دانی که چیست دولت دیدار یاردیدن در کوی او گدائی بر خسروی گزیدنتا زجان ودل من نام ونشان خواهد بود
غم و اندوه تو در دل و جان خواهد بود
دانی که چیست دولت دیدار یاردیدن در کوی او گدائی بر خسروی گزیدنتا زجان ودل من نام ونشان خواهد بود
غم و اندوه تو در دل و جان خواهد بود
نه لعل راست نه ياقوت نه مرجان رادانی که چیست دولت دیدار یاردیدن در کوی او گدائی بر خسروی گزیدن
یارب این نودلتانرا با خر خودشان نشان کاین همه ناز از غلام ترک واستر می کنندنه لعل راست نه ياقوت نه مرجان را
به چشم اهل بصيرت صفاي جوهر مي
شنیده ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت فراق یار نه ان می کند که بتوان گفتناز من و جان جهان است اين
چشم و چراغ دل و جان است اين
خيز و ز نازك بدنش نازكش
تا نخورد غصه دل نازكش
دوش سودای رخش گفتم زسر بیرون کنم گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم.تا ز ميخانه و مي نام و نشان خواهد بود
سر ما خاك ره پير مغان خواهد بود
حلقه پير مغان از ازلم در گوش است
بر همانيم كه بوديم و همان خواهد بود
ماجرای من ومعشوق مرا پایان نیست هر چه اغاز نداردنپذیردانجامما درس سحر در ره ميخانه نهاديم
محصول دعا در ره جانانه نهاديم
در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش
اين داغ كه ما بر دل ديوانه نهاديم
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی پر کن قدح که بی می مجلس ندارد ابی
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرسيكي جشن كرد وآن شب باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده كرد
میخورد خون دلم مردمک دیده سزاستمرامیبینی وهردم زیادت میکنی دردم تورا میبینم ومیلم زیادت میشود هردم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |