
عقل و ادب و هرچه بد از ما برکند

 

[Reza.P]

لعلیست که او شکر فروشی داند
وز عالم غیب باده نوشی داند
نامش گویم و لیک دستوری نیست
من بنده‌ی آنم که خموشی داند

دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما

 

[Aseman Etemaad]

ای آتش شکفته اگر او دوباره رفت
در سینه کدام محبت بجویمت
ای جان غم گرفته بگو دور از آن نگاه
در چشمه کدام تبسم بشویمت​

 

[R@mtin.eng]

تا گنج غمت در دل دیوانه مقیمست ......... همواره مرا کوی خرابات مقامست

 

[Reza.P]

تا گنج غمت در دل دیوانه مقیمست ......... همواره مرا کوی خرابات مقامست

ترسم نرسی به کعبه ی اعرابی
کاین ره که تو میروی به ترکستان است

 

[Aseman Etemaad]

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

 

[anahita shams]

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی
گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

شبان آهسته می‌نالم مگر دردم نهان ماند
به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم

 

[Aseman Etemaad]

ماهی همیشه تشنه ام
در زلال لطف بیکران تو
می برد مرا به هر کجا که میل اوست
موج دیدگان مهربان تو

 

[R@mtin.eng]

من دیوانه چو زلف تو رها میکردم .......... هیچ لایقترم از حلقه ی زنجیر نبود

 

[anahita shams]

ماهی همیشه تشنه ام
در زلال لطف بیکران تو
می برد مرا به هر کجا که میل اوست
موج دیدگان مهربان تو

و گر دست محبت سوي كس يازي،
به اكراه آورد دست از بغل بيرون،
كه سرما سخت سوزان است
نفس كز گرمگاه سينه مي‌آيد برون، ابري شود تاريك.

 

[Reza.P]

و گر دست محبت سوي كس يازي،
به اكراه آورد دست از بغل بيرون،
كه سرما سخت سوزان است
نفس كز گرمگاه سينه مي‌آيد برون، ابري شود تاريك.

کسی در ازل عکس می لعل تو در جام افتاد
عاشق سوخته دل در طمع یار خام افتاد ...

 

[anahita shams]

کسی در ازل عکس می لعل تو در جام افتاد
عاشق سوخته دل در طمع یار خام افتاد ...

در گل بمانده پای دل جان می​دهم چه جای دل
وز آتش سودای دل ای وای دل ای وای ما

 

[Reza.P]

در گل بمانده پای دل جان می​دهم چه جای دل
وز آتش سودای دل ای وای دل ای وای ما

اگر دشنام فرمایی و گر نفرین کنی دعا گویم
جواب تلخ می زیبد لب لعل شکر خارا ...

 

[anahita shams]

اگر دشنام فرمایی و گر نفرین کنی دعا گویم
جواب تلخ می زیبد لب لعل شکر خارا ...

اهل گردم، دل ديوانه اگر بگذارد
نخورم مي، غم جانانه اگر بگذارد

 

[Reza.P]

اهل گردم، دل ديوانه اگر بگذارد
نخورم مي، غم جانانه اگر بگذارد

در کار گلاب و گل حکم عزلی این بود
کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد

 

[anahita shams]

در کار گلاب و گل حکم عزلی این بود
کاین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد

دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت
من آزادی نمی‌خواهم که با یوسف به زندانم

 

[Reza.P]

دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت
من آزادی نمی‌خواهم که با یوسف به زندانم

ما را ز خیال تو پروای شراب است
خم گو سر خود گیر که میخانه خراب است

 

[anahita shams]

ما را ز خیال تو پروای شراب است
خم گو سر خود گیر که میخانه خراب است

تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم

 

[Reza.P]

تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم

ما زه دریاییم و دریا میرویم
ما ز بالاییم و بالا میرویم

 

[anahita shams]

ما زه دریاییم و دریا میرویم
ما ز بالاییم و بالا میرویم

معاشران گره از زلف یار باز کنید
شبی خوش است بدین قصه‌اش دراز کنید